ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
کوچه بی نام دلم مال تو است
شهردراین محکمه ویران تو است
شب به توان هرچه که رشته تمام
صبح وشفق هشته دستان تو است
بال زدم پرهمه ازخان تو است
چرخ و فلک بازی آسان تو است
روشن ازخواب مرا خوانده باز
جمله خروس کشته افغان تو است
پای مکش پایه زاحسان تو است
کنگره بودن من آن تو است
گرچه قضا راند و به سترت فکند
تا به ابد قلب محب جای تو است
زاده زهراء سخن ازنام تو است
یوسف گم گشته ما جان تو است
راه بده تا زنو جویم همین
وقت فرج نوبت پدرام تو است
(شعر وعکس فوق متن آن از طلبه سعیدحریری اصل)
انشاء همیشه تحت توجه و عنایت حضرت صاحب الامر(عج)باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
مراد از عرفان اشراقی الزاما مترادف آراء وسلایق شیخ شهاب الدین سهروردی
نیست بله هدف فرای ستودن فردی چون او تشویق وحمایت از منهج وگفتمانی
هست که خط قرمز عرف وشرع راهماره برخویش فرض دارد.
تا نیک روشن باشد که مخالفت فقهای اصولی تشیع با خیل زیادی از مدعیان ایشان
مثلا به روم باستان و...نه مترادف ردفلسفه یا عرفان ازبیخ بلکه توجه دادن بدان
نکته بنیادی است که وجه ناب و اصیل چنین مزامین فی نفسه صحیح و کاربردی
که مطابق فطرت بشری اند در انوار مقدس چهارده معصوم(علیهم السلام) معوا یافته
و تجلی نموده است.(درهمان روم و مطابق چنین دیدگاهی سقراط روشن تر از ارسطو
و...و با اتکاء به رسول باطنی وجدان اندیشه می ورزید پس زیرمجموعه اشراقی یان
تعریف می گردد)نیز شهاب الدین سهروردی(ره) که به احتمال قریب بریقین
پیرو مذهب شیعی بوده باطرح عنوانی چنین که اشاره برآیه شریفه:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.آیه35سوره نور
به زیبای هرچه تمام مزمون آن را اندر مفهوم عنوانی خویش گنجانده که عین
چراغی دردل شب تار مثلا فلان اتاق را روشن کرده سبب می شود من نوعی ازامکانات
داخلش مدد گریم بهرحیات هم طبعا قبرو قیامت بهتر والبته داعیه داران خارج دایره
و حدی چنین ازاین دو عنوان کلی عین آن قصه ملای روم هستند که اندرظلمات و
حسب صرف حس لامسه و...دنبال تشخیص هویت حیوان زیردست خود بودند...
یعنی و دریک کلام :ضایع کردن وقت و عمرلاجرم بس کوتاه و ارزشمند به نزد اهل
معرفت وفلاح جو
و اما فراز آخرازترجمه وزین زنده یاد محمد مهدی فولادوند بر
آیه35 ازسوره نورقرآن کریم (خدا هرکه را بخواهد بانور خویش
هدایت می کند و این مثلها را خدابرای مردم می زند و خدا برهر
چیزی دانااست) یادآوری این نکته طبق آنچه تا اینجا مسلسل
وار عرض شد است که: چهارده نورمقدس(علیهم السلام) ودر
رتبه پایین ترانبیاء هم حکیمان راستین شعبه وسفارت های
احیاء امرربوبی بوده فرضا اگرضرورت رسول باطنی راخدا
بواسطه مثل نفس لوامه و...درذات آدم نهاده رسول ظاهری
هم عین همان مخلوق خود او است و ثانوی درکارنیست
پس خلاف خط قرمز عرفان لائیک که تعریف پدیده های ولو
شگفت رامنوط به دریچه محدود دیدفیزیک وشیمی محسوس
می کند عرفان اشراقی باور دارد:هرکجا می نگرم حتی فرای
ماده یا بعض نیکان آن هم اثرانگشت خدا است و اودراین
امتداد بودن مصداقی خویش از دنیا به واسطه اولیاء تا
ورای آن دارد عملا مرزسرخ عرفان لائیک را لگدمال کرده
وبی اعتبار جلوه می دهد.
