تقدیم به روح بلند افتخارآفاق شادروان
محمدرضا شجریان(رحمت الله علیه)
دل به نگاه آرزو داده و زیر و رو شدم
هم به ره قدر کنون طالب پیش او شدم
ساده نگرکه این نظربرده دوان دگر هزر
کشته وضع سابق و آب دوباره جو شدم
لب به دهان نهاد و من حافظ گفتگو شدم
اشوه که راند قمزه اش فاقدآبرو شدم
رفت رمق زدستم و داده ام اش دل اسیر
بندی خود نکن رها بسته تار مو شدم
(سروده سعیدحریری اصل)
کسی که که آزادی های یواشکی را در واشنگتن جار زده
کامی کلای وطن اش را هم در باغچه ای بر ینگه دنیا به پا
اما انگار هیچ وقت قرارنیست ازخواب غفلت بیدارشده و
فاش ببیند نه آن روستا است و نه این نان شب .
بله همه اسباب قلقلکی بیش نیستند اولی ارباب فرموده
ازبهر هوایی کردن دوخی های شرقی و دومی حکیم خواسته
از جهت دل هوایی هم اکنون زنکی با شمایل غربی
مسیحی اینچنین هرچه باشد علی نژادنیست و سزای او
چنانکه در نهایت قصه به حد حواریی چون مریم مجدلیه
سقوط کند البته در چشم اهل فطرت و معرفت.
راستی چرا راه دور رفتی کس و کارت به زحمت انداختی؟
هم اینجا و کاش بغل گوش مان می ماندی آمنه سادات ذبیح پور
آری کندن ازخود بدون رفتن دورآن و ماندن اندر نزدیک بی سایه
این هم ممکن است.عین فرهاد مهراد که کاشته های باغچه تو
را به ای کاش محدود کرده و گفت:می شدآدمی وطن اش را با خود
ببرد هرکجا که خواست!؟
(کامی کلا نام روستایی در شمال ایران زادگاه خانم مسیح علی نژاد)
(تقدیم به روح اسوه انسانیت و معلم ایمانیت البته به تنگنای بضاعت
مهدی بازرگان تبریزی(رحمت الله علیه))
تعصب مذهبی طوری که علی شریعتی می گفت:(نقل به مزمون) چنان
دژ مستحکم از بهرپناه گرفته درآن عمل می کند و نه چنین که جو زدگان
صرف لیبرال دموکراسی غرب تمایل یافته اند:نقطه مقابل درک حقیقت
و سبب افتادن همزمان از اصل و اسب می شود.
تعصب بلاشک از آگاهی برمی خیزد منتها صحبت سر کیفیت آن فهم است
از بهردرک مختصات این و نهایتا قضاوت اندر باب اش.
وقتی مذهبی ذیل سایه خدای لاشریک و چهارده نورمقدس (علیهم السلام)
بی بدیل جا خوش کرده تمیز حد تعصب او با سنگ محک عقل معاش خود
خطایی باشد که ازخلط مبحثی فاحش حال چه ازسمت روشنفکرنمایان غیر-
عرفی یا مذهبیون بی سواد بدون زیور امی بودن اش آب می خورد و در
حاصل تقسیمات خود به این جای جعلی می رسدکه دین دار الزاما باید
باورشخصی خویش را در عرصه اجتماعی چنان بروز دهد که صدای مجازات
مغایران با آن گوش ساکنان هفت فلک و ذیل طاق عرش را کرکند تا که
تبلورعینی یابد معنی ما هستیم.
اما نه تعصب هرآنچه ضمخت و سفتی چنین تق و توقی راه می اندازد و
الا آنکه نشرداده:لااکره فی الدین خود بطور ضمنی بر پلواریته عقیدتی
و سیال بودن ساحت ایمانی از ابوذر بگیرتا سلمان ها تاکید ورزیده پس
دیگر چه جای بحث بیشتر البته و اگرعقلی سلیم اندر میان باشد جز از
جمله آن یار سفرکرده درشب عید مبعث و ذیل طاق محراب حسینیه
ارشاد تهران:دین برای آباد کردن دنیای ما نیامده است.
