حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

به سرکرده حلقه

با آرزوی نابودی جن گیری که جای زدن در

بطن چپ آلت عفریت به نبض او چسبید

(مطابق روایات ائمه طاهرین(علیهم السلام)

دریچه سمت چپ دل جایگاه اجنه شر است

و لذا جن گیرمومن در عین ذکراعظم که یاد

آل الله(علیهم السلام)باشد شوک از بهر

خروج ملعون مذکور را بدان وارد می کند اما

اگر باورلائیک داشته باشد عین اطباء صرف

مادی دراین مرض هم به نبض می چسبد)

 و بعد بوقی در ایران اینترنشنال نمایان

شده (مهر1401)با بهانه سود جویان از 

دین باورمندان حقیقی شریعت را بی تمیز

اهل فیض در عین خواب  مخاطب عوام 

دور می زند و بدین سان اجوا جو می کند...

(کنایه ازخودنمایی)

دخیلک یامولا

با آرزوی برداشته شدن هم و غم از دل اهل ایران و شیعیان مولای

موحدان امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیزایجاد اسباب راحت

ایشان در عین تفاوت سلایق حال به هر طریق مدنی  و مشروع در متن

وقایع تلخ سیاسی  مهر1401ش به عین حفظ تمامیت ارضی کشور

دخیلک یا مولانا علی بن ابیطالب(علیه السلام)

ماه تابان دو عالم علی است...بعد شمس نبوی او ولی است

نور احمد می دهد با انعکاس...برفروزد هر که را مشتری است

بنده رب و خدای دلبری است...مست ازلی از جام سرمدی است

دست حق بهر خلایق مددی...ناجی دین لقب اش حیدری است

دخیلم یا ساقی ای کننده درخیبر...

سروده شیخ سعیدحریری اصل

والاتبارمحمد

تقدیم به پیشگاه ختم المرسلین محمود احمد محمد(ص)

مصادف با17ربیع الاول1444ق.سروده سعیدحریری اصل

کامل شده چون دفتر انجم حسب نام محمد

ای لب بکش اش کل چه تبسم زده بر کام محمد

سائل منم  و او که غنی پیشه دهراست

حاتم به یقین خورده نان در قبل خان محمد

اغیار بر خیرند نجوم و فقط اش آل محمد

(حدیث منتسب به پیامبرنزدجماعت عمری:اصحابی کنجوم)

ورنه رمع نعثل و بوبکر نخوان یار محمد

زهرا دخ در دانه که خود مادر بابا است

سیبی ز جنان بود که خوردش دندان محمد

چشمه است یقین گفته الله  ولی جام محمد

جبریل بیاورد و همه ریخته در فال محمد

سلمان که شنیدی یکی مرد عجم بود

حالا بنگر گشته به اهل و در انساب محمد

حیدر پسرعم وی و نیست مگر جان محمد

چون یک تن واحد به دو بود مال محمد

دانی که اویس قرن اش حب چه می داشت

آن خال لب شاخص و صورت چون ماه محمد

شبربه شبرش اخ و هم هر دو ز اولاد محمد

(شبروشبراولی بافتحه دومی ضمه:حسنین(علیهم السلام)

میثم که به مقداد رسید از قبل کارمحمد

اللهم صل الی محمد وآل محمد

جلولا

تقدیم به جناب هرمزان سردار نبردجلولا:

هرمزان سردار ایرانی چون به اسارت درآمد و مقابل خلیفه

ثانی عامه عمر بن خطاب درمدینه النبی دست بسته زانو زد

ازخوردن آب به ظرف مخصوص سگ قبل ازاعدام اش  امنتنا

ورزیدو همین امر در عین درایت امیرمومنان علی(ع) با

استدلال متین و انساسی ثانی را مجبوربه کرنش درقبال

حکم قتل وی و عقب نشینی از آن کرد.

خوب و در هر حال متن این قصه که موردقبول علما و درج 

شده بعضی کتب بکری می باشدثابت می کند براساس سبک

عمر زندانی حتی محکوم به اعدام دارای حقوقی می باشدکه

رعایت آن از برای حاکمیت با داعیه اسلامی واجب است.

