حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

سید رضا قفسی

سید صاحب کرامت دردوره پهلوی اول ودوم به منطقه قله شهر تبریز می زیست.

قله فل الحال مشرف به محله گلکار کوچه حسن و درمیانه دو بیمارستان مشهور

شهریار و شمس تبریزی واقع شده است.

نفس حقی داشت. چنانکه دعایش سریع مستجاب می شد. مثلا درباره ناخوشی

خشک شدن شیر مادران بچه دار که به آن زمان از دردهای بی درمان حساب

می گشت به بانوان گرفتار اش که با بچه ضعیف  وبی حال سراغ او می رفتند

وعده می داد که: تا یکی دو روزدیگر شیر به پستان ات خواهد آمد و از قضا 

مردم شاهد وقوع این معجزه می شدند و همین مسائل سبب مشهور شدن 

سید به القابی از جمله قفسی گشت.

مرد روشنفکری بود و باور داشت تشیع چون حق است نباید از وقوع مدرنیته 

ترس و واهمه در دل مومنان آن افتاد که:ای وای دینمان از دست رفت.

نوع پوشش  او هم با وجود روحانی بودن در یک عمامه کوچک خلاصه می گشت 

و معدود اوقات با قبا وعبا دربین عموم ظاهرمی شد.

از دوستان و شاگردان ایشان  می توان به مرحومان آیات اعظام توتونچی

میرزا فتاح شهیدی سید یوسف مدنی تبریزی  سید علی کهنمویی  و جناب

شیخ علی اکبر مهدی پور(دامت برکاته) اشاره کرد.

با جد حقیر مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی هم ارتباط  داشت.

بعد از رحلت دردهه 50 وقبل انقلاب اسلامی57ش اندر قبرستان محله قله

به خاکسپرده شده بود اما درکمال تعجب وقتی حدود سال1397ش به

حکم شهرداری وقت در حال تخریب آنجا بودند به خواب مومنی در مکانی 

دور آمده حسب تکرار این رویا و صادقه بودنش طبق آنچه خودسفارش

می کند پیکر ایشان به داخل مسجد قدیمی صدوقی انتقال یافت و با

کمال تعجب در حال نبشر قبر اولا جسد سید تا حدود زیادی و بعد گذشت

تقریبا40سال سالم ظاهر گشت. ثانیا فرد دیوانه ای که اهل آنجا است  و به

طول این ماجرا حاضر بود  برعکس همیشه  پرخاشگرش کاملا آرام شده 

و شبیه عاقلان یعنی  شکل طفل پاک وبی آزاری شد اما با اتمام نبش قبر و

تدفین دوباره به حال سابق برگشت.

بیننده محترم شادی روح آسید رضا قفسی خواهشا الفاتحه

(نوشته شده به شب نیمه شعبان1445ق توسط طلبه سعید حریری اصل)

اللهم عجل لولیک الفرج

#سید-مجرب

مرحوم آیت الله حاج میرزا عمران علیزاده1

دم ظهر اسفندی از حوالی مقصودیه تبریز به مشایعت مرحوم آیت الله حاج -

عمران علیزاده می گشتم.خانم خانه دار مقداری لوازم دست دوم را برای 

فروش به وانتی دوره گرد دم در می گذاشت و در عین حال منتظر رسیدن او

بود و به آن میانه یک دوچرخه سایز26خودنمایی می کرد.

آقای علیزاده از زن جویای قیمت اش شد و او خیال کرد آن را برای حقیرکه

پسر یا از بستگانش باشم می خواهد. بعد معامله هم دوچرخه راهمراه آوردم

تا منزل ایشان.

چند وقت بعد نیز دیدم که گوشه ای از حیاط خانه زیر مشما و تکه چوب ها 

پنهان شده تا باد و باران بیشتر خرابش نکند.

این بود تا تابستان سال بعد که غیرمستقیم فهمیدم به کودک فقیری هدیه

داده اند.

خوب از این کار ظاهرا ساده درس خیلی بزرگی گرفتم.از جمله اینکه موقع

بخشیدن چیزی به فرد مستضعف باید در نظر داشته باشید که در بسیاری 

موارد اگر آن مثلا دوچرخه ای نو باشد جدا از هزینه زیاد روی دوش بانی خیر

والدین طرف مقابل را به وسوسه فروش اش بهر صاف کردن دیگر اصطلاحا چاله

چوله های  زندگی شان می اندازد نیز بقیه بچه های محل هم طبقه را وادار به 

تخریب یا حتی سرقت اش از سر حسادت می کند و ایضا نتیجه منفی بسیار

بدی بر روان و خلقیات پسر نوجوانی می نهد که علاقه خاصی بدان دارد بویژه 

در ایام تعطیلات مدرسه.

#هدیه-ارزنده