حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

تبعیدی سیبری

درنگاه استالین ها سیبری آخر دنیا و دقیقا جایی است که بزرگ مخالفان

خویش را بدان تبعید می کنند غافل از اینکه مثل کرملین از آن هم

دورتر و به دل جهنم است و گناه چون کاخ سفید این وسط انداختن 

تناب پوسیده سمت لیدر مخالف خوان آن دوزخیان روی زمین با 

بهانه و منت کمک حقوق بشری است.

راستی ناوالنی حالا که اجل دست از تو شسته و بر زاویه ماوراء به

کل قصه نگاه می کنی شایسته نبود خیلی زودتر از رسیدن لحظه

مرگ تو این همه را وا می گذاشتی تا عکس مابقی اهل دنیا که

فقط چند روز بعد از نبود فرد سیاسی از او  یادمی کنند قدیس وار

و بی تاریخ انقضاء در کل ادوار گوشه منشور انسانیت مانا بودی!؟

ببین الکسی شاید خیلی ها  این موضع را به حساب خریت و نمک -

نشناسی گذارند اما و در یک کلام وقتی مرکز چیز کروی بی سر ته و

مملو از اسرار لاجرم نگو است (سیاست)خرج جان برای آن خطا باشد

نه رد شدن از کنارش بی هر نفرین و آفرین

#مصدق-کبیر

نزارالقطری!؟

خادم الحسین(ع)جناب نزار القطری(حفظه الله) احتراما وحالا که ازشیعه 

ویس آنها(شیرازی)تا معلای اینها (خامنه ای)تشریف فرما می شوید لطفا 

شخصیت مستقل خویش را همچنان تبلور داده  هم نوای سلایق خاص

نشوید والا چنان کنشی جز ابن الوقت بودن و نفاق معنا نمی دهد.

وقتی مثل مطیعی با چاقو زبانش شعائر حسینی را برش کاری نموده 

رج می زندتو چرا با سکوت خود رضایت داده  و به رفقای لندن

نیشین با این کنش ها خنجر از پشت نثار می کنی!؟.

(هر رسانه شیوه ای جهت سلب مسئولیت از دوش خود دارد مثلا شبکه جهانی

امام حسین(ع)پیش از بخش  برنامه ها نسبت به نظرات شخصی افراد سلب 

مسئولیت می کند .صدا وسیمای ملی سانسور وتدوین هدفمند پیش گیرد و...

حالا ودراین میانه اگر کسی در هر دو آنهارویت می شود باید که اصطلاحا گربه

رادم حجله کشته وخویش را راه سومی جدا از طریق تعریف شده شان ابراز لسانی

ایضا با زبان بدن دارد والا و بی تعارف آلت دست همگی می شود...)

نزاز القطری عزیز درعین اینکه مدام وبه علت کاری در سفر است اما وقتی از

وطن ومحل اصلی اقامتش پرسیدند گفت:لباس هایم در کربلا آویزان است 

خوب گرامی فکرت روهم یک جایی الصاق نما خواهشا 

#شب-برهنه

تبصره قصه!؟

اهل سیاست باهمه اختلافات وکش مکش شعارهای مشترکی

هم دارند که اگر عمیق بنگری بسیار و  ایضا آبکی است!؟

می گویند:تو که مشارکت نمی کنی پس حق اعتراض به 

عواقب برآیند این دموکراسی موجود را نداری و بس.

اما راست و حسینی اش من مخالفتی با آن ندارم !؟ولی به

سبک برخی از این اهل سیاست یک تبصره و ولاکن 

بدان می بندم و بس.

کدام حزب دار و دسته در عالم است که راضی به

دادن اطلاعات مخفی و طبقه بندی شده به کسی شود

که می خواهد تحقیق عادلانه کرده و در نتیجه مثلا

پیرو بهمان جماعت شود!؟

و جواب اما به هزار و یک بهانه توجیح و مصلحت ضمنی

نه است ولا غیر

خوب در تکمله و از این دست ما هم می گویم به بانگ

جلی و همه گیر:سری که برای من نمی جوشد می خواهم 

سر سگ در آن بجوشد.