این همه درحالی است که باز جماعت عمری خود از آزارشدید

مسلمین حتی بعض اصحاب نبی(ص) درزندان های رژیم

معاویه خبرداده اند....

به دیگرسخن معاویه رد و رفض کننده سنت عمر هست.کاری

که وقتی از طرف شیعیان اهل بیت(علیهم السلام)رخ 

می دهد تندرویان اصطلاحا سنی حکم به قتل ایشان می دهند

اما در موردخال المومنین خویش(لقب پدر یزید نزد عامه) زیر-

سبیلی و در اوج دوگانگی نادید گرفته هرگونه ان قلتی نسبت

به وی را جایزندانسته و راه نمی دهند.

ألا لعنت الله علی القوم الظالمین من الأولین و الأخرین .

احراق بیت

(ایام احراق الدار در ابتدای ربیع الاول بر محبان حضرت مادر(س) تسلیت)

بر گذر روزگارغبطه مخور هوشیار...کین همه برگ خزان جمله به احیاء رسد

ساعتی  از وقت حشر نوبت تابنده نشر...آدم خاکی شده بر سر سودا رسد

غافل از این نیستم قبر و عقابش حق اند...لیک ولایت مدار حتم به اولا رسد

گرد علی گرد و گو باز براین صوت خوش...رفض عدو  تو  برگنبد مینا رسد

کین خود آن یادگار مانده در انجام کار...رسته از ناکثان جانب آقا رسد

بوی تفضل بنا است می شنوی کامکار...مرد برائت یقین بر عدنش1 پا رسد

آنکه جلو ماند و بود جوشن او بی زوار...روز احد درنرفت چون که به اعلاء رسد

بز به کدامین سبب آخته صخره ها است...لعنتی بی شرف زود به آنجا رسد2

ختم رسل را گرفت حلقه جهال3 سخت...رزم فتا4 پیشگان لیک به غوغا رسد

نقره رکاب و نگین از قبل اعظمی5...دست سلیمان کجا جانب بالا رسد6

سروده طلبه سعیدحریری اصل ربیع الاول1444قمری

1.بهشت عدن 2.عمر خطاب:فرار کردم از غزوه احد مانند بز کوهی

3.مشرکان مکه درغزوه احد

4.لافتی الی علی لاسیف الی ذوالفقار

5.انگشترساخته دست خدا یعنی تمثیل شاعرانه ازمقام علی عالی اعلاء(ع)

6.دست حضرت سلیمان باهمه شرف هرگزلیاقت پوشیدن جواهرخدایی ندارد

اللّهُمَّ العَنهُما وَ أتباعَهُما وَ أولیاءَهُما وَ أشیاعَهُما

وَ مُحِبّیهِما فَقَد أخرَبا بَیتَ النُّبُوَّة

وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ

واژه هوا در فارسی یعنی آنچه ریه های آدمی از بهر

استفاده اکسیژن ممذوج آن می کشد.

اما در عربی نفس کشش را هوا گویند.پس وقتی 

قرآن کریم سخن از ویژگی های نبی اکرم (ص) به 

میان آورده  نامبرده را عکس هر نفس دیگر آدمی که 

اسیر دید و بعد است فرا و ورای این محدودیت و جاذبه 

-ای که سمت آن لاجرم می خواند دارد حرف می زند.

پس بقیه اگر به حسب دست روزگارپرتویی از نور

حقیقت را کم و بیش درک می کنند حضرت خاتم -

(ص) درمتن و بطن منبع آن جا گرفته  لذا فهم  و

درک بیشتر و اعظم البته همواره  به او و دوازده

 جانشین برحقی تعلق دارد که شیعه و عامه از

قول بعضی به وجودبقیه درمنابع موردقبول خود 

خبرداده اند(علیهم اسلام)

خوب این گوینده وقتی  به شرف برائت از هواهای

 مادی و نفسانی نائل شد عملا تبدیل لسان صدق 

گشت.(هر چند در تفاسیرآن را به مولانا علی(ع)

بطورخاص نسبت داده اند اما در نظر داشته باشید:

حضرت محمود(ص) درتعریف این مذهب نفس او 

است (علیهماالسلام)) کلام الله متعال از میان دو لب 

مبارک وی دربین ما بقی خلق و اهل گیتی نشر یابد.