ازتشرف قدیس حسن مثله جمکرانی تا دیدارقدیسه برنادت سبیرو
با وجود تفاوت مکان و زمانی حتی عقیدتی یک عنصرمشترک و همینطور
تک مانع موازی خودنمایی می کند!؟
ازمسیحیت تا تشیع فیض محور و سنجاق کننده مقوله شریعت ذیل سایه آن
اند.نیز انکار حقیقت تشرف هم آوردن ان قلت بسیار اندر باب صحت و سقم
ماجرا از سوی مدعیان دیانت یعنی قسمی که بادوشیدن احساسات عوام
نان خود را در می آورند موج می زند.
نه شیخ حسن ونه خواهرسبیرو اندر طبقات رسمی روحانیت رتبه بالاتری
از کاردینال و پاپ هم نهاد مرجعیت که نداشتند پس چرا بایداولیاء اعظم
الهی چشمک خاص خود را به ایشان معطوف کنندآن هم به دوره ای که
نه درحوزه شیعه نه کلیسای نصرانی چهره شاخص و اصطلاحا مجتهد اعلم
جا خوش نکرده همین تفاوت آراء به اشاره نکته سنجانه حضرت آیت الله-
سیدصادق روحانی(دامت برکاته)موجب سخت گرفتن اندر باب طرح چنین
ادعایی ازسمت نهادهای مذهبی رایج و متولیان آن می گشت.
در پاسخ اما بگذاربه آن اشاره ناب مرحوم حاج آقارضا صدر(ره) بسنده کنم
بدین مزمون که می فرمود:ما اولیاء مذهب خود را در حداسلام تنزل داده ایم
در حالی که آنها لیدرحرکت انسانی و عام بشری هستند و نشرشریعت اسلام
تنها بخشی از مسئولیت الهی شان.
بله وقتی صحبت از انسانیت بر عالم بودن صرف ارج شمرده شود حسن مثله
و برنادت سبیرو که الظاهر طلبه ای بیش نبودند در انتقال کلام پاک ترن مخلوقات
خلقت بر بزرگان طبقه روحانی بهتر شمرده شدند و چه غم که از ناحیه عوامل و
اتباع آنها بسیار هم دچار ندیده گرفتن حتی آزار گشتند و مگرنه اینکه می فرماید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ...اللهم عجل لولیک الفرج
هنجار شکنان در چهارگوشه دنیا مورد تعقیب و باز خواست قرار
می گیرند البته به نسبت تعریف محتوای این مقوله .پس چنین
روندی کم و بیش و لو درمیان قبیله های بدوی به مثل قاره
آفریقا هم جریان دارد...
خوب با این اسلوبی که عرض شد دزدان با چراغ و اوج عوضی
جماعت کسانی هستند که جای استتارخود در مقابل قانون
و زیستن یواشکی اندرسایه آن اصلا مفاد وی را به نفع خود
تغییرداده اصطلاحا آن را دور می زنند.
اگر بر روی آیات واپسین وحی الهی درقرآن کریم دقیق شوید
دوره رسالت حضرت موسی کلیم (ع) و قوم بنی اسرائیل
بیشترین چشمک و پالس ها را از این باب بدان چه
خدا درباره ایشان به ما انعکاس داده نمایش می دهند.
با این اوصاف وقتی به مقطع صدر اسلام بیش از هر مسلک
دیگر حرف شریعت یهود طرح شده امثال کعب الاحبار
توان نفوذ به جایگاه استفتاء مسلمین می یابند باید دانست
این نهال نو پا را نیز همان نوع موریانه ها در حال بلعیدن
بودند.هنجارهای تعریف شده در اسلام چون:کلکم راع
وکلکم مسئول عن رعیه(حدیث نبوی صحیح) به واسطه
نگاه ایدئولوژیک اصحابی کنجوم(حدیث نبوی غلط) چنان
فریز و بی خاصیت می شود که180درجه تغییر جهت یافته
و نیز آزادی دراجتهادی که به ذیل نورافکن قرآن و سنت
تنها صحیح بوده با خاموش کردن آن زن شترسواری را به
میدان جمل می فرستدکه حتی پشکل شترش را به تبرک
می برند...
بله این همه تاکید به مقام رفیع چهارده نورمقدس (علیهم -
السلام) اندر مسانید و ادعیه شیعی دقیقا فوت کردن به
سمت چراغی هست که دزدان در کف گرفتند.
