حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

وسمقی بداند!؟

به سطور سابق همین وب عرض شد که نقد دوباره انتقاد را ناثواب و

عادت هوچی گران با نیت صرف سیاسی غیرمتقی نیز عوام ماجرا دانم

لذا و با وجود اینکه می توانستم بعنوان کمترین شاگرد و حاضر درمحضر

آیت الله آسید محمدجواد علوی بروجردی(دامت برکاته)پاسخی به 

شبه وارده ازناحیه خانم صدیقه وسمقی ارائه دهم بر آن امتناع 

ورزیده و درعین حال نمی دانم که از ناحیه خودحضرت استاد جوابی

به حرف ها ی او داده شده یا خیر چه در دنباله اش رعایت سبک

 ایشان را بر خویش فرض می شمارم

اما و به راستی وسمقی خجالت نمی کشد!؟ که به اعتبار پرپوگاندای

رسانه های چون ایران اینترنشنال و بادمجان دور قاب چینی بی سواد

دیگری از این دست و سبک علی شریعتی یعنی رضا علیجانی خود را

در موضع اسلام شناسی فرض کرده است و به ملامت جریان روحانیت

جلیل تشیع آن هم بی تمیز پر رنگ نمودن سه طیف سنتی هم 

ایدئولوزیک نیز جریان سوم پرداخته اند!؟

رجوعی به آثار و آراءسابق خانم وسمقی پر واضح نشان می دهد

بسیار بیش و پیش آنکه برطلاب وارد دانسته خود او را شامل

می گردد .ولی عوام فریبان نشسته پشت رول رسانه هایی صرفا

برانداز که تنها نیت تعریف شده خود را اسقاط نظام حاضربی -

نیک اندیشی و بصیرت افزایی لازم جهت اصلاح  یا جایگزینی اش

قرارداده و فقط به ترک تازی نیز شلنگ تخته اندازی ولو به مدد

کذب محض مشغول هستندکه چون خود او یا عارف به چنان

حقایقی نیستند و جاهل نیز حتی عامدانه متخاصم با آن

اسلام ومالکیت

هر چند گفتمان موسوم به نواندیشی دینی(چنین عنوانی را فی نفسه غلط  و 

پرادوکس می دانم چه آیین اصلا جدید و قدیم ندارد) را به دو روایت شادروان-

مهندس مهدی بازرگان و علی شریعتی تقسیم می نمایند اما نحله ای در این میانه

نادید گرفته شده و بر چپ مذهبی جمع زده می شود که تفاوت های بنیادی با 

قرائت امثال مجاهدین خلق و...دارد.

یعنی همان نگرش آیت الله سیدمحمود طالقانی(ره) و یار دیرینش زنده یاد 

مهندس عزت الله سحابی

نویسنده کتاب اسلام و مالکیت در عین عدم رد مفهوم کلی مبارزه با تضاد طبقاتی

به عصرغیبت منجی(عج)کاملا واقف است: نسخه مارکس جهت درمان چنان بیماری

عجولانه بوده چنانکه بعد از فقد مولف آن شاهدبودیم با فروپاشی اتحاد جمایر

شوروی پوکی ایدئولوژی مذکور مشهودگردید.

اشراف آقای طالقانی در قامت یک مجتهد حداقل با اشل و چهار چوب حوزوی اش

پر واضح نمی توانست که سبب گردد با وجود جو قالب گفتمان چپ تمایل بیش از

اندازه شرعی بدان توسط وی صورت گیرد.

مهندس بازرگان اما سرمایه داران اصیل و غیر امپریالیست هر جامعه ای را

به سان درختی سر سبز می دیدکه طبقه فرو دست از سایه و میوه آن بهرمند

شوند و لذا تبر برداشتن بر قامت چنانی را به هر بهانه توجیح و تفسیر رضا

نمی داد.اصلا در شکل عصر ظهورهم مبتنی بر پندار او بزرگترین سرمایه دار

مثبت یعنی امام دوازدهم(عج)با حضورخود دیگر ابشار بشر را برسرخان فهم

والا و شعور دل انگیزخویش خواهد نشاند.

