ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پیغامی بدین وبلاگ فرستاده شده با مزمونی که در فوق مشاهده
می کنید!!
در جواب اما عرض می شود:تلگرام و واتساب به داخل ایران فیلتر
است.لذا شما فکر می کنید بنده باید چقدر کم عقل باشم که بخواهم
با شناسه قابل تشخیص و منتسب به خودم برسکوی مذکور با جنابت
که نمی شناسم وارد گفتگو درباره موضوع عاطفی از جنبه شخصی ام
شوم(آسید محمد باقرعلوی) !؟اینکه می شود سند جرم خود را دو
دستی وبعد امضاء تقدیم نمایم.
ایضا چه گپ زدنی!؟قاتل این بنده خدا استاد تلیت کردن مخ است
ومدتها با این جور برنامه ها ی مشابه به بهانه روشن کردن و ارشاد
من نوعی سعی در سابیدن ذهن ام و خارج کردن ضمنی آن از این یقین
بود که:کار خودبی شرف اش هست.
حرف آخر را اما در دادگاه صالحه اگر روزی به پا شد از دنیا تا آخرت
سند و مدرک می زند که با این دو چشمم دیده و یقین یافته ام.
حالا شما اگر شک داری خواهشا جور هندوستان کشیده طاوس اش را
از طریق اداره ثبت احوال قم المقدسه اسناد پزشکی باری بایگانی
تصادفات تهران درخیابان رودکی و حوالی میدان آزادی مشاهده نما.
دست آخر هم برصرافت و نیت جستن باز مانده هایش در این دنیای
خاکی بدان که: فقط یک جسم نازنین که من فداش در گوشه قبرستان
بقیع جمکران مانده و بس نه چند کس و کاری که خدا از سر تقصیرات-
شان نگذرد انشاء الله
همینطوردوست نارفیقی چون بنده که چند ماه آخر زندگی اش بخاطر
دنگ و فنگ روزگار پرده غفلت بر خاطرم افکنده شد تا سراغی از او
نگیرم که خبر مرگش آمد
یا اینکه چیزی از زندگیش دانسته و می خواهی که به این کمترین
انتقال دهی؟ آن را هم به باد صبا بگو یا آب پاک و روان که می رسد!
دیر یازودش را نمی دانم اما بی هرسوخت و سوز به جدش قسم
اللهم احشر هو مع الحسین علیه السلام
#امام-زاده
سید صاحب کرامت دردوره پهلوی اول ودوم به منطقه قله شهر تبریز می زیست.
قله فل الحال مشرف به محله گلکار کوچه حسن و درمیانه دو بیمارستان مشهور
شهریار و شمس تبریزی واقع شده است.
نفس حقی داشت. چنانکه دعایش سریع مستجاب می شد. مثلا درباره ناخوشی
خشک شدن شیر مادران بچه دار که به آن زمان از دردهای بی درمان حساب
می گشت به بانوان گرفتار اش که با بچه ضعیف وبی حال سراغ او می رفتند
وعده می داد که: تا یکی دو روزدیگر شیر به پستان ات خواهد آمد و از قضا
مردم شاهد وقوع این معجزه می شدند و همین مسائل سبب مشهور شدن
سید به القابی از جمله قفسی گشت.
مرد روشنفکری بود و باور داشت تشیع چون حق است نباید از وقوع مدرنیته
ترس و واهمه در دل مومنان آن افتاد که:ای وای دینمان از دست رفت.
نوع پوشش او هم با وجود روحانی بودن در یک عمامه کوچک خلاصه می گشت
و معدود اوقات با قبا وعبا دربین عموم ظاهرمی شد.
از دوستان و شاگردان ایشان می توان به مرحومان آیات اعظام توتونچی
میرزا فتاح شهیدی سید یوسف مدنی تبریزی سید علی کهنمویی و جناب
شیخ علی اکبر مهدی پور(دامت برکاته) اشاره کرد.
با جد حقیر مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی هم ارتباط داشت.
بعد از رحلت دردهه 50 وقبل انقلاب اسلامی57ش اندر قبرستان محله قله
به خاکسپرده شده بود اما درکمال تعجب وقتی حدود سال1397ش به
حکم شهرداری وقت در حال تخریب آنجا بودند به خواب مومنی در مکانی
دور آمده حسب تکرار این رویا و صادقه بودنش طبق آنچه خودسفارش
می کند پیکر ایشان به داخل مسجد قدیمی صدوقی انتقال یافت و با
کمال تعجب در حال نبشر قبر اولا جسد سید تا حدود زیادی و بعد گذشت
تقریبا40سال سالم ظاهر گشت. ثانیا فرد دیوانه ای که اهل آنجا است و به
طول این ماجرا حاضر بود برعکس همیشه پرخاشگرش کاملا آرام شده
و شبیه عاقلان یعنی شکل طفل پاک وبی آزاری شد اما با اتمام نبش قبر و
تدفین دوباره به حال سابق برگشت.
بیننده محترم شادی روح آسید رضا قفسی خواهشا الفاتحه
(نوشته شده به شب نیمه شعبان1445ق توسط طلبه سعید حریری اصل)
اللهم عجل لولیک الفرج
#سید-مجرب