حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

آه مادر

اینجانب به حمدالله یک ریال از آنها نمی گیرم

پیشنماز تحت اشراف اداره اوقاف یا مرکز 

مدیریت حوزه علمیه قم نیستم ...

وشما ملتم دعا کنیدکه به روال سابق و تا

اینجا قدمی ولو سهو از بهر و به سمت شان بر

ندارم و مابقی هیچ !چه العاقل اشاره تا وقتی

که در پاسخ بعض خام که فریاد می زنند:مرگ 

بر هرچی آخونده به اینجا میرسم :حقیر

این خون ها را به گردن نمی گیرم چون باور به 

آه مادران دارم

اما سکوت ممتد پیش و پس این کلمه ها فقط

بخاطراینکه آن والدین ندارد(سیاست) و با عوض

کردن فلان رژیم پشت کوه قاف چنانکه به زمستان

57ش تجربه شده با زبه همین آش و چنین کاسه

خواهیم رسید. پس چرا باید یک عمر میانگین

50ساله را صرف چیزی کنم که اصطلاحا پی اش

از آب است!؟(کشکی و پوچ)

لذا کش بدهم این گپ ها را که چه؟تا به اتهام

تبلیغ علیه نظام شان روم آنجا که مسلمان

نشنود کافرندارد.

نه جانم بگذار باشند!؟و فقط به قول آن حکیم

یونانی در خطاب بر اسکندر مقدونی مانع امتداد

حمام آفتاب ما نگردند چون بیسکویت خودش

در جلد تاریخ انقضاء دارد و هیچ نیازی نیست 

به جار زدن فاسد شده یا نه من نوعی 

تا بوده همین بوده شاهان آمده و می روند

پس این وسط فدوی هماره رعیت را چه!؟

مرده باد سعیدحریری .تنش در پست ترین 

گورها تپیده و یاد خیرش  از همه ذهنها دورگردد

اگر بخاطرچیز افنی چون حکومت غیرمعصوم (ع)

و فقیه اعلم جامع الشرایط که به تعبیرمولای 

متقیان(ع) ازآب بینی بز کمتراست رضایت به

زدن طعنه و طشری بر شیعه حیدرکرار(ع) و

جمله احرارعالم دهد چه باتوم  و گلوله جای

خود داردآن هم در سرحد نقص عضو و مرگ

آری حرمت محب اهل بیت(علیهم السلام)

حال به هر تیپ و اندرهر مرام ولو بی حجاب

ظاهری درنزد این سگ پا شکسته آن 

خاندان عصمت و طهارت(علیهم صلات والسلام)

از پرده خانه خدا بیشترهست و مابقی:

اللهم عجل لولیک الفرج

یا ابانا مهدی(عج)فقط بخاطرت و غیرت به درک

حتی خودم منتها جدای حلقه وصل تان. پس دیگر

هیچ که همه چیزدر این خطوط خلاصه شده

هشیارباشید به ملاقات خدا خواهیم رفت

ربی من لی غیرک وعبدک ببابک

ایتام آل محمد(ص)

تابستان سال98ش حوالی ساعت یک  بعد از ظهر روزی داغ 

در میدان هفتاد و دو تن قم المقدسه با راننده اتوبوس سر کرایه

 چانه می زدم پنجره های ماشین باز بود و پسرنوجوانی مشغول 

خوردن یخ مک درست قائم و بالای سربنده تا اینکه آمدم داخل

آن ته ها جاگیرشدم ( کنارخوابگاه شاگرد شوفر)

دیدم اماسیدمعمم و میان سالی از ابتدای ردیف با ایما واشاره به من

می فهماندکه عمامه ات را نگاه کن!؟

راستش دیگرچیزی از سفیدی بدان نمانده بود و به مدد یخمک آب 

شده پرتقالی اش می زد.

اول خواستم بروم سراغ پدر بچه داد و بیدادکنم که این چیه تربیت

کردی اما ناگهان دیدم ابوی او یک پایش اش فلج هست و به زور

ساک مسافرتی شان را جابجا می کند.

با خودم گفتم:ای بابا پارچه این دستمال سر توهم که وال نیست

یک ملافه کهنه و نخ نما است.جوش چی رامی زنی؟ هر چه شسته

و کهنه ترشود کمتراز هم وا رفته بهتر هم هست پس و دست

آخربه جای خود برگشته لباس های طلبگی را کلا کندم و شدم

یک پاشخصی.تا اینکه رسیدیم به ترمینال جنوب تهران و از

پله های آن به سطح خیابان مشرفی که معمولا ابتدای اش جای

 بساط دستفروش ها و آخرش ایستگاه تاکسی خطی آزادی

تهران پارس باشد.چشمتان روز بد نبیندچند لات قمه کش کل

گذر را بند آورده بودند و در انتقام برخورد تندمامورنیروی 

انتظامی به چندساعت قبل با خودشان همان شیخ همسفرما

را خط انداخته نقش زمین کردند و بقیه مردم عادی ازجمله 

مرا ترسانده فراری دادند.دراین میانه پدرمعلول کودک 

مذکور عقب افتاد و ازترس اینکه بچه زیرماشین نرود دست

او را گرفتم.طفلی خیلی ترسیدیک جورعجیبی نگاهم می کرد

که قابل توصیف نیست.بی اختیار اما یاد جملات حضرت استاد

آیت الله علوی بروجردی(دامت برکاته)درباره ایتام آل محمد(ص)

