حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

والا

سال ها به این فکر کرده برای اش دست و پا می زدم

که بالای شهر زندگی کنم و اصلا آتیه سازی ام را بدجور

به زیست در آتی ساز(نام مجتمع مسکونی درتهران) گره-

بسته بودم.

ولی  حالا و بر فراز آپارتمانی در کنج میدان کاج سعادت- 

آباد چشمم که به جنوب تب زده و دود گرفته تهران 

می افتد بی اختیار آهی می کشم  و به خود می گویم:

من با زندگی ام  چه کردم  و این مردن تدریجی حال

 به نفس کشیدنی در کوچه خاکی  کودکی و  گذشته-

 ام نمی ارزد.

حیف دیر فهمیدم که برایت بالا می تواند عین پایین

 باشد اگر تو والایی را تجربه نکرده ای و با آن اما همه

جای ایران سرای من است

الهی خدا لیاقتت  را نگیرد که بد دردی است

#ترمینال-جنوب

مرحوم آیت الله حاج میرزا عمران علیزاده1

دم ظهر اسفندی از حوالی مقصودیه تبریز به مشایعت مرحوم آیت الله حاج -

عمران علیزاده می گشتم.خانم خانه دار مقداری لوازم دست دوم را برای 

فروش به وانتی دوره گرد دم در می گذاشت و در عین حال منتظر رسیدن او

بود و به آن میانه یک دوچرخه سایز26خودنمایی می کرد.

آقای علیزاده از زن جویای قیمت اش شد و او خیال کرد آن را برای حقیرکه

پسر یا از بستگانش باشم می خواهد. بعد معامله هم دوچرخه راهمراه آوردم

تا منزل ایشان.

چند وقت بعد نیز دیدم که گوشه ای از حیاط خانه زیر مشما و تکه چوب ها 

پنهان شده تا باد و باران بیشتر خرابش نکند.

این بود تا تابستان سال بعد که غیرمستقیم فهمیدم به کودک فقیری هدیه

داده اند.

خوب از این کار ظاهرا ساده درس خیلی بزرگی گرفتم.از جمله اینکه موقع

بخشیدن چیزی به فرد مستضعف باید در نظر داشته باشید که در بسیاری 

موارد اگر آن مثلا دوچرخه ای نو باشد جدا از هزینه زیاد روی دوش بانی خیر

والدین طرف مقابل را به وسوسه فروش اش بهر صاف کردن دیگر اصطلاحا چاله

چوله های  زندگی شان می اندازد نیز بقیه بچه های محل هم طبقه را وادار به 

تخریب یا حتی سرقت اش از سر حسادت می کند و ایضا نتیجه منفی بسیار

بدی بر روان و خلقیات پسر نوجوانی می نهد که علاقه خاصی بدان دارد بویژه 

در ایام تعطیلات مدرسه.

#هدیه-ارزنده

آخ کجایی نازنینم!؟

کام لب  به دود سیگار پکی رو که جا می زاره

دل خون داغ تر از اون تو رو یاد من می زاره

بعد هر شبی که انگار قراره ببینم ات باز

ولی  روز فردا حتما پا روی میل ام  می زاره

تو کجایی نمی دونم همین سر به سر می زاره

می کشه تن خراب و یا یک گوشه  ای می زاره

تا کی از قضا به عشقت بسوزم با بی نشونی

یه خبر بده عزیزم خوش باشم محل می زاره

سروده سعید حریری اصل.آذر1402ش

#شهر-تهران

پدرخوب

مرد میانسال کارگر بود و  پسر 8 ساله اش را عصرها موقع

خروج از شیفت بعد از ظهر مدرسه تا خانه همراهی می کرد.

رفیقم اما حسب گرفتاری کس و کارش در روستا و اینکه

نمی خواست مشتری های مغازه اش به شهر  اصطلاحا بپرند

از حقیر خواست که حداقل دو ساعتی در بعد از ظهر آنجا را

باز کنم.

آن پدر و پسر اما حدودا دو هفته تمام مشتری هر روزه ام

بودند تا اینکه چهارشنبه روزی موقع گذشتن از دکان 

فرزند مکسی کرد و بابا اما خلاف گذشته دست او را

کشید! طوری که کم مانده بود روی برف و یخ فشرده 

پیاده رو زمین بخورد.

دلم برایش بدجوری سوخت و خیال کردم آن مرد پول

ندارد. چون چند ساعت قبل دیدم که مدتها در میدان

مشرف آنجا نشسته و کسی او را برای فعلگی نبرد.

دست برده و  یک پفک به بچه اش دادم .

