حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری وسعیدحریری اصل

شادروان آیت الله حسینعلی منتظری درواپسین دیدارم با ایشان به تاریخ

اسفند1384ش که جنبه خصوصی داشت فرمودند:تازه به قم که آمده 

بودیم امکانات حوزه کم بود مادریک حسینیه ای مقابل پل آهنچی و نزدیک

قبرستان بیات شب ها را سحرمی کردیم یعنی همان جایی که بعدهای آقای

مهندس مهدی بازرگان را به خاک سپردند.

شب های پاییزی سردی بود و ما وسایل خواب و استراحت کم داشتیم 

آب قم هم که می دانیدشور است مال اطراف حرم بی بی معصومه(س)

که وضو می گرفتند مشکلاتی مثل تراخم چشم ایجادمی کرد پدربزرگ

شما یک کاسه مسی دسته داری داشت که در آذری به آن مشکفه 

می گفتند و آب راتمیز نگاه می داشت بنده نیز آقایان  سادات رضا و موسی

صدرهم از آن استفاده می کردیم بعدها  سید مصطفی خمینی وسید صادق

طباطبایی پسر آیت الله سلطانی(ره)هم که خرد بودباجمع ما مرتبط شدند.

یک فرمانده ارتشی حوالی قم بود بچه تبریز که علاقه زیادی به آقای

سیدکاظم شریعتمداری داشت و چون مرحوم عیوضی در خدمت ایشان به

قم مشرف و ساکن شده بودند روزی تعدادی پتو قمقه یقلوی و...به ما 

بخشید وتوانستیم آن زمستان سخت راردکنیم

وبنده بعدش دروادی السلام نزدیک همان قبرستان معروف منزلی گرفتم

آقای عیوضی هم همینطور و همسایه شدیم البته چندین خانه فاصله بود

تا اینکه پدرش عباس علی  ازهمان ده ایشان درحوالی بستان آباد  آمد

خدمت آیت الله بروجردی و ازایشان اجازه خواست تا پسرش را به موطن

منتقل کند آقای بروجردی هم باوجود اینکه می دانست وی درحد استادی

حوزه هست رضایت دادند

حمله عوامل شاه که به فیضیه پیش آمد ایشان به من پیغام دادکه لحظات

وقوع این جریان با وجود بی خبری دلم چنان گرفته بود که یقین کردم 

اتفاق بدی درمدرسه سابق ما افتاده است...

نهایتا سال 43 ش خبردارشدم به علت سرطان درتبریز فوت شده و

پیکر سالم او و بقایای جنازه پدرش را 51ش با اجازه جناب شریعتمدار از

تبریز به قم آورده و درقبرهای  که آقای بروجردی(ره) جهت این پدرو

پسر به وادی السلام خریده و به آنها هدیه داده بود خاک کردند.

من آن زمان گرفتار زندان بودم اما به محض اینکه خلاص شدم سر

خاک ایشان رفتم وهروقت به وادی السلام بروم حتمابه مزار اوسر

می زنم.خداوند همگی ما را بامحمد وآل محمد علیهم السلام محشورنماید

(ایشان درپایان این ملاقات یک جلد از آثارخود با عنوان از آغاز تا انجام

درگفتگویی دودانشجو را به اینجانب هدیه دادند)

شادی روح فقیه عالیقدر حاج حسینعلی منتظری و برادرش آشیخ میرزا-

علی عیوضی گنجی خواهشا الفاتحه

(تصویرزیر معرفی مجموعه آثار مرحوم آیت الله منتظری نجف آبادی)

سیدی

کوچه بی نام دلم مال تو است

شهردراین محکمه ویران تو است

شب به توان هرچه که رشته تمام

صبح وشفق هشته دستان تو است

بال زدم پرهمه ازخان تو است

چرخ و فلک بازی آسان تو است

روشن  ازخواب مرا خوانده  باز

جمله خروس کشته افغان تو است

پای مکش پایه زاحسان تو است

کنگره بودن من آن تو است

گرچه قضا راند و به سترت فکند

تا به ابد قلب محب جای تو است

زاده زهراء سخن ازنام تو است

یوسف گم گشته ما جان تو است

راه بده تا زنو جویم همین

وقت فرج نوبت پدرام تو است

(شعر وعکس فوق متن آن از طلبه سعیدحریری اصل)