لذا در افکارطالقانی و بازرگان نیز استادمحمد رضاشجریان عکس شریعتی و

مجاهدین خلق درگیری چندانی با فقیهان سنتی که ازمشهورترین کتب

آنها چون مکاسب پای بندی به اصل مالکیت خصوصی مشهوداست رویت

نمی شودو نقد ایشان نیز بر فقه جنبه ساختار شکن و محتوایی ندارد بلکه 

اصلاحاتی جامع و تناسب بخشی با دوره حاضر و قرن بیستم ملاک بوده.

چنانکه اندر مورد لیبرال دموکراسی رایج بر مغرب زمین نیز به رویه مشابه

همان یعنی رفورم و بازسازی عودت می دهند

(رضوان الله علیهم اجمعین)

سوال بنیادی!؟

سخنی با حجت الاسلام و المسلمین آقای محمد جواد محقق یزدی(حفظه الله)

سلام علیکم

حضرت مستطاب در و دیوار خانه ای از کوچه فیض شش اندر خیابان انقلاب اسلامی

قم المقدسه روز قیامت شاهد باشد که شما خلاف سنت صحیح و مرسوم

حوزه علمیه شیعه که حق سوال را بهر مثل این کمترین طلبه محفوض داشته 

و نهایتا پاسخ  یا عدم اش را با ابرازمحترمانه دستورداده است برکنایه و الفاظ 

فی نفسه لطیفه سان خویشتن بری از ورود به مباحثی دانستید که از بهر

طیف راست قدرت ایران حساسیت آفرین است و حتی شیخ حسن اللهیاری

را بخاطرپخش چند باره فلان کلیپ و فیلم خود در شبکه ماهواره ای اهل-

بیت(علیهم السلام)مزمت نمودید.(آذرماه1397ش)

حالا در مورخه ابتدای خرداد1402ش اما و چون مجددا با زدن گپ های 

از آن دست  به سوژه خبری امثال ایران اینترنشنال و...بدل گشته اید

لازم دیدم سمت سوال خود را از طرح مستقیم که به سنگ خورده است 

سوی وجدان های آگاه برگردانم شاید به هدف تنویر افکار عمومی رسد.

اینکه جنابت واژه محارب را به صرف مردم مجرد از عسگر و نیروی انتظامی

ولو با ادعای محافظت و تامین امنیت عام خلق شهروند تقلیل می دهید و 

عکس اش از ناحیه قوه قضائیه وقت دیده می شود که حکم اعدام آقای-

 محسن شکاری و...صادر و اجرا کرد.

شاید برای جو زدگان عرصه سیاسی فرای موافق و  یا مخالف نظام بودن

لقمه دندان گیری باشد اما شان محقق منصف من جمله ملبس به لباس 

روحانیت شیعه این هست که مباحث عرفی خالی را در طرح برمضامین

فقهی آغشته و با عنایت بدان که توسط مراجع عالیقدرتشیع سعی در

رعایتش می شود ترجیح دهد.یعنی و مثلا بازخواست کند: حقوق

شهروندی در قوانین پر رنگ و جزء نگاری گردد تا کارد سلیقه گرایی 

بر میانه آن  با تفسیرخاص برهه ای و در مورد نبرد...

اما شما اصطلاحا و با آن متد سخنرانی در این باب بهانه توبیخ  و نیز

توجیه طرف مقابل سوار برمشتی الفاظ ارزشی با نیت انگیزش عوام 

و مشابه خودت اندر محوریت فقهی را خواهی داد

درد اینجا است که بخش زیادی از روحانیت سنتی قائل به نقش

متخصصان غیرمعمم در مباحثی چون جامعه شناسی و روانشناسی و...