وساسه العبادوارکان البلاد...(فرازی ازجامعه کبیره)
#ملا-مترف
تابستان سال98ش حوالی ساعت یک بعد از ظهر روزی داغ
در میدان هفتاد و دو تن قم المقدسه با راننده اتوبوس سر کرایه
چانه می زدم پنجره های ماشین باز بود و پسرنوجوانی مشغول
خوردن یخ مک درست قائم و بالای سربنده تا اینکه آمدم داخل
آن ته ها جاگیرشدم ( کنارخوابگاه شاگرد شوفر)
دیدم اماسیدمعمم و میان سالی از ابتدای ردیف با ایما واشاره به من
می فهماندکه عمامه ات را نگاه کن!؟
راستش دیگرچیزی از سفیدی بدان نمانده بود و به مدد یخمک آب
شده پرتقالی اش می زد.
اول خواستم بروم سراغ پدر بچه داد و بیدادکنم که این چیه تربیت
کردی اما ناگهان دیدم ابوی او یک پایش اش فلج هست و به زور
ساک مسافرتی شان را جابجا می کند.
با خودم گفتم:ای بابا پارچه این دستمال سر توهم که وال نیست
یک ملافه کهنه و نخ نما است.جوش چی رامی زنی؟ هر چه شسته
و کهنه ترشود کمتراز هم وا رفته بهتر هم هست پس و دست
آخربه جای خود برگشته لباس های طلبگی را کلا کندم و شدم
یک پاشخصی.تا اینکه رسیدیم به ترمینال جنوب تهران و از
پله های آن به سطح خیابان مشرفی که معمولا ابتدای اش جای
بساط دستفروش ها و آخرش ایستگاه تاکسی خطی آزادی
تهران پارس باشد.چشمتان روز بد نبیندچند لات قمه کش کل
گذر را بند آورده بودند و در انتقام برخورد تندمامورنیروی
انتظامی به چندساعت قبل با خودشان همان شیخ همسفرما
را خط انداخته نقش زمین کردند و بقیه مردم عادی ازجمله
مرا ترسانده فراری دادند.دراین میانه پدرمعلول کودک
مذکور عقب افتاد و ازترس اینکه بچه زیرماشین نرود دست
او را گرفتم.طفلی خیلی ترسیدیک جورعجیبی نگاهم می کرد
که قابل توصیف نیست.بی اختیار اما یاد جملات حضرت استاد
آیت الله علوی بروجردی(دامت برکاته)درباره ایتام آل محمد(ص)
افتادم.آره این جور اطفال ذات پاکی دارند و شایسته گذشت
خطاها محبت اند وبس.
پس دستش را بوسیده بستنی برایش گرفتم تابابایش لنگان
لنگان به ما برسد.
دخترم ببخش من مصلوب را که اختیار دست خود را ندارد
چه رسدبه یاری واجب تو.
دراین عصرغیبت به هرطرف که متمرکزمی شوم و به
سنت ابراهیمی دیالیکتیک اندرموضع استماع سخن
هر نحله که می نشینم جز وحشتم نمی افزاید و عمق
درک چنان حقیقت ام بالا نمی رود که چرا بعد ازظهر
عاشور آن زیباترین روح پرستنده(ع) به اهل حرم
فرمود:و علیکن بلفرار
چه قراری وقتی حال هم با وجود او که کاری کارستان
می تواندبکندخود ملقب به فرید طریداست...(عج)
فقط جان بابا این اشک ها که می ریزی و شاید برگونه
من هم واضح بیابی چون که یارای پاک کردنش دیگر
ندارم نثار غم نان و مابقی شداید دنیا نکن.
چنین دری را فقط به نیت فراق ثارالله(ع) ببخش
شاید و باید که خدا به حرمت حضرتش رحمی به
ما هم کند همچون صاحب زیارت ناحیه مقدسه
که هر روز و شب اش به چنین منوال می گذرد.
اَلسَّلامُ عَلَى الدِّماءِ السَّائِلاتِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْأَعْضاءِ الْمُقَطَّعاتِ
(تقدیم به هنرمند برنا آقای سروش صحت)
بله بنده گفتم : امثال ایران اینترنشنال نیز کانال کلمه و.. آلت
دست بن سلمان سعودی در چزاندن نفس ملیت ایرانی و مذهب
اکثریت شیعی هست .منتهادر جهان مخصوصا امروزعصر تکنولوژی
خدا اگر درد داده درمان هم غالبا به دسترس بشر نهاده .
