حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

ساده آری ساده لوح نه

ظهر روز داغی از اواسط شهریور79ش حوالی میدان ژاله تهران 

گرمای هوا بد جوری کلافه ام کرده بود که بادیدن یک بستنی

فروشی سمت اش کشیده شدم. جدای آبمیوه گیری های 

قدیمی ایران ناسیونال که بقول فروشنده 40سال بود کار

می کرد و انسانیت سازنده اش را فریاد می زدیک شیخ 

مسن و البته کم بضاعت آن گوشه نشسته بود و به روایت

خود گر چه وسع اش به آب زرشک می رسید و بس 

 همین نیز صفرا برو اوره کم کن است و برای پیران روزگار 

بسی با ارزش.

آسید مهدی قوام(رضوان الله علیه)را خوب می شناخت

و سالها با ایشان حشر و نشر داشته بود.

آن ملا که اسم کوچک اش یوسف نام داشت  نقل کرد که :

بنده اهل اصفهانم و در قم المقدسه زمان طلبگی با وجود 

ارزان بودن زمین در مثل زنبیل آباد و عمار یاسر کنونی

حتی یک خانه کوچک هم پیدا نکردم. لذا به آیات اعظام

سادات کاظم شریعتمداری و شهاب الدین مرعشی رجوع

نمودم. آقای شریعتمدار به اعتبار آخوند بودن من پول را

لطف نمود اما احتراما کنکاش دیگری نکرد

اما جناب مرعشی بی آنکه جوری حرف زند که بو ی شک

داده موجب کدورت و احساس توهین به بنده شود فرمود:

فلان بنگاهی آشنا است برو پیش او تا یک تخفیف مجدد هم

درخرید ملک نسیب جنابت شود.

بعدانقلاب اما راحت گیری و بی توجهی جناب شریعتمدار به همین

جنبه کار درمثال عینی ومشابه که بارها تجربه شده وحقیقتا

مبر مخالفان جهت آتو گیری ولجن مال نمودن شخصیت وکاراکتر

ایشان تشخیص داده شده بودسبب جور شدن بهانه جهت اتصال 

حضرتش برادعای میل و تلاش مرحوم آقای صادق قطب زاده از بهر کودتا

ضد جمهوری اسلامی شد.

لذا و از همین راه اعلم بودن یکی از این دو بچه تبریز(آقای-

مرعشی)برمن مسلم گشت.آسید محمود طالقانی شاگردبارزش

هم مثل خودش رند به معنی مثبت کلمه بود و حقیر بارها در

مسجد هدایت امام زاده سید ناصرالدین(ع)و...محضر او

رسیده بودم

حالا نیز عین مخالفان سیاسی آقای شریعتمدار به توهین و 

کنایه نمی گویم:

او ساده لوح و پخمه بود اما کم احتیاط چرا یک وقتی است

شوفر پشت رول  گواهی رانندگی ندارد و موقع دیگر با وجود

مدرک تند می رود کمربند ایمنی نسب نکرده و...روحش شاد

#امیرخیز-تبریز (خانه سید محمد کاظم شریعتمدار(ره))