نیستند و جالب اینکه همان طیف به درگیری و اصطکاک با نحله 

ایدئولوژیک مذهبی چون مجاهدین خلق  و جناح راست نظام جمهوری-

اسلامی ایران دست می ازند که با وجود همه تفاوت ها در یک نقطه 

اشتراک دارند و آن عدم نقدهای موردی و اصلاحی به فقاهت و راندن

آن با جهد علمی خویش از بهر زندگی در لحظه است.(آراء مرحوم-

مهندس بازرگان درباره فقه)

آقای محقق مرگ حق هست و هیچ بعیدنیست عجل این کوچک 

خیلی زودتر ازشما بزرگ در رسد اما و با نوشتن این چند خط خواستم

برمردم خویش متذکر گردم  من باب یادگاران مانا که عملکرد طیف-

سوم روحانیت نه صرفا سنتی و نه بامحوریت ایدئولوژی چون شادروان

دکتر داود فیرحی را به ثواب و فلاح نزدیکتر یافته ام.

جر راست نباید گفت هر راست نشاید گفت والسلام

آیا امام حسین (ع)فحش داد!؟

ضرب المثل است:کوری عصا کش کور دگرشود

منصورارضی مداح همفکرجناح راست با استناد به این بخش نقل نهضت 

حسینی و مقتل عاشورا مدعی فحش دادن حضرت امام حسین(ع) به 

ابن زیادشد:

ألَا وَ إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ مِنَّا بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ الْمِلَّةِ [السَّلَّةِ] وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الدَّنِیئَةُ

درحاشیه و نقد دیگرانی غالبا  اصولگرا با محوریت پندار خویش ازمفهوم کلی 

عدم توهین به مقدسات من جمله عامه مذهبان شهروند ایران چنین تفسیری را

راعین بی سوادی شمردند و به مزمت آن مشغول گشتند

خوب حقیردر این متن دنبال بحث بر انتقاد وارده به منصور ارضی نیستم چنانکه 

استدلال آبکی او که فرق کنایه و توهین درکلام معصوم(ع)را تمیزنمی دهد جای 

بحث ندارد.

مخاطب بنده اما فقط مردم عاشق آل الله(علیهم السلام)هستند که احتمالا دراین 

میانه و حاصل گردو خاک چنین بحث هایی از اردوگاه عناصر پر رنگ سیاسی دیانت-

شان است گرفتاربدفهمی  شود.

روز عاشورا یکی از اصحاب حسین بن علی(ع)و 72تن شهدای کربلا به عثمان خلیفه 

سوم عامه فحش داد و حضرتش درعین شنیدن چنان حرف هایی که حکم رجز 

جنگی داشت به مزمت گوینده نپرداخت و بر فعل وی عملا چراغ سبز نشان دادند.

یعنی شرعا اگر تقیه جواب نداد تا آنجا که نیت کشتن شیعه ای توسط عثمانی 

جماعت پیش آمد فحش راس عقیدتی آنها و آزردن شان  به چنین ابزاری

بلامانع می باشد.

پس امام حسین(ع)شخصا توهین نکرد چون دون شخصیت والای او است اما طبق

آیه:لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا.آیه148نساء

مانع توهین غیرمعصوم مظلوم هم نشد

مستقل

آن حکومت پشت کوه قاف از سویی چنان درایتی نشان می دهد که مثلا

درجریان فراخوان سرکرده جنبش ری استار(سید محمدحسینی مدعی 

مرام درویشی)به آتش زدن درب مساجد با استفاده و زوم روی تکنولوژی

موبایل یکی از عوامل این وقاحت بی شرمانه و ضدحریت را خفت کرده

به داخل گونی می فرستد

و در دیگر سو فردی از برجسته ترین سردارانش را احتمالا بواسطه انداختن 

سیمکارت سابق به گوشی جدید و تکرار چند باره این عوض کردن خشاب-

سان  ردیابی شده و عمودی(کنایه ازکشتن)تحویل می گیرد...