افتادم.آره این جور اطفال  ذات پاکی دارند و شایسته گذشت

خطاها محبت اند وبس.

پس دستش را بوسیده بستنی برایش گرفتم تابابایش لنگان

 لنگان به ما برسد.

من مصلوب

دخترم ببخش من مصلوب را که اختیار دست خود را ندارد

چه رسدبه یاری واجب تو.

دراین عصرغیبت به هرطرف که متمرکزمی شوم و به

سنت ابراهیمی دیالیکتیک اندرموضع استماع سخن

هر نحله که می نشینم جز وحشتم نمی افزاید و عمق

درک چنان حقیقت ام بالا نمی رود که چرا بعد ازظهر

عاشور آن زیباترین روح پرستنده(ع) به اهل حرم 

فرمود:و علیکن بلفرار

چه قراری وقتی حال هم با وجود او که کاری کارستان

می تواندبکندخود ملقب به فرید طریداست...(عج)

فقط جان بابا این اشک ها که می ریزی و شاید برگونه

من هم واضح بیابی چون که یارای پاک کردنش دیگر

ندارم نثار غم نان و مابقی شداید دنیا نکن.

چنین دری را فقط به نیت فراق ثارالله(ع) ببخش

شاید و باید که خدا به حرمت حضرتش رحمی به

ما هم کند همچون صاحب زیارت ناحیه مقدسه

که هر روز و شب اش به چنین منوال می گذرد.

اَلسَّلامُ عَلَى الدِّماءِ السَّائِلاتِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْأَعْضاءِ الْمُقَطَّعاتِ

دخیلک یامولا

با آرزوی برداشته شدن هم و غم از دل اهل ایران و شیعیان مولای

موحدان امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیزایجاد اسباب راحت

ایشان در عین تفاوت سلایق حال به هر طریق مدنی  و مشروع در متن

وقایع تلخ سیاسی  مهر1401ش به عین حفظ تمامیت ارضی کشور

دخیلک یا مولانا علی بن ابیطالب(علیه السلام)

ماه تابان دو عالم علی است...بعد شمس نبوی او ولی است

نور احمد می دهد با انعکاس...برفروزد هر که را مشتری است

بنده رب و خدای دلبری است...مست ازلی از جام سرمدی است

دست حق بهر خلایق مددی...ناجی دین لقب اش حیدری است

دخیلم یا ساقی ای کننده درخیبر...

سروده شیخ سعیدحریری اصل

ویل للمطففین

عبد الغفار نقشبندی امام جماعت عامه مذهبان شهرستان راسک

از استان سیستان و بلوچستان ایران درسخنانی برفراز چوب نماز

جمعه  از مهر1401شمسی مدعی شد:(نقل به مزمون) انسان

 صحیح و نرمال حتی از ذبح حدود50 گوسفنددر یک زمان و مکان

دلش به دردمی آید و آن را بعنوان کنایه ای نثار نیروهای انتظامی 

بکار برد که بر روی افرادی در صحن اصطلاحا عیدگاه بعد نماز جمعه 

و مقابل کلانتری نزدیک آن هفته قبل از بیان این حرفها آتش گشوده 

و تعدادی از اهل شهر زاهدان را به خاک و خون کشیده اند...

خوب و با این اوصاف باید ازچنین مدعی انسانیت مجرداز هر بحث

عقیدتی جویا شد:چگونه می باشد که امثال تو عمرسعد سر دسته 

قصاب های خانواده نبوی و اصحاب ریحانه الرسول(ص) را آن هم 

بدون دادن آب که حق شرعی هر ذبیح می باشد  بعنوان راوی

حدیث صحیح و امین از جهت انتقال کلام اولیاء اعظم دین حنیف 

جایز و بلااشکال می دانید اما درآنجا که چنین افعالی فی نفسه تند

 ازسمت مخالفین سیاسی و بر ضدحضرات رخ می دهد حریت اصطلاحا

دربین تان گل کرده مظلوم نمایی از بهرفریب عوام پیش می گیرید...!؟

ویل للمطففین.آیه یک ازسوره مطففین قرآن مجید

طلبه نجفی

لابد هر کسی که عقل بر سردارد و مرض ایضا در تن نه 

حال وصل به هرکجا و هر چه نیک معنی پرچم حسینی را

که این کمترین طلبه نجفی امروز مهرگان1401ش در

صدر فضای مجازی خود برافراشته می داند.