آرام دهانش را به گوشم نزدیک کرد و گفت:ممنون 

حالا چند می شود؟

گفتم:مهمان من فدات

باز گفت:نخواستم بد عادت شود!می دانی ممکن من

روزی پول خریدن این چیزها را برای عزیزم نداشته باشم

اما بدترش اینکه او شاید پدر از کف دهد.

خوش دارم  از هم الان حساب سرد و گرم روزگار

دستش بیاید .چون بعدا که بزرگ شد و سبیل کفت دیگر

کسی مثل امروز تو دل  برو بودنش به وی توجه و محبت

نکند و عادت تبلی و اتکاء به بقیه ایضا از سرش نرود

#بابا-نان-داد

آخوندک

کشیدم کناری دم نرده های مشرف به پارک لاله و با ریختن

هرچه داشت از عصبانیت رخ به رخ که چی میگی ناکس

من برای خریدن بچم دارم خودم رو می فروشم؟حالیته 

بی شرف...

گفتم:چند؟

سیاه و سبز شد و ادامه داد:جنازمم رو دوشت نمی زارم

اوزگل تو من رو به این روز سیاه نشوندی بدبخت دنیا و

آخرت کردی و حالا اومدی دنبال خمس و زکاتش...

گفتم :مهرت رو می گم

اشکش درآمد وآرام تر ادامه داد:صفاتو عشقه کمبود

عاطفی داری که اینجوری ما ملت رو گذاشتین تو منگنه...

گفتم غلط بکنم باجی همین الان شم که با تو از تو حرف

می زنم زیر سمبه و حساسیت مردم ام به دور وبرت نگاه کن.

مثل ما آخوندها عین سوزنه همه را آراسته و پوشیده

می کنیم اما خودمان لخت البته کلفت و نخاله هایی 

هم داریم فوق جوال دوز دقیقا از همان جنس و مصب 

که برخی در مقابل پول بهر تو بخت برگشته رو و دراز

می کنندتا یک چیزهایی در خودشان پوشیده و کوتاه شود

اما محال که آب شور عطش کاهد و تجارت سکس در قاب

تنگ صیغه شرعی گنجد...

وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی

آیه38ازسوره قصص

#روباه-شهر-قصه

کلید بقاء

مرض فقر زندان مرگ همه اینها  زندگی انسان را هر آینه تهدید می کند 

منتها بی خیالی بیش از اندازه به آنها غالبا سبب گرفتاری اش هم هست.

یک ماسک ساده  قلک پول سفالی  کشیدن زیپ دهان و...شاید در نظر

بعضی از جمع اطراف سبب تمسخر شما بشود اما اصلا مهم نیست!؟

تنها لحظه ای اهمیت دارد که ویروس ازدم گوش ات رد شده و قرض بالا

نیاوردی وصد البته بینه ای جور نشده از بهر حبس ات.

پس بزرگترین کلید را درمشت خود بفشار و آن اینکه قدر گلیم خودت 

پا را دراز کن و درمقابل شماتت مابقی ذیل عناوینی چون بی عاری و...

آنها را جمیعا به خدا بسپار:لایکلف الله نفسا فوق طاقت ها

لبه پرتگاه!؟

والسلام علیک یا الی راسی

و اما بعد

آسید از همان سنگ بنای سرناسازگاری را گذاشتی! چنانکه آدم در

کل مابقی متن احتراما طرح شده آن جناب شک  کند.

والله تا آنجا که این طلبه کمترین داند:سید یعنی آقا و والا.پس ردیف

کردن مشتی صفت ذلیل درمقابل آن انشاء الله از زور فقراست نه غیر.

اما بعد شما که اینقدردرطرح سوال حرفه ای تشریف داری چنانکه 

مچ غیر وارد کار را باجواب هوایی بگیرد چرا از پاسخ اش انقدرپرتی که

مباحث چنین  منوط به بحث شیرین ولایت فقیه و مجتهدهست. پس این

حقیرچون نداند اصلا مقلد که هستید چرا باید جواب دهد و اگر عمل 

به احتیاط پیش گرفته اید باز خود افتاده را تدبیرچیست وجمهورحی شان

کفالت جناب عالی را گردن نمی گیرند و ازباب حسبیه باید سراغ مدعی

اعلم روی که فعلا موجودنیست یا سمت داعیه دار ولایت فقیه عام و نیابت

خاصه را پیش بگیری که آن هم بعد تغییرات درقانون اساسی67ش 

اصل اجتهاد را ازدوش انداخته  مدتی بعد از انتساب مدعی دوباره شد

که اگرمقلدش هستید راه بازوجاده دراز...

