حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

زنده ترین

نازنین مگرمی شود یادم برود غروب دوازده صفرالاحزان !؟

همان روزی که ظاهرا تو را از دنیا گرفت و مرا نیز ازخودم

تا چونان مرده متحرکی باشم که فقط یاد یار و دیارش 

رشته اتصال او است. همان که الاحساب آن هم نیست

عین باد بادک کودک سر به هوا که نخ اش از دست 

صاحب در رفته و حالا در این بالا رفتن  و دورشدن 

از کس و کار خود فقط آرزو می کند: ای کاش رسم 

دنیا این نبود که رشته بقاء به نخ و دمی بند باشد

و صد حیف که دیرفهمیدم : باید قدرت بیشتر

می دانستم باشد و شاید که امروز بدین خاک سیاه

هجران ننشینم...

وسط رج کردن این دل نوشته و به سیخ کشیدن 

خونین جگرم آن گونه که اشکی را برآرد بهرعزای

نا تمام تو  در دل وجانم خانه کرده  هردم  از آن 

صفربه آبان خورده96ش شبانه روزی شده وغمی

که بقول شاعر:میره میره ولی برمی گرده 

چشم افتاد به این پسرک عراقی وسط صحرایی 

مشرف به کربلا (رجوع شود به ویدئوذیل متن)

که قهوه پیش کش زائران حضرت ثار(ع) می کرد

و ای دل غافل که درنگاه اول و با وجود تشابه 

بسیارخیال کردم که تویی و دوباره زنده شدی!

اما باز معرفتم افزود:کور رنگی ازمن است جان دل

اصلا کی به نیستی گرائیده بودی که حال در کالبد

جدید و مشابه علم شوی

تو در گلبرگ نسیم سایه درخت آب روان شیرلبن و

القصه شیره جان های بهشتی هرآینه تکرارمن اش

می شوی وحس ات می کنم .جانا مرده منم که کورم

 ازدیدن دلیل هستی خویش.

دون کیشوت  !؟همین فخربرایم بس که اگرخدا

خواهد تاریخ فردا همه خاطره این سانچو پانزا

را به نام  و درحاشیه یاد تو خواهد زد و بس با 

عنوان ملازمت  و صحابی ای پیغمبر عشق و هم 

نام و ازنسل  اعظم  و سید ایشان(ص).

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم

به فکرتم به یادتم زنده به انتظارتم

اون جورا که تو فکرمی

حس می کنم کنارتم

#نظر-کرده

گریه قشنگه

آدم گرفتارشداد شاید خودش هم نداد و ازسربغض و

دل تنگی به گریه دررسد اما همان هق هق های آغشته

به آب شورچشم  و ایضا ملس دماغ ابتدائی ترین داروی

دردسترس و رایگان هم بی تعارف کارگشا است.

قطره های اشک که روی روزنه دیدجا خوش کردنا خودآگاه

برف پاکن مرورخاطراتی که سبب به اینجا رسیدن شده

روشن می شود کولر و بادخنک بی خیالی خاموش...

راه باقی  تو رامی خواند ولی باید که این چرخ وامانده 

بچرخدو دقیقا درهمین وادی تیه حاضر می رسی به درک 

تنهایی و از قطره های اشک ات آغشته به ترس شوق

وهم و تجربه بلمی می سازی رو به ساحل آرامش حقیقی

اینکه درک کنی ازهستی هستی ونیستی نیست

مگر به پرده خیال و یا حتی اگر باشد کنون محکم ترین

سیلی که به گوش آن ستمگرقصدجان و امان توکرده  

می توان نواخت همین نادیده گرفتن اش هست و این

سان عارف می گردی البته به حد و سیاق شیخ اشراق

و مابقی هم دیگرتا خدا راهی نیست چون خویش

را ازبارسفر ترخیص کرده ای و بدین لاجرم  زود رسیدن

مائده زمینی شفا حتی برانگیختن مردگان در خاک و

نیست شده پیش کش ناقابل دم مسیحایی است

که  اگر برمصدرمحال نباشدچه غم که وصل رب-

 الارباب هست و اوجانشین همه نداشته ها است

اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى

بنددل حسین(ع)

جوهرآنچه از بلا بر ابشار بشر رفته و مخصوصا قشر انبیاء(علیهم السلام) را در یابیده

اندریوم عاشور رخ داده و به زورآزمایی با صبر اباعبدالله حسین شهید(ع) آمده است.

آدم پدر انسان را غم هابیل اش بود و بابای انبیاء ابراهیم (ع) تشویش فقد اسماعیل

در قربانگاه داشت. اما می دانید که نبود برادر زاده اش از بهر بشر حتی بر داغ داداش

خویش سختراست!؟ چون جدای آنکه اصطلاحا خون خون را می کشد فراق در نوجوانی 

چنان هرمانی را مضائف می کند .آری داغ عبدالله بن حسن (ع)که در گودی قتلگاه و

مقابل چشم ثار الله(ع) دستش را به تیغ کین و ناجوانمردی زدند بند دل کسی را

پاره کرد که اندر فراق عباس اش(ع)  فرموده بود:اَلاُن اِنکَسَرَ ظَهری(کمرم شکست)

 حسین (ع) را دشنه کند و ازقفای شمر ملعون نکشت!؟رگ های حیات  ظاهریش بعد

 نیمه روزی همه دیدن تیغ و  اخ(سنگ سابیده تیز) در حق پاره های تن خویش از 

یاد آن نوجوان باز ایستاد چه روال بالغ نرمال است به بچه ها عشق و عاطفه ورزیدن

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ

#انسان-نرمال