زمانی که  خدا با تمثیل و از دل درخت نورانی با 

موسی کلیم الله(ع) حرف زد یا به شب معراج با 

لحن شیوای علی(ع) در  پاسخ احمد (ص) برآمد و...

همگی کنایه از این هستند که :منبط وحی باید بری

 از هر کشش سیال و دردل نورانیت باشد و بس.

#سابقون

إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ

آن پنجشنبه که خلیفه شان طلب دوات و پوستی از برای نوشتن

وصیت خاتم پیامبران(ص) را با بهانه حَسْبُنَا کِتَابُ الله‏ رد می کرد

در کمال بی حیایی و  وقاحت از یاد برده و اکنون مدتها است که

 زیرعنوان اهل سنت خیزده اند  هیچ بلکه دیگرانی  را به 

بهانه رد کردن اسلوب همان با  ابزار زبان شماتت و حتی بر

تیغ شمشیر تمشیت می کنند...

آری باید گریست درشهادت پیامبر اخلاقی که پیروان ارزشی

همچون موریانه به جان اسلوب شریعت اش افتاده و  عملا بر

ستون پنجم دشمنان وی و جاده صاف کن جهود بدل شدند

قال رسول الله محمد(ص):إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ

لسان صدق1

درآیه79 و 80 سوره اسراء دقیق شوید:

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا ﴿۷۹﴾

وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ 

لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا ﴿۸۰﴾

حال در دو ترجمه بیشتر نشر یافته فارسی از زنده یاد محمد مهدی-

فولادوند و ناصرمکارم شیرازی من باب آیه 80 بنگرید

آیه 79 با کلمه مبارک محمود که از القاب نبی اکرم (ص) است ختم

شده و متن آن شباهت عجیبی با عصر جاهلیت شبه جزیره که 

برشب تاری می ماند دارد و برگوشه نشینی ها عبادات و  زهد

رسول خاتم(ص) منجر به مقطع بعثت شد می ماند.

اما فولادوند صدق را هر کاری ترجمه کرده و مکارم بلدی چون مکه

یا مدینه !درحالی که اندر متون صحیح دیگر نزد مذهب حقه تشیع

از جمله تفاسیر دگر قرآن لسان صدق از القاب مولای متقیان علی-

است و بالاتر ازنظر این هردو. البته به حسب کیفیت و کمیت قطعا

اشاره  فولادوند(ره)صحیح و افضل تر از گفته مکارم هست و دومی

صرفادر زیرمجموعه آن جا خوش می کند.(آمده که درهرشکل

عالم خلقت نام علی هست) آیه80 درامتدادنام محمود(ص) علی-

 بن ابیطالب(ع)را موضع بحث قرارداده اما چرا مترجمین بدان دقت

 کافی را نثار نکردند؟پاسخ اینکه: مسئله دخول به صدق با خروج

 ازآن در متن مباحث معرفتی هم خوانی ندارد!؟

من نوعی به معرفت:اشهدان علیا ولی الله داخل می شوم صحیح

اما خارج شدنم ازآن دیگر چه صیغه ای است؟

اینجا هست که ناصرمکارم کمی دقیق تر بوده و با پیش کشیدن

مسئله اماکن مقدس صدراسلام به میدان آمده اما باز باید

پرسید:مگرنه اینکه اشاره به بکه مبارکه وادی مقدس -

موسی کلیم (ع) و...در جاهای دیگرقرآن هست پس چرا اینجا

چنین لفظ غیر واضحی را گذاشته؟اما در جواب پرده از حقانیت

موضوع و نقطه مرکزی مهم  اندر نزد شیعه یعنی شعائر برداشته

 می شود.