شگرد شهرام همایون!؟

اگر پای صحبت های اش بنشینید با چرب زبانی تحریک عواطف 

یادآوری حس ملی گرایی رایج و فراوان به ایران زمین و...خواهد

خواست که به ذهن شما القاء کند: سیاست ورزی را ازرجل 

خوش نام و نسبتا مستقل دوره پهلوی البته معتدل تر از

 مصدق کبیر(ره) آموخته و اوج این قصه درهمراهی او و

مرحوم صادق قطب زاده بعد انقلاب اسلامی 57ش رقم خورده

 هم فل الحال نیز حسب درک عمیق خویش از آب و هوای 

سیاسی اجتماعی ایران زمین با کوله باری سرشار از تجربه

در سن بالا ونگاه از زاویه ای  حتی مستقل از چارت حامیل دو آتشه

سلطنت و ربع پهلوی  عملا جزء ایشان حساب می شود و راهکار 

آنها برای ایران فردا را مکفی  و ضرور داند

اما این مواضع تنها کف روی آب است و اندر پشت صحنه

شهرام همایون همچنان دکترین و راهکار پرویز ثابتی

مغز متفکر سازمان امنیت رژیم شاهنشاهی  را اجرا می کند 

به مصداق آن پرنده بی لیاقت در پرورش جوجه که زحمت

نگهداری فرزندش را با گذاشتن تخم در لانه دگر انواع این

مخلوقات زیبای خدا پیش می برد. شهرام همایون هم دم از

گفتمان زائیده خرد جمعی و مطالبات آن می زند اما و در یک

تبصره تعیین کننده سر خر را به سمت مرادش رضا پهلوی کج

می کند.نمونه اش هم  کمپین وکالت بعد مرگ مهسا امینی 

#آیا-وکیلم

شهید آیت الله سید مصطفی خمینی

همیشه روزگار اطرافیان اهل سیاست خصوصا لیدرها و راهبران

قربانی ذهنیت موجود درجامعه پیرامون آن شخص خاص می شوند.

مرحوم آیت الله سیدمصطفی خمینی یکی ازنمونه های بارزو ملموس

چنین وضعی است.

همین چند وقت قبل و درقم مقدسه شاهدبودم که یکی از روحانیون

شاخص سنتی فوتبالیست بودن ایشان را به باد انتقادگرفته بود...

درحالی که اخوی کوچکش احمد این بازی را انجام می داد نه وی.

یا آقای مجتبی واحدی مرگ او را حاصل شراب خواری اش می داند

با وجود اینکه از طریق دایی مرحومم مدد علی که دوست آن سید

بود نیز زنده یاد دکترسیدصادق طباطبایی که  حقیر سال 85ش

درقم با ایشان ملاقات داشتم نیک مطلع هستم که: آقا مصطفی 

مرد عابد و زاهدی بودند و این وصله ها به نامبرده نمی چسبد.

ایشان همزمان از محضر پدرش و آیت الله سید کاظم شریعتمداری

درحوزه علمیه قم بهره می برد. هرچند چهارچوب فکر و سلایق

شخصی اش جدا ازاین دو نگاه ایدئولوژیک و سنتی به مذهب 

یعنی سمت روایت پدرهمسرش معصومه خانم جناب  شیخ -

عبدالکریم حائری یزدی نیز حاج سید محمودطالقانی(رضوان الله -

علیهما) تمایل داشت.

حتی یکی از انقلابیون57ش که مدتی به زندان حکومت آیت الله-

خمینی  هم افتادبعد آزادی جهت دایی بنده نقل کرده بود:روزی به

آقای صادق قطب زاده برخوردم مدتی قبل ازاعدام اش ایشان برای

اینجانب درد دل کرد :قبل انقلاب ازسید مصطفی خمینی بدم می آمد 

چون نمی گذاشت به پدرش و یاران نزدیک شوم اما بعدمرگ مشکوک

او درنجف احمدبرادرش سبب اصلی پیشرفت من تا آنجا شد که لقب

 پسرپیغمبر(خمینی) گیرم آمد و بدان مشهور گشتم

منتها الان که خیانت های درحق خود را می بینم تازه فهمیده ام آقا مصطفی

 آدم شریفی بود و عملا داشت جلو روند جوان مرگ شدن و نابودی عمرم

 را با این دست فعالیت سیاسی که فرصت نبودنش برایم فراهم کرد

 می گرفت ولی  بی خبراز کلیت ماجرا درباره او خیال بد می کردم.

بله من بارها هوای نفس احمد را تحریک و ازآن به نفع منظور خودم

 استفاده کردم اما مصطفی دراین دام ها نمی افتاد...

یکی از همراهان نجف و روزهای آخرزندگیش برایم تعریف کرد :بلبل 

خرمای درقفس خودم را که به حجره دوستم در بازار امانت بود پس 

گرفته چون وقت رسیدگی نداشتم جلو چشم او آزادکردم .بادیدن

این صحنه خیلی خوشحال شد و به وجدآمد پس گفت:خدایا مرا هم 

 رهایی بخش  وبا جدم  امام علی بن ابیطالب(ع) همجوارنما

#معصومه-حائری-یزدی