حال که تا اینجا آموختیم :بخشیدن اسماءنیک موازی وموزون
طبق متدقرآن به آل الله (علیهم السلام) وخواندن ایشان با
عنوان درخت طیبه زیتون و...طبق آیه35سوره نورجایز
است درامتداد ترجمه حضرت استادمحمدمهدی فولادوند
ازاین مقطع کلام الله متعال صحبت ازروشنی بخشی زیتون
بدون افروختن می شود.شجره ملعونه الزقوم دردل آتش
جادارد ونور میوه آن حاصل از عذابش و انعکاسی است عین
بحثی که درسطح پایین وطبقه اول عرفان با تمثیل آینه داشتیم
اما خاندان رسالت نه تنها پا را ازآن فراترگذاشته اند بلکه
خلاف اصحاب سقیفه یا معاویه ملعون و...حتی رودست انتلکتوئل-
های لائیک هم عصرخود وکاراکترهایی همچون سعدابی وقاص
درآمده اند که موازی با نهضت رسول الله(ص) حرکت می کرد
اما درذاتش منافع صرف مادی را ملاک قرارداده بود عین همین
عرفان لائیک حلقه و...ازدرب شگفت مسائل غیبی و نامحسوس
واردشده اما بجای فهم خالق چنین عظمتی مقوله های مصداقی
آن چون تلپاتی رابا عقل محدودخود قوانین فیزیک و شیمی رایج
می سنجد...
زیتون اما ازاین پله منیت وتوان اصطلاحا منشوری هم بالا رفته
وبدین صافی هم درگذشته تا به معنای حقیقی کلمه صوفی شده
است یعنی هم چنانکه زیتون بی سبب آتش نورتجلی می دهد آنها
خودنیز به شرف اختراع مشکات یعنی نورالانوارکه اصل اش ازبهر-
الله متعال است از طرف او عینا تنفیض و نائل گردیده البته به تبصره
وارده ازناحیه سلطان طوس ابوالحسن الرضا(ع)که فرمودند:صفت
خالق ورازق خاص ذات ربوبی و نه چهارده نورمقدس(علیهم السلام)
است به مصداق عینی این بیت استادمحمدحسین شهریار(ره)که:
نه بشرتوانم اش گفت نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم شه ملک لافتا را
تشبیه آل الله(علیهم السلام)درقرآن و حدیث صحیح به شجره طیبه
ونیزدر آیه 35 سوره نور درخت زیتون با حکمت های گوناگونی انجام
گرفته که از آن جمله موقعیت رویش این شجردرساحل دریا و مناطقی
چون کشورلبنان یعنی آب وهوای مدیترانه ای است و درنقطه مقابل
شجره ملعونه و درخت الزقوم دقیقا به جو سنگین جهنمی مثل جنوب
یمن وادی الحضرموت رشد ونمو خوبی دارد.
حال با عنایت به اینکه سرزمین وادی السلام ازاستان نجف کشور
عراق سابقا درساحل بحری بوده که خشک شده است و پیکر مولانا
علی بن ابیطالب(ع)بدان آرمیده (معوای زیتون) هم ماجرای معروف
درمنابع شیعه مبنی برانتقال ارواح مومنان به آنجا بعد قبض روح
توسط عزرائیل(ع) یا شبهای پنجشنبه و نقطه مقابل اش دخول بدان
بر این دنیا و روزگاراندر حضرموت طبق تشبیه آیه مذکور به تقارن
شگفتی می رسیم.
درامتدادترجمه وزین استادمحمدمهدی فولادوندازآیه 35
سوره مبارکه نوربه پست قبلی بدین فرازمی رسیم که:
آن شیشه چراغ یا منشورمورداشاره از شجرزیتونی نه
شرقی و نه غربی آویخته شده است.
هرمنشورطیف رنگ ها رابه ترتیب ازبالاقرمزنارنجی زرد
سبزآبی بنفش تا پایین انعکاس می دهد ودراین میانه
سبز سیدی اندروسط سبز تیره وزرد کامل جاخوش کرده
است.حال جدای ازانتساب این رنگ خاص به آل محمد(ص)
درنظرداشته باشیدکه بنابر سنت وتوصیه بزرگان حوزه-
علمیه شیعه ماسفارش به رعایت امربین امرین شده ایم
که با این مثال تقارن شگفتی دارد.