انشاء همیشه تحت توجه و عنایت حضرت صاحب الامر(عج)باشید

اللهم عجل لولیک الفرج

آیت الله سیدصادق شیرازی1

سعدی اگرعاشقی کنی و جوانی....عشق محمدبس است و آل محمد

(آیت الله سیدصادق حسینی شیرازی(دامت برکاته) و طلبه سعیدحریری

قم المقدسه ذی القعده1444قمری)

سوال بنیادی!؟

سخنی با حجت الاسلام و المسلمین آقای محمد جواد محقق یزدی(حفظه الله)

سلام علیکم

حضرت مستطاب در و دیوار خانه ای از کوچه فیض شش اندر خیابان انقلاب اسلامی

قم المقدسه روز قیامت شاهد باشد که شما خلاف سنت صحیح و مرسوم

حوزه علمیه شیعه که حق سوال را بهر مثل این کمترین طلبه محفوض داشته 

و نهایتا پاسخ  یا عدم اش را با ابرازمحترمانه دستورداده است برکنایه و الفاظ 

فی نفسه لطیفه سان خویشتن بری از ورود به مباحثی دانستید که از بهر

طیف راست قدرت ایران حساسیت آفرین است و حتی شیخ حسن اللهیاری

را بخاطرپخش چند باره فلان کلیپ و فیلم خود در شبکه ماهواره ای اهل-

بیت(علیهم السلام)مزمت نمودید.(آذرماه1397ش)

حالا در مورخه ابتدای خرداد1402ش اما و چون مجددا با زدن گپ های 

از آن دست  به سوژه خبری امثال ایران اینترنشنال و...بدل گشته اید

لازم دیدم سمت سوال خود را از طرح مستقیم که به سنگ خورده است 

سوی وجدان های آگاه برگردانم شاید به هدف تنویر افکار عمومی رسد.

اینکه جنابت واژه محارب را به صرف مردم مجرد از عسگر و نیروی انتظامی

ولو با ادعای محافظت و تامین امنیت عام خلق شهروند تقلیل می دهید و 

عکس اش از ناحیه قوه قضائیه وقت دیده می شود که حکم اعدام آقای-

 محسن شکاری و...صادر و اجرا کرد.

شاید برای جو زدگان عرصه سیاسی فرای موافق و  یا مخالف نظام بودن

لقمه دندان گیری باشد اما شان محقق منصف من جمله ملبس به لباس 

روحانیت شیعه این هست که مباحث عرفی خالی را در طرح برمضامین

فقهی آغشته و با عنایت بدان که توسط مراجع عالیقدرتشیع سعی در

رعایتش می شود ترجیح دهد.یعنی و مثلا بازخواست کند: حقوق

شهروندی در قوانین پر رنگ و جزء نگاری گردد تا کارد سلیقه گرایی 

بر میانه آن  با تفسیرخاص برهه ای و در مورد نبرد...

اما شما اصطلاحا و با آن متد سخنرانی در این باب بهانه توبیخ  و نیز

توجیه طرف مقابل سوار برمشتی الفاظ ارزشی با نیت انگیزش عوام 

و مشابه خودت اندر محوریت فقهی را خواهی داد

درد اینجا است که بخش زیادی از روحانیت سنتی قائل به نقش

متخصصان غیرمعمم در مباحثی چون جامعه شناسی و روانشناسی و...

