حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

گلبرگ مغرور

سال ها در ذهنم باعلی دایی حال می کردم که غیرسیاسی است

واصطلاحا جز درزمین رقیب تیم ملی با جسم وفکرش بازی نکند

وحقیقتا همین گرا راخود او به قول و فعل خویش به نسل های

متولد دهه 20تا 80 قرن13ش داده بود.

منتها وکم کم این چهره معصومانه رنگ باخت و قصه اش عکس

تبلیغ برخی نه از روز سرشاخ شدن و ذکر نام فلان سردار یا تایید

مرگ دلخراش دخترک بی گناه دانش آموز که برسبب اش لعنت

بلکه به زمانی نمایان گشت که ایشان  جای تعصب صرف ایرانی و

آذری نوع اردبیلی اش را ابداء کرد ! و اکنون نیز با جمعی دریک

سطح فکری مثل آقایان فردوسی پور و پژمان جمشیدی عملا

و در لج حذف ازصدا وسیمای ملی وقت برنامه های شبکه های 

اپوزسیون را پر  نموده است.

آری بی هر تعارف علی آقا دایی شور شده و دیگر از  نمک به

اندازه و ملیح سابق اش خبری نیست.

آن زندگی سخت و پر از قناعت که هماره خدا آلت دست کس

و چیزی نباشی تنها از توان فردی مثل ناصر خان حجازی(روحش-

شاد) برمی آمد که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب بود.

ناصر حجازی یک اسم نیست بلکه رسم ومرام است

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم زبی آبی

ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم

#سنگربان

کاسه داغ تر از آش

همفکران مدیر سابق شبکه سه  در کرامات بزرگ نحله خویش حاج صادق امانی

(معلم بنیانگذاران موتلفه اسلامی) آورده اند که: با جمع یاران بر موعد خاص 

هر هفته ای وعده سفر به قصد زیارت مسجد مقدس جمکران از مبداء جنوب 

شهر تهران داشته و در یکی از آن موارد لحظاتی بعد پیوستن به مابقی مورد اشاره 

داخل اتوبوس در حال حرکت به سمت مقصد از جا برخواسته راننده را مجبور به 

توقف می کند! و سپس ابراز می دارد که به علت فوت ابوی قادر به ادامه مسیرش

نیست اما تا این مرحله از راه آمده تا در وعده خود صادق بوده باشد.

به دیگر سخن اگر کسی از همفکران حضرات به موسم اقامه شعائر مذهبی با

علت مرگ بستگان و آشنا ترک آن مهم نماید بلامانع ونکو است اما وقتی آقای 

عادل فردوسی پور مخالف خوان چنین نماید می شود کار زشت و قبیح.

ای کاش این بی سوادان به یاد می داشتند که ناصرخان حجازی(رضوان الله-

علیه)عمری در شادی آل الله(علیهم السلام)سفید  وبه غم شان سیاه جامه

شد و لذا هیچ اشکالی بر محبان اش نیست که بصورت مقطعی خاص عکس

آن عمل نمایند.

اگر زشتی هست آن نه ترک فردی شعائر بدون تبلیغ و طبعا خدشه بر کلیت-

 اش بلکه عکس  دست اندازی سلیقه ای در مفادش بر اساس ایدئولوژی و

مرام  خاص هست که از قضا  بین مومنان همان مذهب منتقدان فراوان دارد

#ناصر-حجازی

یاعلی(ع) مدد

به جهت زادروز مولود کعبه امام المتقین علی بن ابیطالب(علیه السلام)

سروده طلبه سعید حریری اصل

مدد از نام زنور سماوات...خداوندان ارزش عف مافات

زمین بی ذکر او هرگز نگردد...که ناصر بادش در متن شامات

عبیدی دور از دار مکافات...ولی در بطن آن خارق به عادات

همان سلطان که در ملکش ندیدم...کسی را سرنگون از جور افات

اگر مرحب ببودش بی مبالادت...بیفکندش چنان بر سوی اموات

به صفین و احد در هر فتوحات ...علی خیر العمل عامل به خیرات

اشهد ان علیا ولی الله

#حیدر-صفدر

گاندی وار

آدم های ضعیف النفس اصولا و در سختی های حاد دو راه حل تنها

دارند و بس.(قبادلو را اگر حتی بیمار روانی فرض کنیم که به علت

عدم رسیدگی بستگان نبود  داروی مورد نیاز  و...به لحظه ای رسیده

باشد که منجر به مرگ افراد دیگر شده بی آنکه خود ملتفت افعالش

گردد باز درهمین زیرمجموعه بوده است)

اول اینکه طرف متخاصم یا در سوی دیگر ماجرا را بکشند حتی شده 

ناجوانمردانه و با توجیه هایی چون اینکه او انسان نیست ظالم است و...

ودوم اش خلاص کردن خود از قید زندگی و خود کشی هست.