حقیر باوی صنمی ندارم جزدوری و دوستی.

حتی ازنامبرده شهریه هم نمی گیرم

یا نه خیال کردی که ما دور وداعیه اجتهادبرداشتیم که باید وبی هر

پرده گفت: به همین کمترین طلبگی مفتخریم  و دعاگو صاحبنا(عج)

دست آخرکاش جای این همه تلف کردن وقت یک استشهاد محلی 

از واقعه گرفته سمت بهزیستی و کمیته می بردی چه حتی ازجنبه

فقهی بینه ای می شود بارز بخاطر اکثرداعیه داران اجتهاد و بهر

اجابت خواسته حضرت شما آسید رضا عزیز البته اگر تقوایی

درمیان باشد مخصوصا در تشکیلات ودفاتر اینها که بدین روز و 

روزگار بی تعارف اگر کیمیا نباشد خود طلای بالا عیار است

#تله-اللهیاری

شهرکریمه!؟

مسئله فقر امروز مشکلی جهانی است و از چین کمونیستی با داعیه دفاع از

حقوق طبقه پایین کارگرتا امریکای لیبرال دموکراسی بر محوریت سرمایه-

 داری بالانشین راشامل می شود. بسیاری شهروندان نظام  مستقر به ایران

 امروز هم یک نمونه بارز اش که زیرخط  نداری گذر روزگار می نمایند...

بی تعارف قم المقدسه از ملموس ترین شهرهای ایران درنمایش چهره عریان

تکدی گری و ضعف مادی ملت به دهه های اخیر است.

منتها سائلان  این دیار به دو گروه کاملا متفاوت تقسیم می شوند!؟

حدود40 درصد آنها افراد دارا و البته سود جویی هستند که با تغییر 

قیافه و پوشش دنبال اخاذی و کش رفتن پول ملت دل رحم و هم نوع

دوست می باشند ولی 60درصدبقیه که اکثرا اشخاص مسن یا نوجوانان 

را به خوداختصاص داده اند نیازمندان واقعی هستند که موقعیت 

خانوادگی و محلی نیزسطح سواد پایین نبود اوراق شناسای سبب می شود

از عضویت در نهادهای مدنی  چون بهزیستی و...محروم مانند و درحقیقت 

هرماه مبلغ قابل توجهی را که ازسرمایه ملی به ایشان اختصاص داده شده

به راحتی از کف داده و لذا بر خروس خان صبح تا ته شب درسرما و گرما 

عملا مزاحم عابران پیاده ای شوندکه مجاوران و زائران حضرت کریمه اهل-

 بیت(علیهم السلام)هستند.

راستی اگر اکثر روحانیت شیعه به وظیفه ذاتی و عملی خود مبنی بر رسیدی

به امور ایتام آل محمد(ص) می پرداخت و مثلا این بندگان مظلوم خدا را

به سمت عضویت در کمیته امداد و...راهنمایی و همراهی می کردآیا هم 

اکنون چهره یکی از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیع به گونه ای

می شد که  از اسباب وهن و فراری دادن قلوب احرار و جویندگان حق به 

سطح دنیا باشد!؟اللهم عجل فی فرج صاحب هذاالامر

من مصلوب

دخترم ببخش من مصلوب را که اختیار دست خود را ندارد

چه رسدبه یاری واجب تو.

دراین عصرغیبت به هرطرف که متمرکزمی شوم و به

سنت ابراهیمی دیالیکتیک اندرموضع استماع سخن

هر نحله که می نشینم جز وحشتم نمی افزاید و عمق

درک چنان حقیقت ام بالا نمی رود که چرا بعد ازظهر

عاشور آن زیباترین روح پرستنده(ع) به اهل حرم 

فرمود:و علیکن بلفرار

چه قراری وقتی حال هم با وجود او که کاری کارستان

می تواندبکندخود ملقب به فرید طریداست...(عج)

فقط جان بابا این اشک ها که می ریزی و شاید برگونه

من هم واضح بیابی چون که یارای پاک کردنش دیگر

ندارم نثار غم نان و مابقی شداید دنیا نکن.

چنین دری را فقط به نیت فراق ثارالله(ع) ببخش

شاید و باید که خدا به حرمت حضرتش رحمی به

ما هم کند همچون صاحب زیارت ناحیه مقدسه

که هر روز و شب اش به چنین منوال می گذرد.

اَلسَّلامُ عَلَى الدِّماءِ السَّائِلاتِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْأَعْضاءِ الْمُقَطَّعاتِ