نیستند و جالب اینکه همان طیف به درگیری و اصطکاک با نحله 

ایدئولوژیک مذهبی چون مجاهدین خلق  و جناح راست نظام جمهوری-

اسلامی ایران دست می ازند که با وجود همه تفاوت ها در یک نقطه 

اشتراک دارند و آن عدم نقدهای موردی و اصلاحی به فقاهت و راندن

آن با جهد علمی خویش از بهر زندگی در لحظه است.(آراء مرحوم-

مهندس بازرگان درباره فقه)

آقای محقق مرگ حق هست و هیچ بعیدنیست عجل این کوچک 

خیلی زودتر ازشما بزرگ در رسد اما و با نوشتن این چند خط خواستم

برمردم خویش متذکر گردم  من باب یادگاران مانا که عملکرد طیف-

سوم روحانیت نه صرفا سنتی و نه بامحوریت ایدئولوژی چون شادروان

دکتر داود فیرحی را به ثواب و فلاح نزدیکتر یافته ام.

جر راست نباید گفت هر راست نشاید گفت والسلام

تنورمحبت!؟

غروب سرد آخرین چهارشنبه سال66ش بود.شایعه گسترش جنگ ایران و

عراق حتی تا شهر ما تبریز خانواده ام را بر روستای دور افتاده حوالی قره چمن

ازتوابع بستان آباد کشانید بر اعتبار ساکن بودن چند تن ازبستگان در

آن.بچه های محلی در گوشه و کنارآتش های بزرگ و کوچکی راه انداخته و

ساقه های خشکیده نخود را به داخلش انداخته بودندو حالا که شعله ها

فروکش می کرد میان خاکسترش دنبال سهل وصول ترین آجیل شب 

عید می گشتند برخی هم ازآن بالای (دوش)کوه پایه مشرف به ده روی تیوپ 

کهنه و باد کرده مینی بوس وکمپرسی بر یخ هاسرخورده و با شتاب چون پرنده

 بی پرپنگوئن روی سرما ها رد گشته و در باغچه های پایین دست متراکم

از برف پارو شده سقف و کوچه ها فرود می آمدند

در آن گاه غربت که دست باد صبا پوستم را به سرخی می زد و صدای رودخانه

جاری از مقابل کوه حیدربابا ملودی زیبایش را امتداد می داد آشوب لحظاتی

بعد که کل منطقه را درظلمات بی برقی فرو می برد جانم را گرفته بود و اشک

این کودک 6ساله را به پا .پس بی اختیار راه افتاده بودم البته نمی دانم که

به کجا تا اینکه پیره زنی نشسته بر درب خانه اش و به خیال رفته متوجه من

شد و با بهانه نان داغی که تازه از تنوردرآورده و به خامه یگانه گوسفندش

آغشته بود مرا دوباره به معوای خود برگرداند تا لقمه جانوران درحاشیه نشوم.

حالا سی و پنج سالی از  ماجرا گذشته و هرچند نه آن بانو مانده و نه این بنده

طفل سابق است اما جدای ویرانه های کاشانه و بازمانده تنورش هنوزگرمای

محبت اهورایی وی را که در وجودم باقی است حس می کنم.

کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ

(عکس فوق متن روستای قیش قورشاق.اردیبهشت1402ش.گرفته شده

توسط سعیدحریری اصل)


حبیبم

حبیبم هفت سالی هست که جهت با تو بودنش و تجدید دیدار

که باور دارم ازعالم ذر آغازشده انشاء الله محتاج سرخم کردن

پیش مشتی ناکس و کسب اجازه از بلهوسان بهر ورود به

خرابه شان که لاجرم معوای مادی تو نازنین بود نیستم.

خانه قبر اگرچه با نام و خاطره وحشتناکش حداقل دارای  آقا بالا 

سری نیست که در عین جنون ادواری به صرف جبر زمانه و احکام

ظاهری عرف و شرع مسئولیت رتق و فتق امورت داشته باشد

و البته منت خدای را که در این قفس شکست و نیک به تو و حقیر

باز فهماندکه مرگ هم از نعمت های او است

حال هرگاه  که توفیق رحمان دست داد و توان فدوی پیش برد

این تکه وامانده ات سوی تن سفرکرده خویش باز می شتابد

تا از یادنبرد که ماندنش را هرآینه مدیون  اجداد طاهرین تان

(علیهم السلام)و البته خودت هست یا ولی الله.