از علائم ظهور و دولت امام عصر(عج)همین روشن و باز

شدن تمام ابواب و پستوهای علم در ضمینه های متفاوت

و گوناگون است

اللهم عجل لولیک الفرج

#انا-من-شروطها(کلام ابوالحسن رضا (ع)در سفر اجباری مرو)

اینجای کارم!؟

در آمد که:

حاجی کجای کاری !؟خانواده و ناموس حی و حاضر طرفی که

موی دماغشان شده گروگان می گیرند تا خودش را آفتابی

کرده تحویل دهد

حالا تو حی بشین و بلغور کن روآ داری قشر خاکستری و...

در پاسخ اما:

عمه و اجدادشان را تک تک می شناسم که بر تو زبان نفهم 

می گویم:به بی حیا سلام بده و رد شو...

ببین اینجای کارم که :آن خانواده خواهر و مادر داشته طرف 

سهل است اصلا می دانی یخ گذاشتن روی  بقول دایی جان 

ناپلئون عضو شریف و به گروگان گرفتن امکان اهل و عیال

دار شدن از آلت مذکور هم بدترش هست که می کنند.

باز شاکی شد:جانم شما اصلا نگاهت سکسی است چی

گفتیم و چی شنیدیم

جمله آخرم راحواله دادم و بس.که در خانه اگر کس است 

همین بس باشد:

آره بس که خودت دافی کل مابقی را شکلات می بینی

البته ازنوع و چاشنی تحریک کننده اش

القصه  همه جوانب رادیده وسنجیدن پیشه کردم و به اینجا

رسیدم که :دستی دستی خود را اخته کنیم و خلاص

حداقل اش اینکه چیزمان را اختیاری انگولک کرده و پای

گناه آن اگر باشد می نویسند:خود ارضایی یک عزب اوغلی

نه تجاوز به عنف فرد متاهل...

#چرا-سیاسی-نیستم

مادرجان!؟

خانم روشن اختیار دارید!؟ شما با این بچه فکری که دراستوری

خود به دنیا آوردی من بعد باید بروی در جلد و نقش والده

حضرت موسی(ع).یعنی مکافات و مشغلتان چنان زیاد خواهد

شدکه باری تعالی من باب دست مریزاد ودلگرمی فرماید:

و اوحینا الی ام موسی7سوره قصص

اما حقیر فل حال از مصر زدم بیرون مادر جان !چون وتنها کسی 

می تواند درصورت ضرورت بر روی فرعون در آید که قبلتر به 

ملاقات شعیب نبی (ع) رسیده باشد.

فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظلمین.21قصص

فلان حکومت پشت کوه قاف قیمت ملک رادر یکی چند

سال خدا تومن کشیده بالا که مهم نیست

با اهمیت قصه خلقی هست که هاضمه وجنبه تمیز خدا 

از خرما راندارد وبه بهانه کرده های برخی بندگان پناه بر

خودش باری تعالی را با خاک کوچه یکی ساخته است

(مذهب گریزی درایران با مظاهری مثل مصرف الکل و...)

ملت فله ای حاکمان اکثرا  بله ای(لقمه وکنایه از ایدئولوژی)

هم گیرش می آیدچه:اناس الی دین ملوکهم

شما جای فدا کردن خود در راه سر شاخ شدن با رئیس...

خانه فکر وجسم چند رعیت را اگربه حد توان آباد کرده و 

علی گویی باورکن این عوارض عصر غیبت نمی مانند و ایضا  

وسط گردو خاک تاریخ انقضاء دارشان  بر جان عزیز و زیبنده ات

هم نمی توانند که لطمه زد....احتراما و با آرزوی سلامتی

#راه-طی-شده

سقیفه چی!؟

عجیب این است که توهین به مقدسات اهل سنت را حرام می دانند

وخود باری به شیخ شیعه نماحسن روحانی  از سر سلمه   ودرراستای

رد صلاحیت نامزدی مجلس خبرگان انگ سقیفه چی میزنند.