خوب من نوعی درنهایت آموزه عرفان لائیک که درک مقام
ومنزلت فرآیندمنشوری هست اگر عارف شدم آنچه ازدل
این کارزاربرمی آید نورسبزی است وباایمان مصداق عینی
آن رادرجهان محمدوآل محمد(علیهم السلام)یافتم چه باید
بکنم جز آنکه قرآن دراین آیات اش فرموده؟
یعنی خودتکامل یافته ام رانه مثل پیروان ملای روم محمد-
علی طاهری و...کسی حساب نمایم بلکه دربرابرآن درخت
طیب کرنش نموده اقرارقلبی به افضلیت وامام بودن ایشان
داشته باشم چه درخت زیتون عالی وصاف ترین روغن را
می بخشد جهت تولید نور تمثیلی ودرعین حال نه بی بار
است مثل سرو ونه معوای دیگران مثل پرنده (نه شرقی و
نه غربی کنایه ازدین آل رسول(علیهم السلام) باشدکه
مجردازهوای نفس(ناکثین) درنتیجه خم نشده به سمت
بدعت دردین (خوارج )یاتعصب به غیرحکم الله تحت
عنوان سنت قومی و...(قاسطین)برافراشته شده
القصه فرهنگ فولکورو زیبای شیعیان مخصوصا درایران
زمین مبنی بربستن دخیل سبزبه درخت منتسب یاضریح
مقدس حرم زوات مقدسه اهل بیت(علیهم السلام) دقیقا
نمایش تمثیلی چنین باورمترقی هست
از آن گاه زدن اجباری به بیرون مدینه جدش تا وقتی که در
نزدیکی جزن اهل قریه ای با وی بی وفایی کرده حرمت مهمان
نداشتند و بعد از دخول برطوس و سیاه پوش نمودن دیوارهای
خانه هم خواندن مادحین اهل بیت(علیهم السلام) حتی وقتی
که حسب سیاست ولایت عهدی خنثی و بی خاصیت خود مورد
غضب علنی تر مامون عباسی قرار گرفت در زندان گاه رسیدن
خبر فقد خواهر و برادران ( زینب و عباس (علیهماالسلام)وار )و
دایره محدودیت و هم جواری یاران نزدیک خانگی چون اباصلت-
هروی افتاد ورد زبان و کنه عمل اش درهمین جملات خلاصه
می شد:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع
اللهم ادخلنا به باب الجواد
مرگ های مشکوک پاییز1401ش از دید اپوزسیون به پای حاکمیت
و اصطلاحا در روند و بر حاشیه جنبش مهسا جا خوش می کند
نهاد قدرت اما اکثر ایشان را محصول سوانح ایام و حوادث طبیعی
چون سگ گرفتگی و با دبردگی جار می زند
اما و راستی در این میانه اگرملاک را مرام صرف علوی قرارداده
به کنش مولای متقیان(ع) نظری بیندازم فراتر از بحث و زوم
نمودن روی سبب کش رفتن خلخال دختر یهودی رعیت اش
نفس چنین اتفاقی را مستحق جان دادن آنی صاحبان درک و
حاملان شعور به جامعه مدعی اسلام می دانست
عکس پروپاگاندای رسانه ای که امروز میان جناح راست
حاکمیت و اپوزسیون بر سر پاس دادن علت ریختن این خون ها
به دیگری شاهدیم
برای نیکا مهرشاد ابوالفضل عریشا و...جمیعا الفاتحه وصلوات
در تاریخ صحیح اسلام یعنی مورد تایید آل الله(علیهم السلام)و اجلای
علمای امامیه می خوانیم که: مقارن با وفات ابراهیم فرزند صغیر
رسول خدا (ص) ازبانو ماریه قبطیه(س)کسوفی رخ داد ولی نبی اکرم(ص)
مردم را از ربط دادن این ماجرا من باب کرامت و...به رحلت فرزندش
منع نمود.