مقابله با این فتنه نه بر نسخه ای که جناح راست حکومت بسته
و فشار به سیاسیون لندن و پالایشگاه آرامکوسعودی پیش می کشد
ممکن است بلکه بدتر اسباب شانتاژ آنی طرف هم وسیله فشارهای
مقطعی حسب ضرورت ضد کل ایران ا زجمله نظام حاکم اش رافراهم
می کند.
چاره اما تقویت رسانه های ملی و مذهبی مستقل به چهار چوب صرف
قانون اساسی فراتر ازسلیقه گرایی و نگاه ایدئولوژیک به دین است
تا طبعا مخاطب مثل اینترنشنال کاهش یابد. کاری که مبادرت به
آن مساوی کم رنگ شدن استیلای جناح راست بر این دست مراکز
فرهنگی خواهدشد. لذا و باز چون سنوات قبل حضرات مجبورشده-
اند سرنا را ازسرگشادش بزنند تا با چنان حقیقتی روبرو نشوند.
درست مثل کسی که پول و جرعت لازم جهت کشیدن دندان کرمو
خود را ندارد و درمقابل با خوردن شیرینی رژیمی و بدون قند سرو ته
قصه را هم می آورد تا اعصاب و مینای آنها که درکام دارد تحریک نشود.
آری عقاید آدم مومن هم مثل کیس کامپیوتر دگمه پاور و
ریست داره(الحمدالله و استغفرالله)منتها دستگاه عمری
جماعت جدای از تمام ایرادها که برای مرام های دیگر بر-
شمرده درادامه می آید باهر با رریست بجای خلاصی صرف
ازهنگ به تنظیمات اولیه کارخانه برمی گرددو کل موجودی
هارد شما را پاک می کند...
مسیحی دی دی آر وان و اکس پی هست(فیض محور)
یهود به علت ضعف پاور زود داغ می کند(شریعتمدار)
کافرهم که کلا خاموش و...
حالا ویندوزده و مادربرد کارت گرافیک عالی مخصوص بازی
هم پاورگیرن و...کیه!؟یاعلی(ع) سیستم تو رو عشقه(شیعه)
آب باد خاک و آتش را چهارعنصر اصلی گویند و اندرایران باستان نیز
توجه به اینها از ارکان و اسلوب مذهبی حساب می شده است.
در ماجرای اولین نزول آیات وحی الهی به حضرت موسی کلیم(ع)
به قرآن صحبت ازحکم در آوردن کفش به وادی مقدس و دیدن
آتش می شود...
این خود کنایه تیز هوشانه است تا انسان را متوجه سازد:جهت نیل
به ماوراء اصل چنین عناصر یا موجوداتی که خمیر مایه ایشان ازآن
باشد بس تاثیرگزار هست.
تخت بلقیس و داستان قالیچه پرنده متکی به عنصرباداست
نوستاراداموس هم به واسطه آب پیشگویی می کرد (مورد او
قوی تراز بقیه می باشد چون به تعبیر خدای متعال:وجعلنا من
الماء لها کل شیحی و نیزآب مهریه حضرت زهراء(س)است
و دربین اینهااولاترین)
خاک هاهم درنظراهل دقت ازجنبه هوشمندی متفاوت اند و
مال کربلای معلی دربین ایشان اولا باشد(قصه سپردن قطعه ای
ازخاک کربلا توسط نبی اکرم(ص)به بانویی و اشاره به اینکه:
روزخون شدن اش مصادف باواقعه کربلا یعنی شهادت فرزندم
حسین(ع)خواهدبود)
وآتش اهورایی چنان که قبلا هم اشاره شد نماد آیین آشو زرتشت-
(ع)و...یعنی استفاده پایه ای از اصل چنین عناصری اندر راه فهم
ماضی و بعید بهر شخصی که مضارع و درحال است کاربردی می باشد.
اما حتی هرآنچه با پایه این عناصر دگردیسی و به گونه متفاوت خلق
شده چنین هستند.