بدین وسیله اعلام می دارم:اندر هر وضعیت حکمرانی 

ملک ایران حالت بنده مفتی مذهبی البته جز غیر سیاسی

و رعیت صرف نخواهدبود.اینجانب هرگز دین را از سیاست

جدا نمی دانم اما با تفکیک آیین و نگاه ایدئولوژیک به آن

از سنه جوانی برچنین موضعی در می رسیدم که نه حامی

نظام جمهوری اسلامی ایران و نه موافق دیگر سلایق سیاسی

مغایرآن باشم.

پس اگر فرای هردین و مرام انسان هستید و مقید به اصول 

حریت درباب این کمترین طلبه وابسته به حوزه علمیه نجف-

الاشرف با احتساب همین تبصره قضاوت نمایید.

پاینده بادملک ایران

یدالله فوق ایدیهم

امربین الامرین

در روندتغییریک نظام سیاسی به عصرغیبت امام معصوم(ع)

به هرچهارگوشه گیتی محتمل ترین پیش فرض این است که 

طیف های غیرسیاسی کمترین آسیب را خواهنددید. اما حقیقت

امرو مطابق بیشمارتجربه تاریخی همین طبقات فرو دست  و

آنها که دغدغه اول ایشان معاش نیست مثل روحانیون مذهبی

مستقل  دانشگاهیان ملی و...یعنی دقیقا کسانی که شداید

روزگار یا اراده شخصی سبب شده پیگیری اخبارروز سیاسی را

اولویت خود نشناسند لاجرم درکوره حوادث بیش از مدافعان

نفس حضور به احزاب  و اندر هردو قطب متخاصم قربانی

خواهند داد! تنها به این دلیل ساده که دسترسی به آنها راحتر

هست!بخشی از جامعه  امروزدرشهریور1401 با خط دهی اپوزسیون

غالبا خارج نشین شعار:توپ تانگ فش فشه آخوند باید گم بشه 

سرمی دهد اما اکثرا  و عملا توان سد کردن راه فلان ملبس اندر

قدرت که با ماشین ضد گلوله در تردد می باشد را ندارد و خشم

 خود را برسربهمان طلبه ای فرو خواهد ریخت که از هفت دولت رها

 است  یعنی و با وجود شعارآزادی و علم خود حقیقتا آلت  استبداد 

و جهل می گردند...

دقیقا عین بیشمار ازکارگزاران دون پایه در همین نظام فعلی که

تا من نوعی  را درسلک روحانیت می بیند طبق یک الزام نانوشته 

اینجانب را به بالا دستی های خویش سنجاق و ازخیل ایشان اش

 شمرده و احترام از سرتسلیم  نثارمی کنند...

القصه:مردم جاهل و سطحی ممکن هست روزی با هم دوست و

زمانی دیگردشمن خونی باشند اما دریک رویه وآن :اهانت و لگد

مال کردن خلق حر و فرهیخته راستین درعین ظاهربینی مطلق 

هم دست  و داستان هستند الی یوم القیامه.

پس چه می ماند از جانب این طلبه مستقل درخطاب به آن پاسدار به

قدرت جناح راست(پیروان تفکرسید احمد خمینی) و مجاهد درمخالفت

چپگرا (یاوران آقای مسعود رجوی) جزهمین تک بیت شعر:

بس که جفا زخار و گل دید دل رمیده ام

همچونسیم ازاین چمن پای برون کشیده ام

رحمت و رضوان حق بر مجاهدنستوه آیت الله طالقانی


خلاف مقتل!؟

(امام حسین(ع) مطابق نص صریح مقتل

اسم کوچک همسر خود را در وداع آخر

قبل شهادت بر گودی قتلگاه اش بکار

برده اند. آن وقت جناب مدعی فقاهت 

شیعه خلاف آن را ترویج  می کند! 

درحالی که راوی ماجرا بعنوان سوم-

شخص دقیقا درلایه دومی قرار دارد

که این آقا زوج ها را بدان توصیه بر

نیاوردن نام طرف خود کرده...!؟)

هیچ پرچمی را به شرت تبدیل نکنید!

(کنایه ازسوژه فیلم گشت ارشاد)

مخصوصا اگر کش این مامان دوز مال

چین باشد!؟چون روزی که در بره علم

رسوایی شما بالا است و اگر سر جاش

خشک بشه و سیخ احتراما دهنتون 

سرویسه.دلخوش به این وعده هاهم

نباشیدکه هرطرح سومی  خدعه است...

چه محاله ساخته یک کافرکمونیست به 

کارستراورت مسلمان ها بیاید و بس.