حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

باقر بعد از مرگش گفت !؟1

بعد از ظهر یک روز تابستانی داغ از سال97ش خسته از نبود تاکسی

خط  حرم-جمکران پیاده راهی زیارتش شدم.

شنبه بود و نرسیده به میدان بقیه الله(عج)با و جود آنکه لباس های

طلبگی را درکوله پشتی جاداده و دشداشه ای بیشتر به تن نداشتم

غرق عرق شده بودم. اما بادی تند شروع به وزیدن کرد و راه مرا

سمت قبرستان بقیع(امام زاده جمال غریب(ع))کج نمود.

سر قبر آسید محمد باقرکه رسیدم انگار تکه ابری سیاه و کوچک 

آن بالا انتظار مرا می کشید.نه گذاشت و نه برداشت چنان بارید 

که اصلا به عمرم ندیدم.خدایی داشت لباس تنم را جر می داد و

پوستم را پاره می کرد.هیچ کس یا سقفی هم در اطراف نبود تا

به سمتش دویده کمک بخواهم.فقط داد زدم ای خدا و بلا گذشت.

بعد  نیم ساعتی عین بند لباس شدم تاحداقل چکه های 

آبش تمام شود که ناگهان یک پژو206در خیابان مقابل و داخل

قبرستان سبز شد.راننده زن میانسال و حقیقت بسیار جذابی

بود.با وضع خاصی پیاده شده و چند صد متر آن سو تر روی 

قبر پیر زنی نشست. آن مزار تک را  قبلا دیده و بخاطرم 

بود خیلی شیک و...فکر کردم دختر متوفی باید باشد.

اما بانوی جوان از همان سر آغاز حمد و سوره ای که معلوم بود

می خواند خیره به بنده شد و در تنگنای خلوتی قبرستان 

ساعت 3 بعداز ظهر انگار داشت کم کم به مصیبتی بدتر از 

باران که عرض شد بدل می گشت.

زن نه گذاشت و نه برداشت خرامان خرامان و با دید زدن 

اطرافش که کسی نباشد خود را به من رساند.

بنده هم کیف گلی ام ر ا تکانه به کمر آویختم  تا که الفرار.

اما بعد چندین متردویدن شروع کرد بر قسم دادن که:

منظور بدی ندارد و به صاحب این قب رقسم کارش واجب

است. ایستادم و او با صدای بلند گفت:حاج آقا سیدی که

تو اینجا خاک شده می شناسید؟!من تابستان95ش از 

فروشگاهی در تهران داخل پاساژ تلوزیون بزرگی خریدم

راستش چون قاچاق آورده بودند و بدون گارانتی به سراغ

آنها رفتم تا ارزان در آید.

این پسر کارگرشان بود. باربری می کرد! حتی خرید مرا

تا دم همین ماشین آورد و کمک کرد با خواباندن صندلی

جایش کنیم .وقتی پول چایی به او دادم خیلی خوشحال

شد.فکر می کنم مشکل شدید مالی داشت و...

از بهار97که دست بر قضا مادر جانم(به لحجه شمالی 

مادربزرگم)را بنا به وصیت خودش آوردیم قم خاک

کردیم.اینجا که چشمم به عکس او  افتاد فکرکردم خودش

هست و بعد رفته از میان تصاویرداخل سی دی ام پیدایش

کردم .چون روزی که برای خرید تلوزیون رفتم او انواع

مدلها راجابجا و به من نشان می داد.عکس خودش هم 

افتاده ببیند تو گوشیم دارم

تا الان چند بار از افرادی که سر خاکش می آیند پرسیده ام

و گفته اند ما فقط هواداراش هستیم عاشق صداش اما آشنا 

و فامیل نه.راستی آشیخ شما می شناسیداش!؟

با شنیدن این حرف ها مغزم سوت کشید و انگار کسی این 

سوال را دم گوشم خواند:

مگر باقر بعد تصادف حدودسال90ش پلاتین دربدن نداشت.

کاسه سرش عمل نشده بودو  اصلا انحراف شدید بینی نمی گذاشت

درست نفس بکشد پس چرا والدین اش رضایت به این بی تعارف

خرحمبالی داده بودند!؟ آن هم در یک جای قاچاق فروش که لابد بیمه 

هم ندارد و فقط پولش خوب است!!!؟؟؟

#نظر-کرده

آخرین فشنگ

خشاب ها روی ام خالی کردند فقط به خاطر تو!؟

اما من  با این تک فشنگ یادگاری ات هر وقت

که خواستم زبان به شکایت گشایم دوباره

یادم آمد که سنگر آغوش ات است که تا

اینجای قصه جان به در برده ام.

حالا هم باری به جای چکاندن ماشه چنانکه

گروم صدا کند بلکه دوا نیز هم درد ربودن

جسم  ات را از بغلم. باز به آن روح بر جا مانده

و عطر تن تو تکیه کرده و بر می خیزم .