راستش ما که نفهمدیم اینها به چه سازی می رقصند منتها چون 

پاسوز یکی مثل حسن شان شدن راهم بی تعارف عین و در راستای 

همان خریت نخست فرض کرده اکثریث اپوزسیون برآمده بر

ایشان را چون وجود حضرات از خودراضی تشخیص دادم مصلحت

را درآن یافتم که فعل الحال ژست سعد ابی وقاص برداشته

در عین کندن طمع از دندان خلافت سیاستی به جمیع این جوانب

از ابوبکر عمر عثمان و علی البته خود خوانده شان یاد دهیم جانم

مدل چهل ستون و پنجره اش را !؟

پس دست آخر و فاش می گویم که :در کشاکش دهر هرجا که 

عشق علی(ع) راستین و ناب را غایب یافتی به سیاق  پسر

 ابی وقاص بچسب که در بر رنگی این ولو عجلکم الله توله سگ- 

زاده کربلا(عمر سعد)حداقل به همپالگی شیخ و شاه زمانه اش 

نیالوده ایضا سرت تا وقت ظهوریا دم موت به سلامت خواهد ماند

#بز-اخفش

#روشنفکر-عرفی

چرا هل می دهید!؟

روشنفکر راستین و عرفی یعنی آنکه دلبسته هیچ کس یا چیز نیست و

هماره درموضع شک و باالولیت یافتن پاسخ اش روزگار می گذراند و

پس در قالب ایدئولوژی  و نحله...نمی گنجد.لذا  و حتی در بحث ایمان

به نوع زاینده و هر آینه با جلوه جدیدش مفتخر است درعین وحدانیت

پس اینجا است که می رسیم به موضع شیخ سعدی آن مرد نکونام:

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد و نه چنانکه مبتنی بر تفسیر نا فلسفه 

وحدت وجود همگی سر و ته یک کرباس باشد 

زحمت نکشید خودم کنار می روم1 ...من خویش به قیمت وقار میخرم

با احترام به آنکه فهمیده قصه را...ساکت و با بال های سوال می پرم

اندر سیاق نه بر روزن  انظار می خلم....نی  اینکه از عاقبت کار میدوم

آری به تکمله علی فرمود و  بس...هر جیفه گندیده در افکار می درم

سروده طلبه سعید حریری اصل

الدُّنْیَا جِیفَةٌ وَ طَالِبُهَا کِلَاب.امام علی(ع)

#داریوش-شایگان

1.اشاره به صحبت های آقای شهاب حسینی در ویدئو ذیل متن

گلبرگ مغرور

سال ها در ذهنم باعلی دایی حال می کردم که غیرسیاسی است

واصطلاحا جز درزمین رقیب تیم ملی با جسم وفکرش بازی نکند

وحقیقتا همین گرا راخود او به قول و فعل خویش به نسل های

متولد دهه 20تا 80 قرن13ش داده بود.

منتها وکم کم این چهره معصومانه رنگ باخت و قصه اش عکس

تبلیغ برخی نه از روز سرشاخ شدن و ذکر نام فلان سردار یا تایید

مرگ دلخراش دخترک بی گناه دانش آموز که برسبب اش لعنت

بلکه به زمانی نمایان گشت که ایشان  جای تعصب صرف ایرانی و

آذری نوع اردبیلی اش را ابداء کرد ! و اکنون نیز با جمعی دریک

سطح فکری مثل آقایان فردوسی پور و پژمان جمشیدی عملا

و در لج حذف ازصدا وسیمای ملی وقت برنامه های شبکه های 

اپوزسیون را پر  نموده است.

آری بی هر تعارف علی آقا دایی شور شده و دیگر از  نمک به

اندازه و ملیح سابق اش خبری نیست.

آن زندگی سخت و پر از قناعت که هماره خدا آلت دست کس

و چیزی نباشی تنها از توان فردی مثل ناصر خان حجازی(روحش-

شاد) برمی آمد که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب بود.

ناصر حجازی یک اسم نیست بلکه رسم ومرام است

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم زبی آبی

ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم

#سنگربان

گاندی وار

آدم های ضعیف النفس اصولا و در سختی های حاد دو راه حل تنها

دارند و بس.(قبادلو را اگر حتی بیمار روانی فرض کنیم که به علت

عدم رسیدگی بستگان نبود  داروی مورد نیاز  و...به لحظه ای رسیده

باشد که منجر به مرگ افراد دیگر شده بی آنکه خود ملتفت افعالش

گردد باز درهمین زیرمجموعه بوده است)

اول اینکه طرف متخاصم یا در سوی دیگر ماجرا را بکشند حتی شده 

ناجوانمردانه و با توجیه هایی چون اینکه او انسان نیست ظالم است و...