درحالی که عصرعاشورای61هجری مطابق اسناد تاریخی موجود به
مغرب زمین یعنی خارج حیطه تمدن اسلامی وقت باران خون در
آنجا هم چون کربلا و خاورمیانه داخل اش باریده است و بعنوان
سند مظلومیت امام حسین شهید(ع) در نزد بزرگان شیعه شناخته
شده با عنایت به اینکه الظاهر چنین استدلالی خلاف نص صریح
حضرت خاتم انبیاء(ص) هست.
یا در مورد دیگر نقل شده پرندگان در حال پرواز آسمان بهر پیکر
امام جواد(ع) که روی پشت بام عمارت بنی عباس(ع) رها شده
بود سایه ساختند
در پاسخ این شبهه اما باید بدین امر عنایت داشت مصیبت و داغ
وارده بر یکی فرزند مظلوم و پاکی از حضرت آدم(ع) بیش از همه و
مطابق قاعده ثابت شده در علم تله پاتی روی دیگرمومنان راستین
اثرمی گذاردچرا که بقول عامیانه آنتن و گیرنده قوی در درک عظمت
مسئله دارند.
خوب اگر این شخص حال هر که باشد و فقط در مقام رفیع امامت
مطابق باورشیعی قرارنگیرند برد نهایی داغ مرگ یا سانحه وارده
بر او اندرگیتی به همین یاران خدایی و ایمانی محدود گردد
اما امام معصوم(ع) لنگرزمین و آسمان هست و فقد او بلاشک نه
تنها صاحبان شاخک قویی معرفتی را دچار هرمان و درد می نماید
بلکه سیستم عالم را گرفتار اختلال گرداند
اصلا وقتی چنین حالتی از مرگ ابراهیم بن محمد(ص) مجرد شده
و به شهادت اباعبدالله حسین(ع) وصل و موجه شناخته می شود
یعنی شان نوه حضرت احمد مرسل(ص) از پسرش بیشتر بوده
دلتنگی غروب های جمعه بعنوان تجربه ای که حتی کسی چون
استاد اسفندیارمنفرد زاده غیر مذهبی و عضو حزب چپ فدائیان-
خلق بدان اقراردارند هم زیر مجموعه همان بحث تله پاتی است
یعنی غصه و رنج امام عصر(عج) در رد آن روزخاص و عدم ظهورش
اینگونه ساری و جریان یافته بر قلوب احرار عالم و هرکسی میشود
که انسان است.منتها ابعادبلا بری از جان پاک آن در دانه حی
هستی باشد و گرنه زمین و زمان به هم دوخته می شد
اللهم عجل لولیک الفرج
زیبایی های موجود در منظومه شمسی حاصل انفجار یکباره موسوم به
بیت بنگ می باشد که چنین رنگ و سحابی عالی نیز چاله های فرو دست
و...بارآورده
اصولا هرنوع برخوردی شدید و یکباره تر یعنی دست اولی باشد
حاصل مانایی دارد. فرضا یگانه کشیده ای سریع ناگهانی و آبدار
صورت انسان قربانی را شاید از نواختن ده مشابه پس از خود
بیشتر کبود می کند و...
در رابطه زناشویی و مبحث غریزه جنسی هم همین روند جاری
است.حاصل از ممزوجی جنسی یا حتی در موقعیتی قرارگرفتن که
ذهنیت و ضمینه آن ایجادشود فیزیولوژی بدن نر و بیشتر
ماده دست به تغییرمن جمله شیمیایی زده با بوی عرقی از نوع
خاص و...تبلور می نماید
منتها زن و مرد اگردر پی مدتی طولانی از معاشقه سکس و...
به نقطه انتقال اسپرم نر به رحم مونث رسند قطعا احتمال
حاصل شدن بچه زیبا و دارای تن موزون کمتراست چون ژن ها
و کرموزم بدنشان بخاطر مجاورت مدید یکدیگر در بسیاری
موارد دست آن طرف را خوانده و خنثی کرده است.