حالا و این وسط بلا نسبت مگه بنده یک تخته ام کم هست  که بگویم اینها 

کلا خوب اند یا بد.چنین متای نابی  را باید فقط دردکان حسن عباسی پاسدار 

و شهرام همایون سلطنت طلب  جست.

چیزی که حقیرمی بیند ملغمه ای حاصل از آزمون و خطاهایی است که همراهی

با آن نفرین مادرشهیده ندا آقا سطلان را بارخواهد آورد و ضدیتش ننه 

شهیدعباس دوران را به خشم.

ولی و  راستی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!؟

اینجوری شد که تصمیم گرفتم بروم سی خودم و اگر کارد بدجوری به

استخوان رسید فقط دست بردارم به درگاه الهی که:

خدا لعنت کند هر چه بسیجی بد و رحمت نماید بسیجیان نیک روزگار را.

حالا می ماند هزینه استقلال طلبی که ایضا باید به طیف زبان نفهم و

بسته افراطیون جناح راست ایشان بپردازیم وب س.

عین و به سبک همان رادمرد والا ناصرخان حجازی (روحش شاد)

ان حیات عقیدتی وجهاد

صاحب این قلب ملول که امروز و به سبب گرفته شدن بعض عروق

کرونل ذیل دستگاه آنژوگرافی رفته اگر هر صبح  ایام گذشته کمی

 زودتر ازبستر برخواسته و قبل کل کل های خواب آلوده اش 

پیرامون اول و آخر صف نانوایی یا پوک ناشتا برسیگار ارزان قیمت

لباس ورزش به تن چرخی اندر پارک محله می زد بلاشک آخر و 

عاقبتش این نبود.

بله دردها که قلمبه می شوند یعنی وقت زائیدنشان رسیده 

و تو از خیلی قبلترهمه هواس و هوش خود را باید که جمع کنی

تا خلوتی پیش نیاد و نطفه ای بسته .چه عذاب  وجدان سقط

آن سوی چهارماهگی و بدتر زجه موره  زائوی قصه نخواهی

دید.آری  پیش از آنکه دشمنان ات عددی شوند باید ولو

بواسطه معادله و رادیکال این ذره های تحت صفر و نقطه های

زیرپونس را چنان از حیزانتفاع ساقط کرده باشی که آب در

دل کسی از شهروندان تکان نخورد و سوژه جهت شبکه های

ماهواره ای مخالف خوان که دارکوب وار و چکش سان بواسطه

هرچه فقط دنبال کوبیدن ات هستند فراهم نیاید به مصداق 

و در راستای آن کلام حضرت ثارالله (ع):

ان حیات عقیدتی وجهاد

(اصلاح طلب نیستم امابه عقل و فهم شان فراری میزان و به 

صرف وجود احترام گذاشته دوستشان دارم مخصوصا جناب

دکتر صادق زیباکلام استادعلوم سیاسی دانشگاه تهران)

پرنده باز زندان آلکاتراز

بله و شکرش اراده کردم در میانه آخوندهای موافق یکدست جناح راستی

و ایضا شیخان مخالف از بیخ سنی  وحدت مسلمین را پاس داشته این همگی

را میان زمین و آسمان سنگ و قلاب کنم که جدای ازخیر قطعا نداشته شان 

فقط شرحتمی ایشان نثارمن و تو نشود تا باهم بمانیم تنها و البته نه زیر پتو 

که شایعه هم پاله بی مزد و هم پیاله های پیمانی امثال بهائیت  است بلکه و

بقول آن نازنین مرد فرهادمهراد اندر نیم روز روشن تا فقط و بیشتر

ببینم ات که با هرآینه خم شدنم چگونه قد می کشی جان بابا...