ودوم اش خلاص کردن خود از قید زندگی و خود کشی هست.

اما حقیقت امر و به دردهای بزرگ اجتماعی هیچ یک از این کارها اندازه

سر سوزنی در اصل قصه تاثیر نمی گذارد.(ماجرای اولیاء الله چون 

داود نبی(ع) جدا از این روند طبیعی می باشد)

مشکل اجتماعی را یکنفر نیافریده که واحدی هم بخواهد در حل آن 

سهم بر جسته ای  بر دوش کشد.(این پندار غلط مخصوصا در دوره

معاصر تحت تاثیر مکتب چپ به جامعه ایرانی تزریق گردیده و مطابق

اصل جمهوریت حتی قائلان به نظریه ولایت فقیه البته در مدل و اشل 

مترقی اش جز دیکتاتوری مردو د و زشت حاصلی ندارد)

ای بسا آن شبی که آقای محمد قبادلو به هر بهانه مثلا سیاسی با 

استوار فرید کرم پور او را زیر گرفت و لقمه بزرگتر از دهان برداشت

اگر جای این کار چند نفر از حاضران در صحنه را فرای اینکه چه 

مرام و مسلکی دارند و موافق یا مخالف فلان حکومت پشت کوه قاف اند

از محل دیگری به جای خلوتی منتقل می کرد الان هر دو آنها که زنده

بودند هیچ چند تا بدبخت دیگر هم پشت میله های زندان با بهانه های

سیاسی تشریف نداشتند.

بله وقتی باور کنیم آدم ها موجوداتی هستند که اکثرا در همین 

زندگی تغییر می کنند هیچ رقم قبول نخواهیم کرد که بخاطر امروز

و مقطع خاصی از گذر ایام که فلانی با من نوعی همفکر نیست رضایت 

به کشتن اش بواسطه دستان خود دهم.

#نهضت-عدم-خشونت

دو روی سکه انقلاب57

از سید حمید روحانی تا جعفر شفیع زاده به کار ساختن دیو یا فرشته اند.

اما این همه را واگذار که به هیچ روی در مورد قصه آدمی نشاید.

چه اینکه در دامن ایدئولوژی مذهبی آلیده و چه آنکه به استراتژی سکولار

لولیده بود مشترکا جهان بینی شان مشکل دارد و بس.

مصطفوی راویان دیگری هم داشت.برادر کوچک(سید مرتضی پسندیده) یا

پسر بزرگش(سید مصطفی خمینی) رفیق طبقه متوسط سید صادق طباطبایی

و البته جد این حقیر آیت الله میرزا علی عیوضی گنجی (رضوان الله -

علیهم اجمعین)که از همان روزهای نخست ورود به قم المقدسه 

به این نتیجه رسید فاصله خود را با او حذف کند.

آری موسی به دین خود عیسی به دین خود

و شهروند غیرسیاسی مذهبی که موی دماغ هیچ حکومتی مگر لائیک و بی خدا

نمی شود الاحساب و براساس معیارهای دستگاهای امنیتی باید نعمت ضمنی

بزرگی محسوب گردد اما چه کنیم که فل الحال جامعه ما گرفتار تندرویانی 

هست که همین را از سر تئوری توطئه بازی در زمین دشمن شان تفسیر کنند

#صادق-انقلاب

سرداران من

یک جستجو و سرچ ساده با موضوع حبیب رحیمی یا لشگر حبیب بن مظاهر

بیننده را به تعداد زیادی عکس از نامبرده ای منتهی خواهد کرد که فرزند

همشیره زن دایی این جانب بود.منتها و در کل آن مطالب و تصاویر کوچکترین

اشاره ای به حسن آقا پدرش نیز اخوی کوچکتر شهید مجید رحیمی نشده!؟

حقیر هرگز آقا حبیب را ندیدم چون اکثرا در مناطق جنگی بود مثل پدر و

دایی مرحوم اینجانب که استوار ژاندارمری تشریف داشت.

ولی روزهای آخر زندگی مجید نیز چند سالی بعد ساعتی همراهی با پدرشان

به حین کار بنایی در منزل ما به خاطرات و ذهنم جا خوش کرده است.