آتش خمیرمایه خلقت جن هست و لذا یکی مثل الحضرت(پیشگوی
عهدعباسی) اندرکتاب العضیف خود داعیه فهم آینده با واسطه گذشته
و عهدی را داردکه جنی جماعت بر زمین تسلط داشته و اکثریت بودند.
خاک اما مطابق قرآن پایه بنیادی خلق نوع بشربوده و علم تله پاتی
یعنی ایجاد پیوندهای متافیزیکی بین مدیوم و گیرنده که زیر نظربردن
او ازجانب چنین استادی معنا می دهد دانش مورد قبول حتی مراکز
علمی هست که بر محوریت مبانی رایج سکولار غربی می باشد.
روح مجرد اما بعنوان آنکه نه از این چهارعنصراصلی بلکه تجلی دهنده
خویش درچشم آدمی بواسطه آنها و همه دیگ رمشتقاوت و زیرمجموعه
اش می باشد هم می توانداسباب پیش گویی بگرددچنانکه بسیاری
ازانسان ها ی حی با دیدن خوابی خاص از عزیزان فوت شده خودباور
دارندممکن هست اتفاقی مخصوص در زندگی حاضرآنها بیفتد...
عالی ترین چهارعنصر مذکورخاک است. چراک ه شان استفاده بعنوان
بستری که روح خدا درآن دمیده وحضرت آدم (ع)را خلق کرده دارد.
اصلا نقطه تلاقی دوعنصر خاک مادی و روح معنوی باشد که اشرف
مخلوقات را می سازد
خوب وقتی مطابق روایات شیعی خاک کربلای معلی حتی قدیم و
مقدم برمکه مکرمه و دیگرمشاهدمتبرکه از خود بهشت آمده
نیز انوارمقدسه اهل بیت (علیهم السلام) قبل خلقت آدم ازباری
تعالی و به اذن او مجرد وبه طاق عرش خود نمایی می کردند وجود
مطهراین چهارده نورمقدس (علیهم السلام)سنگین و رنگین ترین
منبع رفع حوائج آدمی به اذن الله ولو با ضرورت درشکستن عنصر
مکان و زمان می باشد.توکلت الی الحیدر
یا ضامن آهو مدد
چه چشم اصطلاحا شو رآدمی چه میل جن شر در ایجاد
ارتباط با نوع بشر که معمولا بر نیت تسخیرنهایی تن
او صورت می گیرد ابتدا با علائم فیزیکی از ناحیه
نگاه مذکور روی سوژه تبلور می یابد و البته یکی
ازقرارگاه های اصلی شان به مور دعفریت گاه تنهایی
آدم در حمام یا موال است و...
خوب این چشمک چگونه دفع می شود مگرتمرکز
زدایی از حاصل فعل فاعل بر روی مفعول قصه
یعنی دقیقا از همین رو باشد که دوای چشم شور
سنگ نظر سیاه(گوزنظر) با نقطه های متعددسفید
و از علاج های جن زده دعای مخصوص بر پوست خال
خالی آهو است.
اگر کارچشم شور و جن بد را به شراره آسمانی تشبیه
کنیم کنش متقابل و البته مناسب دقت درکل ستارگان
آسمان بود تا اثر روانی سوء اولی راهضم کند و تعادل
ذهنی به وجودآورد.ذکرخدا هم درهمین جهت باشد
چه او درجایگاه خالق کل هست.الا به ذکر الله تطمئن القلوب
با آرزوی نابودی جن گیری که جای زدن در
بطن چپ آلت عفریت به نبض او چسبید
(مطابق روایات ائمه طاهرین(علیهم السلام)
دریچه سمت چپ دل جایگاه اجنه شر است
و لذا جن گیرمومن در عین ذکراعظم که یاد
آل الله(علیهم السلام)باشد شوک از بهر
خروج ملعون مذکور را بدان وارد می کند اما
اگر باورلائیک داشته باشد عین اطباء صرف
مادی دراین مرض هم به نبض می چسبد)
و بعد بوقی در ایران اینترنشنال نمایان
شده (مهر1401)با بهانه سود جویان از
دین باورمندان حقیقی شریعت را بی تمیز
اهل فیض در عین خواب مخاطب عوام
دور می زند و بدین سان اجوا جو می کند...
(کنایه ازخودنمایی)