اما حقیقت امر و به دردهای بزرگ اجتماعی هیچ یک از این کارها اندازه

سر سوزنی در اصل قصه تاثیر نمی گذارد.(ماجرای اولیاء الله چون 

داود نبی(ع) جدا از این روند طبیعی می باشد)

مشکل اجتماعی را یکنفر نیافریده که واحدی هم بخواهد در حل آن 

سهم بر جسته ای  بر دوش کشد.(این پندار غلط مخصوصا در دوره

معاصر تحت تاثیر مکتب چپ به جامعه ایرانی تزریق گردیده و مطابق

اصل جمهوریت حتی قائلان به نظریه ولایت فقیه البته در مدل و اشل 

مترقی اش جز دیکتاتوری مردو د و زشت حاصلی ندارد)

ای بسا آن شبی که آقای محمد قبادلو به هر بهانه مثلا سیاسی با 

استوار فرید کرم پور او را زیر گرفت و لقمه بزرگتر از دهان برداشت

اگر جای این کار چند نفر از حاضران در صحنه را فرای اینکه چه 

مرام و مسلکی دارند و موافق یا مخالف فلان حکومت پشت کوه قاف اند

از محل دیگری به جای خلوتی منتقل می کرد الان هر دو آنها که زنده

بودند هیچ چند تا بدبخت دیگر هم پشت میله های زندان با بهانه های

سیاسی تشریف نداشتند.

بله وقتی باور کنیم آدم ها موجوداتی هستند که اکثرا در همین 

زندگی تغییر می کنند هیچ رقم قبول نخواهیم کرد که بخاطر امروز

و مقطع خاصی از گذر ایام که فلانی با من نوعی همفکر نیست رضایت 

به کشتن اش بواسطه دستان خود دهم.

#نهضت-عدم-خشونت

قتیل الحمار

در رسانه های اپوزسیون حاکمیت جز اشاره به جوان خامی 

متهم محمد قبادلو ایضا بیماری خفیف روانی او نمی شد!

و باری هرگز و لو تا دم اعدامش حرفی  از کار کثیف و فاقد

شان انسانی زیر گرفتن مامور دون پایه و رده پایین 

نیروی انتظامی که عملا ولو حذف موفقیت آمیز تعدادی شان 

هیچ تاثیر عمیقی در سیاست های کلی نهاد قدرت فعلی ندارد 

حسب روحیه سر سختانه ایدئولوژیک آن نگشت.

باری طیف دست راست درون نظام هم ابدا سخن و ذکری

از احیای سنت خدا پسندانه و اسلام نابی عف خانواده و

اولیاء دم استوار کشته شده آن جریان به میان نمی آورد!

بله در آذری مثلی هست که می گوید:دو اسب اگر چه هم

رنگ نباشند هم خو هستند

#چرا-سیاسی-نیستم!؟

استقلال شخصیت

تاریخ معاصر ایران را که ورق بزنید از جمله بارزترنین هایش مقطع

انقلاب اسلامی57ش با چهره هایی عمیقا اسلام شناس البته به همان 

روایت صحیح و سنتی اش یعنی نیالوده به مفاهیم التقاطی و سر شار 

از پارادوکس چون نواندیشی دینی!و...در عین حال مشغول به زیست 

در لحظه روبرو خواهیدشد که توصیه هایی نیز به رهبران روحانی

در راس  حرکت مذکور داشتند.ایشان حتی قبل از وقوع مثل 30خرداد

60ش یا ماجرای خلق مسلمان در تبریز هشدار هایی صادر کرده بودند 

که کم توجهی آن جمع از حضرات آیات که لیدر سیاسی عصر حساب اش

می شدند عملا و بعدها کار دست خودشان داد و ایشان هر دو را بدل

به بیماران گرفتار سرطانی کرد که به دلایل متفرقه وثانوی  خیلی دیر

مورد درمان قرار گرفتند.

یادگارانی که در قالب مجموعه آثار و شرح احوال از امثال آقایان سادات

محمود طالقانی حسن ابطحی و هادی خسرو شاهی(رضوان الله علیهم-

اجمعین)رسیده و هدیه ارزشمندی است در راستای آنچه آزادگان راستین

تاریخ ما چون مصدق کبیر و میرزای صغیر جنگی دنبال می کردند

#حریت

مرحوم آیت الله حاج میرزا عمران علیزاده1

دم ظهر اسفندی از حوالی مقصودیه تبریز به مشایعت مرحوم آیت الله حاج -

عمران علیزاده می گشتم.خانم خانه دار مقداری لوازم دست دوم را برای 

فروش به وانتی دوره گرد دم در می گذاشت و در عین حال منتظر رسیدن او

بود و به آن میانه یک دوچرخه سایز26خودنمایی می کرد.

آقای علیزاده از زن جویای قیمت اش شد و او خیال کرد آن را برای حقیرکه

پسر یا از بستگانش باشم می خواهد. بعد معامله هم دوچرخه راهمراه آوردم

تا منزل ایشان.

چند وقت بعد نیز دیدم که گوشه ای از حیاط خانه زیر مشما و تکه چوب ها 

پنهان شده تا باد و باران بیشتر خرابش نکند.

این بود تا تابستان سال بعد که غیرمستقیم فهمیدم به کودک فقیری هدیه

داده اند.

خوب از این کار ظاهرا ساده درس خیلی بزرگی گرفتم.از جمله اینکه موقع

بخشیدن چیزی به فرد مستضعف باید در نظر داشته باشید که در بسیاری 

موارد اگر آن مثلا دوچرخه ای نو باشد جدا از هزینه زیاد روی دوش بانی خیر

والدین طرف مقابل را به وسوسه فروش اش بهر صاف کردن دیگر اصطلاحا چاله

چوله های  زندگی شان می اندازد نیز بقیه بچه های محل هم طبقه را وادار به 

تخریب یا حتی سرقت اش از سر حسادت می کند و ایضا نتیجه منفی بسیار

بدی بر روان و خلقیات پسر نوجوانی می نهد که علاقه خاصی بدان دارد بویژه 

در ایام تعطیلات مدرسه.

#هدیه-ارزنده