حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

ترنج

جامعه امروزی ایران غالبا عادت دارد حسب پوشش فرد بی آنکه

کلامی با او هم سخن شده باشد درباره اش قضاوت کند !مثلا:

کاپشن احمدی نژادی عبای شکلاتی سید محمد خاتمی حتی 

کلی تر تیپ آخوندی یقه بسته مدل دکتر کنت کرواتی  هنرمند

فشن یا کابوی پوش و...

اما این وسط انسان های دقیق و دوست داشتی هستند که با

دستکاری عمدی در رخت برتن خود و جمع کردن اقلام غیر

ست و متضاد بینده رابه آنی تفکر بیشتر دعوت می کنند که:

نه همین لباس زیبا است نشان آدمیت 

مثلا عرق چین با  پیراهن یقه دهقانی و ساده هم شلوار کتان و

لیر باز کفش اسپرت که می شود تلفیق سنتی و صنعتی

#نیوشا-طبیبی-گیلانی

#مستند-ترنج

کوته نگر

اگر یک دخترخام  رامیان این دو چهره بالایی جهت ازدواج آزاد

بگذارید لابد وهیچ رقمه سراغ پینوکیو قصه(کنایه از دماغ 

بلند محسن یگانه قبل عمل زیبایی و خواننده شدن اش )

نخواهدرفت.

اما آن بانوی ساده دل چیزی که نمی داند این می باشد :پسر

خوش تیپ سمت راست عمل قلب باز داشته و در کنار زیبایی

ظاهری درد بزرگ پنهانی هم دارد عکس آن قبلی که چهار

ستون بدنش سالم بود.

 این دقیقا یکی ازنکات اصلی گرفتاری نوع بشر است و بس

#دو-روی-سکه

کلید بقاء

مرض فقر زندان مرگ همه اینها  زندگی انسان را هر آینه تهدید می کند 

منتها بی خیالی بیش از اندازه به آنها غالبا سبب گرفتاری اش هم هست.

یک ماسک ساده  قلک پول سفالی  کشیدن زیپ دهان و...شاید در نظر

بعضی از جمع اطراف سبب تمسخر شما بشود اما اصلا مهم نیست!؟

تنها لحظه ای اهمیت دارد که ویروس ازدم گوش ات رد شده و قرض بالا

نیاوردی وصد البته بینه ای جور نشده از بهر حبس ات.

پس بزرگترین کلید را درمشت خود بفشار و آن اینکه قدر گلیم خودت 

پا را دراز کن و درمقابل شماتت مابقی ذیل عناوینی چون بی عاری و...

آنها را جمیعا به خدا بسپار:لایکلف الله نفسا فوق طاقت ها

موی سفید

بالاخره در ته آن کوچه تنگ و بعدکلی سابیده شدن و خراش

برداشتن پر و پای دو طرف حسب جیغ بنفش دختر همسایه 

که از پنجره سردرآوره شاهد ماجرا شده بود جدایشان کردیم.

پیرمرد قسمت من شد و جوانک را خانمی رهگذر خرکش کرد 

تا شاید که عصبانیت اش کمی کاسته شود.

به طعنه گفتم:آخه پدرجان ازشما عیب هست اون که به زور

15سال دارد بچه است دیگه خدا رو خوش میاد مشت اش 

زدی فحش دادی و...ببینم سرچی؟ یک ترامول صدی!؟

واقعا متاسفم برای ریش سفید شما...

اما زیرچشمی متوجه شدم که دارد درعین خام کردن من

به بهانه گوش دادن حرفم دستمال کاغی پرخونش را ازدست

به جیب انداخته و دنبال تازه اش درآنجا می گردد

لاجرم و بازور که مشت اش را باز کردم برش چاقو  کوچک 

داخلش به استخوان رسیده بود

انگاررفتم زیردوش آب سرد و زیرلب گفتم:لعنت به دهانی

که بی موقع بازشود.او می توانست آن پسرک راخط کاری 

اندازد و برخشم خود چیره شده حالا تو عجول اش خوانی !؟

الله مع الصابرین

#دود-کنده