بگذار این همه متلک ها و از آن نیز بیشتررا نثارم کنند چه باورکن نه دیگر

گوش می شنود و نه چشم هایم می بیند که لابد و بی شک سمعک لازم و

عینک مایل منم البته اگرتو  زحمت خریدنش را کشیده باشی  ولو با

آن پول تو جیبی های کم که خود بی هواس ام گاه و بیگاه تقدیم کرده ام

ببین و بدان که باز بقول عمو فرهاد با این دست های خالی هنوز منت

خدا را که یکی مرد مقابلت ایستاده هم او که به نادیده قاضی و هم

برناکرده راضی نیست و هیچ رقمه از موافق تا مخالف با تناب پوسیده 

اهل سیاست به چاه ویل گذر زمان و مفت باختن تنها سرمایه اش یعنی

طول همین زندگی رضا نمی دهدهر چنددر عرض آن راضی هست تا 

همگی را خرج کند بخاطر اینکه  شبی واحد و  فرد تب نکنی جانا

باشی خوش و من که سایه بان بودنم ازخرما پزان تا تموزش فقط بهرت

 ای همه جان که امتدا داین سیروریت بی رحم زمان و سوانح ایام قرار

است عین دو ماراتون تنها یک پیام ام را به مددت جهت دیگر هم 

قطاران  بشری  مان انتقال دهد وبس:

خالی بودن عیب نیست خالی بند شدن ننگ دارد و یا حتی نه ببوی

شیرازی که وسط چنین معرکه ای به توپ فوتبال می ماند و باری به

هر جهت از همه سو پا می خورد تا که وقت فس(رفتن باد)اش رسد

با نام شهریار آهی  یا نایاک و هرجنده از جلو و عقب داده دیگری

راستی مشدی اگر چه پرایدی و هشتادی باز سخت مطمئن هستم

این پیکان زرد قناری خسته و  و امانده از عهد60 را که به بوکسر

شدن  برتو رضایت داده است روی چاله آسفالت و گرد راه  خاکی 

لاجرم دخمه تعویض روغنی چنان خرکش نخواهی کرد که به نام 

عذاب  وجدانش دربا تو نماندن و به اهل بخیه پیوستن متمایل گردد.

باش که از بودنت بقا می گیرم...جان منی و ز جعدت جلا می گیرم

(جعد روشنی و شفافیت موی سر مشکی جوان)

از طرف پدرروحانی ات یا همان بقولی پرنده باز زندان آلکاتراز

سعیدحریری علوی

پیغام داده بودند:شباهت اسمی شما بافلان سیاستمدار لبنانی

که مقاطعی هم نخست وزیرآن کشور بود برای ما جالب است...

در جواب عرض می شود:جانم چه تشابهی!؟ یک دنیا فرق  بین

آن سعیدحریری عمری و این سعیدحریری علوی هست.

اصل ازلی کجا و بدل ابد!؟

خواهشا و احتراما عنایت  نمایید

قالو رابع قلنا اول علی علی  ملا علی علیه صلات  والسلام

دوروی یک سکه!؟

 اصلاح امورعالم و بهروزی خلق ساکن آن ازدو حال خارج نیست!اول

اینکه آن آقای خاص بیاید که ازمارکسیست درامتداد فلسفه دیالیکتیک

تا مذهبی به همه اقسام مسلمان یارسان ارمنی و...شهادت برظهورش

داده اندو دوم حال مردم خوب شود به مصداق آیه:ان الله لایغیرما

بقوم حتی یغیرمابه انفسهم که بلاشک محصول جهدی عامدانه و البته

عامرانه است چیزی که در امروز خردادداغ1402شمسی بی تعارف 

اندرمحیط ایران خود نمی بینم .

راستی چرا باید لیدرسیاسی ملتی شد که غالبا فله ای و مثلا همه آخوندها

را بدو بچه باز نیز کل دکترها را خوب و کودک نازمی شمرند.