باری با همه توان و گاماس گاماس پیش

خواهم رفت چنانکه به تکه های وا

مانده تو  باز رسم :خیابان غیبی پارک

مهران و تک یادگاری سربی  مان را تند

و مدام  به زنگ درمماس خواهم کرد

جای انگشت  اشاره به امید آنکه 

شبیه ترین برادر به تو قفلم  گشاید تا

سفره دل و  راز نهان برش پهن نمایم

 و راستی چه انتقامی از بهر ناکس کس 

نما که بعد فهمیدن حقیقت بی کس شود!؟

و چه اجری نزد فدایت بهتر مگر گذشتن

از جان چون کمان شده  خان و تراز مگسک

و خوردن به هدف  این تیر خلاص؟

#شهید-سید-محمد-باقر-علوی

حبیبم

حبیبم هفت سالی هست که جهت با تو بودنش و تجدید دیدار

که باور دارم ازعالم ذر آغازشده انشاء الله محتاج سرخم کردن

پیش مشتی ناکس و کسب اجازه از بلهوسان بهر ورود به

خرابه شان که لاجرم معوای مادی تو نازنین بود نیستم.

خانه قبر اگرچه با نام و خاطره وحشتناکش حداقل دارای  آقا بالا 

سری نیست که در عین جنون ادواری به صرف جبر زمانه و احکام

ظاهری عرف و شرع مسئولیت رتق و فتق امورت داشته باشد

و البته منت خدای را که در این قفس شکست و نیک به تو و حقیر

باز فهماندکه مرگ هم از نعمت های او است

حال هرگاه  که توفیق رحمان دست داد و توان فدوی پیش برد

این تکه وامانده ات سوی تن سفرکرده خویش باز می شتابد

تا از یادنبرد که ماندنش را هرآینه مدیون  اجداد طاهرین تان

(علیهم السلام)و البته خودت هست یا ولی الله.

راستش جناب مختار (ره)به هردری هم می زد باز انتقام تام وتمام 

خون حضرت ثار(ع) تنها از دست کس دیگری بر می آید و بس(عج)

ومگر نه اینکه تو نیز پسر چهلم همان اباعبدالله باشی

پس به حق پدرت ای فرزند ازخدا بخواه تا منتقم تان بیاید چه باور

دارم دعای سوته دلان راستین یعنی شهیدان مظلوم اثردارد.

برشمر ذالجوشن  قاتل حسین(ع) و فخرالکفر سبب جوان مرگی آسید-

محمدباقرعلوی لعنت حتی اگر زیر عبا و عمامه پیغمبر(ص) خزیده باشند 

(تصویرفوق متن طلبه سعیدحریری بر مزار سیدمحمدباقرعلوی شکیب

22اردیبهشت ماه1402قبرستان بقیع قم المقدسه.جمعه غروب)

وصیت طلبه سعیدحریری اصل1

تا قبل آن دمی که او رادیدم بزرگ دعای هماره ام  ازدرگاه الهی

این بود که چشمکی از غیب نشانم دهد و سربسته گویم تان 

که بقول حافظ شیراز شب تار و بیم موج بیش از این امانم ندهد:

وجودشهیدسید محمد باقرعلوی(ره) مصداق پنجره ای شد تا

ببینم آنچه را که نتوان به لفظ الکن و قلم کوتاه اهل دنیا درآورد...

آری درست  هست که بانیان حقیقی قتل وی با پیمان شکنی 

در باب قولی که زیرسقف خانه خود به جهت اجازه دیدار مجدد

او از بهر بنده داده بودند سبب شدند که ملاقات بعدی ما به

قیامت بماند اما چون حقیقتا بر مقوله معاد جسمانی باور

دارم و می خواهم هرچه زودترلقاء مجدداش حاصل شود

وصیت کرده ام جنازه مرا زیر پای او در قبرستان بقیع مجاور

مسجد مقدس جمکران خاک کنند تا مجرد از تبصره بحث 

رجعت عهد ظهور امام مهدی(عج) آن زمان که باران ریح

شروع به ریختن کرد و حضرت اسرافیل در سورخود دمید

اولین ازآشنایی باشم که دوباره در برش گرفته می بوسد

(اینجانب با پیگیری از مراجع قانونی:ثبت احوال.نیروی

انتظامی.شرکت واحد اتوبوسرانی .وزارت راه و ترابری

سازمان بیمه و تامین اجتماعی.بهزیستی.نظام وظیفه .

آموزش و پرورش و...نیز رسد عینی مدارک مستندی که 

به علت عدم نسبت فامیلی با متوفی امکان گرفتن نسخه 

فتوکپی برابر اصل آن را نداشتم این مطلب را اعلام داشته 

و اندرهر دادگاه مشروع راضی به شهادت درباره آن هستم

 که رفیقم عکس ادعای بعض بستگان نا اهل اش نه در خط 

ویژه اتوبان امام علی (ع)تهران از پشت موتورسیکلت افتاده 

و نه به اتوبوس شرکت واحد خورده است...

بلکه تنها جسد وی توسط پلیس دراطراف پایتخت کشف و

حسب شواهد غیرالزام آور و به دلیل تشخیص مامورین

با عنوان تصادف فردپیاده با اتومبیل سنگین گواهی شده

که راننده احتمالی و عامل ظاهری سانحه متواری گشته

بود پس بلاشک جهت سوابق حاد پزشکی مستند و این سند

اتهام رهاسازی فرد ناتوان درمعابرشهر و جاده بربستگان

وی منظوراست و قابل پیگیری...)

خدایا همچنانکه در دنیا زیارت آن  ولی مسلم ات را نسیب

حقیرنمودی به قیامت و انشاء الله رضوان خودت نیز توفیق

تجدیدش عنایت فرما و محبوب حجت (عج) حبیبم با حضرت

قاسم بن الحسن المجتبی (ع)محشورنما:آمین یا رب العالمین

(کلمه برداشته در تصویرفوق به اشتباه براشته درج شده. باپوزش)