حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

آرمان بیانی

آرمان بیانی پدر در خیال و  پسر در کنار همچنان با چالش ساختن

افعی تهرانی درگیر است که عکس این دو نمی تواند در یک طرف 

خط زندگی و مرگ جایش دهد.

سکانس های پشت هم  و غالبا دست چین در عین امتداد سنانیوری

تمام قصه قطعه های تام و دوست داشتی را پیش می کشد منتها

آنها که به او و بچه اش مربوط است بیشتر در ذهن مخاطب رسوخ

می نماید چون کم بود جمعیت خردسال وضع بد اقتصادی و..

سب شده حس ترحم جمعی به کودکان در جامعه ایرانی فوران کند

اینجا است که شاهرگ قسمت های آینده می زند بیرون راستی 

کارگردان با بابک چه خواهد کرد اگر میدانش دهد احتمال افتادن 

در دامن فیلم فارسی رود و اگر محل اش نگذارد و گوشه ای از 

مهدکودک یا به مادر و نا پدری امریکا نشین بسپاردشان  مخاطب

عاطفی و غالب را چه کند!؟

راستی راه سومی هم هست ؟مثلا اینکه بابک هم مثل آرمان یا

پدربزرگ یک کار خاص و ریسک دار را بعنوان شاخص  بودنش در

ماجرابیفزاید فرضا شکاربرود با دختر کم سنی رابطه عاطفی داشته

باشد یا درروی آنتن زنده تلوزیون  از ممیزی دادسخن دهد  و...

یا نه اصلا یک طفلک چنین کششی دارد!؟

باز گذاشتن بابک سرمخمصه ای مثل آدم ربای و..چه؟

حالا اینها را گفتم اما تا قسمت نهم دیده به شما تقلب رسانم:

اگر به بنده بود نقش افعی زنده (این فرد می تواند متقلبی باشد 

که با سود جویی واطلاع کامل حال به هرطریق نسبت به افعی زن

اعدام شده دنبال پیشبرد عقده یا سود جویی مادی و...خود است)

رابه ناظم سابق آرمان می سپردم و پسرش را وجه رونمایی آن 

چهره غالب والبته تابناک  انسانی این بشر که درعین حال سبب -

رهایی اش ازتشویش ذهنی وبقولی ضرورت فیزیوتراپی   نزد روان 

درمانگر می شود

#دهه-پنجم-زندگی

پدر وپسری

آقای کارگردان(پیمان معادی)در بهبوبه جهش هنری اش

و ساخت افعی تهران با همه مخاطرات و تنش های پیرامونی 

از فردی گرفته تا اجتماع یک عزت نفس و فرهیختگی ذاتی 

دارد که البته تضعیف شده و عکس کسانی چون مشاور روان-

کاو یا خواهر همسر سابق و...بواسطه تجربه های گذشته 

و باری معصومیت نسل آینده و کودک خردسال او(بابک)

تقویت می شود.

پرخاش و سر به هوایی فرزند و در عین حال اضطراب پدر که

در تخریب تلوزیون خانه توسط آن و غرق شدن وسواسی به

سناریو افعی این که جلو ممیزی اش را گرفته تجسم یافته

و به متن سکانس و صحنه های عاشقانه این دو یعنی دقیقا

چیزهایی که در گذشته زتدگی والد از آن محروم بوده تجسم

می یابد.آنجا که کودک قصه حسب سن خود در پرسش بی امان

است یا موقع در آوردن بچه از حمام و بوسه باباش(ای جان)

باز آینه تمام نمای خامی های این هر دو از سیاه نپوشیدن یکی

در مراسم ختم مادر رفیق یا حالت شاباش دادن آن دگر با

موسیقی اجرا شده وسط عزاداری مرحومه

در کل و خاتمه آینه تمام نمایی که زیرکانه در قاب و قلب 

سریال افعی تهران جا خوش کرده تا جلو تبلور و تکرار امثال 

آن جانی که از قضا موضوع داستان هست را بگیرد ونگاهی 

متفاوت به زمین وزمان کند تا در انداختن طرحی نو والبته

بایسته را امکان آرد

#افعی-تهران