این چنین جیفه گندیده ای(تعبیرامام علی(ع)درباره دنیا) فقط چون علی اکبر-

رائفی پور و مهدی میر قادری را درنوک سزد و القصه: 

آره داداش ما سیاسی نیستم تا چنین هست یعنی آن سیاست درست که

لاجرم و هرگزبه تعبیر بلندشهیدآیت الله سیدحسن مدرس جدای از

دیانت نیست

و هیچ اب انداریم از اینکه چشم های لوچ مست ازشراب داشتن قدرت یا 

خواب آلوده ازلالایی رسیدن بدان همزمان خاکستری مان  را خاک بر سری 

دیده و توجیح کنندبهر مشتی عوام کل انعام

بابا بی خیال کتک خرما ملس و دستمان نرفته سمت کس و ناکس است

القصه:عاشقی شیوه رندان بالا کش باشد

آه مادر

اینجانب به حمدالله یک ریال از آنها نمی گیرم

پیشنماز تحت اشراف اداره اوقاف یا مرکز 

مدیریت حوزه علمیه قم نیستم ...

وشما ملتم دعا کنیدکه به روال سابق و تا

اینجا قدمی ولو سهو از بهر و به سمت شان بر

ندارم و مابقی هیچ !چه العاقل اشاره تا وقتی

که در پاسخ بعض خام که فریاد می زنند:مرگ 

بر هرچی آخونده به اینجا میرسم :حقیر

این خون ها را به گردن نمی گیرم چون باور به 

آه مادران دارم

اما سکوت ممتد پیش و پس این کلمه ها فقط

بخاطراینکه آن والدین ندارد(سیاست) و با عوض

کردن فلان رژیم پشت کوه قاف چنانکه به زمستان

57ش تجربه شده با زبه همین آش و چنین کاسه

خواهیم رسید. پس چرا باید یک عمر میانگین

50ساله را صرف چیزی کنم که اصطلاحا پی اش

از آب است!؟(کشکی و پوچ)

لذا کش بدهم این گپ ها را که چه؟تا به اتهام

تبلیغ علیه نظام شان روم آنجا که مسلمان

نشنود کافرندارد.

نه جانم بگذار باشند!؟و فقط به قول آن حکیم

یونانی در خطاب بر اسکندر مقدونی مانع امتداد

حمام آفتاب ما نگردند چون بیسکویت خودش

در جلد تاریخ انقضاء دارد و هیچ نیازی نیست 

به جار زدن فاسد شده یا نه من نوعی 

تا بوده همین بوده شاهان آمده و می روند

پس این وسط فدوی هماره رعیت را چه!؟

مرده باد سعیدحریری .تنش در پست ترین 

گورها تپیده و یاد خیرش  از همه ذهنها دورگردد

اگر بخاطرچیز افنی چون حکومت غیرمعصوم (ع)

و فقیه اعلم جامع الشرایط که به تعبیرمولای 

متقیان(ع) ازآب بینی بز کمتراست رضایت به

زدن طعنه و طشری بر شیعه حیدرکرار(ع) و

جمله احرارعالم دهد چه باتوم  و گلوله جای

خود داردآن هم در سرحد نقص عضو و مرگ

آری حرمت محب اهل بیت(علیهم السلام)

حال به هر تیپ و اندرهر مرام ولو بی حجاب

ظاهری درنزد این سگ پا شکسته آن 

خاندان عصمت و طهارت(علیهم صلات والسلام)

از پرده خانه خدا بیشترهست و مابقی:

اللهم عجل لولیک الفرج

یا ابانا مهدی(عج)فقط بخاطرت و غیرت به درک

حتی خودم منتها جدای حلقه وصل تان. پس دیگر

هیچ که همه چیزدر این خطوط خلاصه شده

هشیارباشید به ملاقات خدا خواهیم رفت

ربی من لی غیرک وعبدک ببابک

تنورمحبت!؟

غروب سرد آخرین چهارشنبه سال66ش بود.شایعه گسترش جنگ ایران و

عراق حتی تا شهر ما تبریز خانواده ام را بر روستای دور افتاده حوالی قره چمن

ازتوابع بستان آباد کشانید بر اعتبار ساکن بودن چند تن ازبستگان در

آن.بچه های محلی در گوشه و کنارآتش های بزرگ و کوچکی راه انداخته و

ساقه های خشکیده نخود را به داخلش انداخته بودندو حالا که شعله ها

فروکش می کرد میان خاکسترش دنبال سهل وصول ترین آجیل شب 

عید می گشتند برخی هم ازآن بالای (دوش)کوه پایه مشرف به ده روی تیوپ 

کهنه و باد کرده مینی بوس وکمپرسی بر یخ هاسرخورده و با شتاب چون پرنده

 بی پرپنگوئن روی سرما ها رد گشته و در باغچه های پایین دست متراکم

از برف پارو شده سقف و کوچه ها فرود می آمدند

در آن گاه غربت که دست باد صبا پوستم را به سرخی می زد و صدای رودخانه

جاری از مقابل کوه حیدربابا ملودی زیبایش را امتداد می داد آشوب لحظاتی

بعد که کل منطقه را درظلمات بی برقی فرو می برد جانم را گرفته بود و اشک

این کودک 6ساله را به پا .پس بی اختیار راه افتاده بودم البته نمی دانم که

به کجا تا اینکه پیره زنی نشسته بر درب خانه اش و به خیال رفته متوجه من

شد و با بهانه نان داغی که تازه از تنوردرآورده و به خامه یگانه گوسفندش

آغشته بود مرا دوباره به معوای خود برگرداند تا لقمه جانوران درحاشیه نشوم.

حالا سی و پنج سالی از  ماجرا گذشته و هرچند نه آن بانو مانده و نه این بنده

طفل سابق است اما جدای ویرانه های کاشانه و بازمانده تنورش هنوزگرمای

محبت اهورایی وی را که در وجودم باقی است حس می کنم.

کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ

(عکس فوق متن روستای قیش قورشاق.اردیبهشت1402ش.گرفته شده

توسط سعیدحریری اصل)


حبیبم

حبیبم هفت سالی هست که جهت با تو بودنش و تجدید دیدار

که باور دارم ازعالم ذر آغازشده انشاء الله محتاج سرخم کردن

پیش مشتی ناکس و کسب اجازه از بلهوسان بهر ورود به

خرابه شان که لاجرم معوای مادی تو نازنین بود نیستم.

خانه قبر اگرچه با نام و خاطره وحشتناکش حداقل دارای  آقا بالا 

سری نیست که در عین جنون ادواری به صرف جبر زمانه و احکام

ظاهری عرف و شرع مسئولیت رتق و فتق امورت داشته باشد

و البته منت خدای را که در این قفس شکست و نیک به تو و حقیر

باز فهماندکه مرگ هم از نعمت های او است

حال هرگاه  که توفیق رحمان دست داد و توان فدوی پیش برد

این تکه وامانده ات سوی تن سفرکرده خویش باز می شتابد

تا از یادنبرد که ماندنش را هرآینه مدیون  اجداد طاهرین تان

(علیهم السلام)و البته خودت هست یا ولی الله.

راستش جناب مختار (ره)به هردری هم می زد باز انتقام تام وتمام 

خون حضرت ثار(ع) تنها از دست کس دیگری بر می آید و بس(عج)

ومگر نه اینکه تو نیز پسر چهلم همان اباعبدالله باشی

پس به حق پدرت ای فرزند ازخدا بخواه تا منتقم تان بیاید چه باور

دارم دعای سوته دلان راستین یعنی شهیدان مظلوم اثردارد.

برشمر ذالجوشن  قاتل حسین(ع) و فخرالکفر سبب جوان مرگی آسید-

محمدباقرعلوی لعنت حتی اگر زیر عبا و عمامه پیغمبر(ص) خزیده باشند 

(تصویرفوق متن طلبه سعیدحریری بر مزار سیدمحمدباقرعلوی شکیب

22اردیبهشت ماه1402قبرستان بقیع قم المقدسه.جمعه غروب)