راستش جناب مختار (ره)به هردری هم می زد باز انتقام تام وتمام 

خون حضرت ثار(ع) تنها از دست کس دیگری بر می آید و بس(عج)

ومگر نه اینکه تو نیز پسر چهلم همان اباعبدالله باشی

پس به حق پدرت ای فرزند ازخدا بخواه تا منتقم تان بیاید چه باور

دارم دعای سوته دلان راستین یعنی شهیدان مظلوم اثردارد.

برشمر ذالجوشن  قاتل حسین(ع) و فخرالکفر سبب جوان مرگی آسید-

محمدباقرعلوی لعنت حتی اگر زیر عبا و عمامه پیغمبر(ص) خزیده باشند 

(تصویرفوق متن طلبه سعیدحریری بر مزار سیدمحمدباقرعلوی شکیب

22اردیبهشت ماه1402قبرستان بقیع قم المقدسه.جمعه غروب)

مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمّ فَلَهُ الجَنَّه

السلام علیک بنت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام

آخر شوال المکرم سرآغاز زندگی ظاهری نازنین دختی  ازخاندان آل الله(علیهم -

السلام)هست . در وصف ایشان همین بس که از طریق چند امام معصوم(علیهم- 

السلام)و مطابق حدیث صحیح بهشت برین بر زائران راستین وی واجب می گردد

مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمّ فَلَهُ الجَنَّه

(تصویرفوق متن توسط سعیدحریری گرفته شده است.23اردیبهشت1402ش)

زیارت فاطمه معصومه(س)1

گرامی باد سی شوال المکرم زاد روز بنت باب الحوائج(علیه السلام)

هفته آخر اردیبهشت ماه1402ش.تشرف طلبه سعیدحریری به 

حرم فاطمه معصومه(س)

طلبه نجفی سعیدحریری اصل(نه باونه برنظام جمهوری اسلامی ایران ام)

بر هردو بیت زیر منتسب به ملای روم صاحب مثنوی معنوی ان قلت نقد و

نفی هایی ازسوی صاحب نظران واردشده است

کورکورانه مرو در کربلا ....تا نیفتی چون حسین اندر بلا

کجایید ای شهیدان خدایی...بلا جویان دشت کربلایی

اما رجوع به رسانه و درگاه های مجازی بخش دگم و جناح راست جمهوری

اسلامی ایران نشان می دهد که ناشیانه درصدد نفی یکی و پر رنگ کردن

آن دیگری هستند چون نوک تیز اولی به سمت امام حسین(ع)مورد

قبول ملت است و هم دومی عین کلام راس حاکمیت...

این مصادیق عینی تفسیر به رای ها را هم اگر از زبان نقد برآیی که جز

بزرگ داشت و ارج نهادن به طرف مقابل درقاموس اهل فضل و حریت

نیست دیریا زود ذیل اتهام های مثل اقدام علیه امنیت ملی و...خواهند

برد و عاقبت چون منی را بدان جا خواهندکشیدکه مسلمان نشنود کافر

نداند...بله نیش عقرب نه ازروی کین است اقتضای طبیعت اش این

است...دریک نظام ایدئولوژیک حتی و هر چند بایدک کشیدن عنوان

اسلامی هوای خنک باور و آرمان چنان آدمی را بر می دارد که زمین گرم

حقیقت و واقع را ندید بگیرد...اما به حقیرچه! صلاح مملکت خویش

خسروان دانند وقتی تنها حق و تکلیف اینجانب درقبال حاکمیت فعلی

 یک شهروندی غیرسیاسی بیش نیست نه پست دولتی دارم و حتی

 پیش نمازمسجد و خادم اماکن مقدس و... ذیل چتر اداره اوقاف نیستم

 اصلا طلبه وابسته بر مرکزمدیریت آنها نبوده و مدارک مربوط به تلبس-

ام در حوزه علمیه نجف الاشرف ودفترایشان به قم المقدسه ایران

موجودهست و یک ریال در عمرخود ازداعیه داران اجتهاد اندر مقامات

 آن جزشیخنا استادحاج حسینعلی منتظری(ره)ب عنوان شهریه وو جه

شرعی نگرفته ام پس بقول معروف آیا غیراین می ماند که:

عیسی به دین خود موسی بدین خود؟

بدین وسیله اعلام می دارم:

 الحقیرکمترین طلبه نجفی سعیدحریری اصل هیچگونه اعتقادی

 به مبانی ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی ایران اش نداشته 

و نه درقول نه به فعل فعالیتی به نفع یا ضدآن انجام نمی دهم 

لذا ازکلیه مخالفان و حتی حامی دو آتشه آن(اصولگرا) یا کم شعله-

 تر(اصلاح طلبان دورن حاکمیت)تقاضا دارد قبل هرگونه پیش

 داوری یا اجرای حکم جزایی و ابرازعقیده درباب اینجانب به امروز

 و فردای که شاید به حکم کل نفس ذائقه الموت 

اندر میان شما خلق حی نباشم درباره بنده قضاوت کنید چه با

ملاک شرع مقدس اسلام ناب محمدی که جزتشیع علوی نمی دانم-

 اش باشد چه عقل صرف و اصطلاحا سلیم انسانی  سکولار.

هرکس علی نگفت و سرش را زمین گذاشت

پیش تمام آینه ها رو سیاه بود

علی علی ...علیه صلات والسلام


کشتی نجات

زندگی دریای بی ساحل شد است...موج هایش لاجرم ضایع شد است

هر یکی باری بیارد چون نهیب...آن دگر از هستی اش عاجز  شد است

بند با او لاجرم کاهل شد است....دست این اهریمنی باطل شد است

بس بلم دیدم ولی سوداش نبود...فلک باقی برحسین نازل شد است

(بلم:قایق ساده. فلک:کشتی)

رانده طغیان فاتح واصل شد است....روزن امید دهر فائض شد است

(فائض:پیروز وچیره)

چون گذشته سابق از کرب وبلا....برنجات جمله خلق حائز شد است

(حائز:واجد شرایط.دارنده قدرت لازم جهت پیشبردامری خاص)

درمدار حق تبارک طی شد است...زنده جاوید آری وی شد است

خاک کویش می دهد هرنوع شفا..ضعف فطرس را هم او فائق شد است

(اشاره به ماجرای شفا یافتن بال های آسیب دیده فطرس ملک با تمسک

به امام حسین(ع) دردروان کودکی حضرتش.کویش:کویشه کاویش مختصات)

صل الله علیک یا اباعبد الله الحسین علیه السلام

سروده طلبه سعیدحریری اصل.محرم الحرام1444

به یادمرحوم حجت الاسلام والمسلمین داودفیرحی

باهراظاهردفتربه سرانجام رسید...حضرت شمس رخت برشب آلام رسید

طایرقدسی وهرچندگرفتی ره خود...پای چوبین زمان بی توبه فرجام رسید

گوربازآمد و برساحت بهرام  رسید...چنبرش بست ولی عبد درآرام رسید

سیرکردم که چه شدعاقبت شیخ مفید...دیدم ازبتن عدم بازبه احلام رسید

اوبشد یاد و دراندیشه اقوام رسید...بی ضیاء نظری برخط پدرام رسید

فارغ ازدغدغه مروه این بود ونبود...زائرحق به صفا برتنش احرام رسید

(مرادازباهر که برسنگ مزار آن زنده یادهم درآرمستان بهشت معصومه(س)

قم المقدسه  درج شده ومطلع این شعراست اسم اشاره به فاعل می باشد)

سروده طلبه سعیدحریری اصل.خواهشا شادی روح استاددکترفیرحی:الفاتحه