اما طفل برآمده از صیغه یعنی بر طریق ازدواج مجاز به مذهب-
حقه تشیع که بدون چنان مقدمه ای و بعد آشنایی کوتاه
مدت بانو و همسر نطفه اش بسته می شود اکثرا خوشگل هست
شما گاهی زن شوهر بی نمکی را می بینیدکه فرزند نازی دارند
یا بر عکس بابا و ننه زیبا ولی بچه زشت. اما آنچه مسلم است
و قابل راستی آزمایی به مثال اول در اکثرموارد محصول صیغه
و دومی متولد سالها بعد از ازدواج رسمی می باشد.
ناز شصت امامی که خود زیبا بود و حکم به بقاء آن داد
ناد علیا مظهر العجایب
ازتشرف قدیس حسن مثله جمکرانی تا دیدارقدیسه برنادت سبیرو
با وجود تفاوت مکان و زمانی حتی عقیدتی یک عنصرمشترک و همینطور
تک مانع موازی خودنمایی می کند!؟
ازمسیحیت تا تشیع فیض محور و سنجاق کننده مقوله شریعت ذیل سایه آن
اند.نیز انکار حقیقت تشرف هم آوردن ان قلت بسیار اندر باب صحت و سقم
ماجرا از سوی مدعیان دیانت یعنی قسمی که بادوشیدن احساسات عوام
نان خود را در می آورند موج می زند.
نه شیخ حسن ونه خواهرسبیرو اندر طبقات رسمی روحانیت رتبه بالاتری
از کاردینال و پاپ هم نهاد مرجعیت که نداشتند پس چرا بایداولیاء اعظم
الهی چشمک خاص خود را به ایشان معطوف کنندآن هم به دوره ای که
نه درحوزه شیعه نه کلیسای نصرانی چهره شاخص و اصطلاحا مجتهد اعلم
جا خوش نکرده همین تفاوت آراء به اشاره نکته سنجانه حضرت آیت الله-
سیدصادق روحانی(دامت برکاته)موجب سخت گرفتن اندر باب طرح چنین
ادعایی ازسمت نهادهای مذهبی رایج و متولیان آن می گشت.
در پاسخ اما بگذاربه آن اشاره ناب مرحوم حاج آقارضا صدر(ره) بسنده کنم
بدین مزمون که می فرمود:ما اولیاء مذهب خود را در حداسلام تنزل داده ایم
در حالی که آنها لیدرحرکت انسانی و عام بشری هستند و نشرشریعت اسلام
تنها بخشی از مسئولیت الهی شان.
بله وقتی صحبت از انسانیت بر عالم بودن صرف ارج شمرده شود حسن مثله
و برنادت سبیرو که الظاهر طلبه ای بیش نبودند در انتقال کلام پاک ترن مخلوقات
خلقت بر بزرگان طبقه روحانی بهتر شمرده شدند و چه غم که از ناحیه عوامل و
اتباع آنها بسیار هم دچار ندیده گرفتن حتی آزار گشتند و مگرنه اینکه می فرماید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ...اللهم عجل لولیک الفرج
یا ضامن آهو مدد
چه چشم اصطلاحا شو رآدمی چه میل جن شر در ایجاد
ارتباط با نوع بشر که معمولا بر نیت تسخیرنهایی تن
او صورت می گیرد ابتدا با علائم فیزیکی از ناحیه
نگاه مذکور روی سوژه تبلور می یابد و البته یکی
ازقرارگاه های اصلی شان به مور دعفریت گاه تنهایی
آدم در حمام یا موال است و...
خوب این چشمک چگونه دفع می شود مگرتمرکز
زدایی از حاصل فعل فاعل بر روی مفعول قصه
یعنی دقیقا از همین رو باشد که دوای چشم شور
سنگ نظر سیاه(گوزنظر) با نقطه های متعددسفید
و از علاج های جن زده دعای مخصوص بر پوست خال
خالی آهو است.
اگر کارچشم شور و جن بد را به شراره آسمانی تشبیه
کنیم کنش متقابل و البته مناسب دقت درکل ستارگان
آسمان بود تا اثر روانی سوء اولی راهضم کند و تعادل
ذهنی به وجودآورد.ذکرخدا هم درهمین جهت باشد
چه او درجایگاه خالق کل هست.الا به ذکر الله تطمئن القلوب