خدا حتی وقت نزول این آیات نیک می دانست پس فردا ائمه-

طاهرین(علیهم السلام) بعض اولادنظرکرده آنها و جمعی  از-

 صدیقین و احرارصاحب بقعه و حرم خواهندشد چنانکه از

پیغمبران قبل (علیهم السلام) یادگار مانده پس به شیوایی و

رندی تمام  آداب نفس زیارت اهل صدق و قله فرازمندآن

 محمود و حیدر(علیهما السلام) یعنی یک روح درد و بدن را پیش

آورده تا هم خط باطل شدی بر تفکر غلط امثال وهابیت اندر

فعل تخریب قبور اهل حق کشیده باشد و نیز متذکر گردد:

دخول و خروج بدین جایگاه های نورانی آداب خاص خود را

دارد که باید با مدد از ذات سبحانی و صاحب آن مرقد شریف 

من باب داشتن ولایت رعایت شوند.

هفتادوسوم

الاسلام محمدی الوجود حسینی البقاء

دین محمدی 73 فرقه شد و تنها یکی از آنها بر حق(شیعه)

و هم ازجمع 73نفری مومنان مذکر بدان که عین

حواریون  مذهب اش باشند گیرافتاده اندرگوشه 

شام آخر کربلا که راهی جز گزینه مرگ ظاهری در

دسترس ایشان نبود حسین(ع) شاخص ترین است.

آری  رهبرنزدیکترین فرقه به تشیع وی ازآن73

نحله محمدحنفیه و آخرین یار بازمانده قبل شهادت

ایشان ابوالفضل عباس(علیهماالسلام) برادران 

حضرت اش هستند.چه درفهم حقیقت مرام

محمدی(ص) و مقام علوی(ع) اگرقصه آن همه

چالش علمی و متن رزمی فرد را به سمت حقیقت

رهنمون نشد بلاشک معصومیت آل الله(علیهم-

السلام) کارگرخواهد افتاد و آن گاه های شورانگیز

 که خاتم(ص) حسین(ع) را درشمار مباهله آورد و

خود او علی اصغرش بالای دست گرفت حق مطلب

 چون آفتاب از بهر هر که در قلب خود مرض ندارد

عیان خواهدنمود...

ای حسینی که لب تشنه بریدندسرت

توچه کردی که لب تشنه بریدندسرت

تعارض های قرآن 1

از اینجا هم می توان به ذی شعور بودن گوینده قرآن کریم و

راستی درانتساب لفظ جلاله الله به ایشان پی بردکه عمدا در

متن آیات تعارض هایی را به کلام خود داخل کرده اندر ظاهر

قصه فرد محقق را اگر بر معنی واقعی کلمه روشنفکرنباشد

بدین جای بد می رساند:سر و ته این دین به هم نمی خواند.

اما همه آن پارادوکس  ظاهری تنها در یکی از73مذهب مدعی

اسلام یعنی تشیع پاسخ داده شده و درحقیقت عمدا چون

پاس گلی از ناحیه خدا به سمت عقل های سلیم عنایت

گشته است تابه اهل اشهد ان علیا ولی الله تشرف یابند و

ازآن جمله اینکه::بر آیاتی مومنان را ازتوهین به بت های

مشرکین باز داشته(سوره انعام آیه108)و دردیگر قسمت

همین الفاظ درشت را نثار علماء یهود(سوره جمعه آیه5)

نیز ابولهب (سوره مسد آیه یک)یعنی زیرمجموعه دین 

حنیف ابراهیمی و خویشان احمد هاشمی(ص)روآ داشته

 است...

امادرنگاه و تفسیرشیعه موضعی که درحق بت های

جاهلی بنا گردیده یک تاکتیک مقطعی بیشتر نبود

که اولیاء مسلم خدا محمد(ص) اندربعد فتح مکه و

بر انداختن بت ها با عصای مبارک و علی(ع)به مثل

کنایه  دعای صنمه قریش و...تاریخ انقضاء آن را اعلام

از بهر زمانه خود نمود و اما بحث فحش دادن به طبقه

رهبان جهود نیزبیزاری از مثل ابولهب و زن اش وجه

اصول عقیده را تشکیل داده و غیرقابل تغییرهست

الی یوم القیامه.

 پس سکوت دراین قسم ازسر مصلحت را هرگزنباید

مترادف انقضاء چنان فرایض مسلم و البته اکرمی دانست.