خوب یادم هست یکی از رفقای پدرم که مشترکا با شهید دکتر چمران هم

آشنایی داشتند به مرخصی آمده بود و مجید همزمان عازم دوباره منطقه

می شد.آن طرف به مجید گفت: سند خیانت فلان فرمانده  را گیر آورده ام 

و قصد رساندن آن به دست مرحوم آیت الله هاشمی بعنوان مسئول وقت

جنگ را دارم.ایشان سرش را پایین انداخت و گفت:اگر همه این سرداران 

هم تو زرد از آب در بیایند من بخاطر وطنم که مملکت امام زمان(عج) است

دارم زندگیم را فداء می کنم.اصلا این افراد مرام و ایدئولوژی شان برایم

مهم نیست.

باز ابوی این هردو مرحوم حسن آقا می فرمودند:قبل شهید شدن مجید

یک پسرهفده ساله در محله ما زندگی می کرد(تپلی باغ تبریز)که سیاسی 

نبود منتها حسب کم سنی بی پولی ناشی از مرگ پدر و...انگار بعض اعضای-

مجاهدین از او سوء استفاده ضمنی می کردند.مثلا اینکه: فلان قدر پول 

به تو می دهیم تا این بسته اعلامیه را ببری بهمان جا و...

او خیلی خوش سیما و قلمی تشریف داشت.مجید متوجه وضع اش شده بود

اما جای لو دادن و گرفتار کردن کمک مالی به پسرک می کرد تا وی ناچار بدان

سمت نرود.یک روز بعد شهادتش اما درحالی که جعبه کفش نویی به

دستش بود هراسان وارد نا نوایی شد.در حالی که ماموران تعقیب اش

می کردند و من هم با شنیدن خبر فقدان پسرم حالم خیلی خراب شده و

سیگار به دست کنار تنور منتظرنوبتم بودم که با قیافه ترسان بغلم سبز

شد و قصد پنهان کردن خود در آن شلوغی داشت.

به یک باره و ناخواسته سیلی بسیار محکمی زدم بیخ گوشش که جعبه کفش

همراه اش  وا شد و اعلامیه ها خدا خواسته در تنور افتاده سوختند

اینجوری وقتی پاسدارها رسیدند چیزی پیدا نکردند. پس با صدای بلند 

داد زدم:ایها الناس این بچه نادان است و بخاطر دنیای دیگران دارد زندگی 

و آخرت خود را به باد می دهد.

بله سرداران من حسن و مجید رحیمی اند (رحمت الله علیهما)

در عف لذتی هست که به انتقام نیست.امام علی(ع)

#انسانیت

نه با آن نه با این

از هر که درمرام سکولاریسم ولو حتی باورمند لائیسیته می پرسم:

آیا سالها از ثابت شدن این نکته نمی گذرد که: محبت و رسیدگی فرد

باغبان به درخت میوه ای خاص در میان بقیه آن هم به گاه زمستان

که عملا مرده و تکه چوبی بیشتر نیست در تابستان بعدش با میوه

مرغوب و بیشتر همان دشجر پاسخ داده می شود!؟

این چیزی است که در مقابل هر صاحب عقل عرفی  خود نمایی کرده

قابل انکار نیست و در همان راستا پس باور به ولایت و شفا بخشی

امام علی بن ابیطالب(ع) ولو پس از مرگ را نباید چون یکی مثل احمد-

کسروی به تمسخر نشست فرای بحث ایمان  به که وچه.

باز آن کسانی که به بهانه این کج روی ها گلوله به روی این شخص

گشودند را هم شایسته همفکری و پیروی نمی دانم چه جایی که 

آب هست و بدن غیرمجروح و حساس به آن جای تییم نیست.

وقتی طرف به خود امیرالمومنین علی(ع) جسارت کرد و گفت:

عجب کافر دانایی آن هم در غیر حالت جنگ های سه گانه رسمی

حضرتش بعد از  پیغمبر(ص)(جمل صفین نهروان) وگاه خلافت 

مورد قبول اکثریت داعیه داران اسلام ایشان از اجازه به کشتن

 او توسط همراهان جلوگیری کرد و آزادش نهاد پس نویسنده 

کتاب شیعیگری جای خود دارد

#ابا-الاحرار(پدر آزادگان)