حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

ولی عهد مامون

بنده از شطرنج تنفر دارم.!؟جدای بحث قمار ضمنی و...که عده ای

ولو داعیه دار فقاهت  با برداشتن آن ایراد مباح اش شمردند.

چون صفحه و حرکت مهره ها جوری حساب شده است که شما در

مستی بازی فکری و شوق پیروزی  حریف مقابل ات از جای دیگر

و همزمان با رقیب نامرئی درحال مسابقه هستی و فرای برد و باخت

به کسی که جلو ات ظاهر است برآن دشمن نامرئی قطعا می بازی!؟

سبک حرکت سرباز فیل و...بی جوهر درحال نوشتن یک طلسم 

هستند!!یعنی هر چه حرکت بیشتر شکست در زندگی کوتاه شدن

عمرو...آنکه بالا وپایین شان می کند افزایش یافته.

خوب حالا همه اینها را اگر توهم فرض کرده و مهره ها رابه خیال

خودت جوری چیدی که ببری خیالی نیست.برایت آرزوی پیروزی

می کنم . اما بی تعارف بدان قدر این کام یابی هرگز آن سوی دیوار

مرگ نیست. چون اگر بود جدای آن همه روایت کم و بیش درباب

مزمت شطرنج خدا خودش مهره صالحان را طوری می چید که 

همیشه کم نیاورده و به القد خلقنا الانسان فی کبد نرسند.

فکر آدم با بازی قرار است به بلوغ برسد و آن رشد یعنی ببازی!؟

در هر کجا که منیت بر مشیت  تو پیش افتد بابدرقه حریت ات.

قرنها بشر با خود کامگی جنگیده و اکثر گاه تسلیم و اسارت اش

یاد خدا کرده درحالی که اگر باور داشت پروردگارش عمدا به

یارو فرصت و مجال داده جهت امتحان وی د رورق آزمون خود

جوری سوالات مربوط به آن طاغی را جواب می داد که نمره ده

بگیرد! نه بیست به قیمت نیستی جان  یا حتی هیکل آن نخاله

مگر آنها که حکم حکیم فرموده دارند مبنی بر:اذهب الی فرعون

#تاریخ-انقضاء

شاه خراسان!؟

سقف وقاحت رسانه ورپریده ایران اینترنشنال خوش رقصی

بهر وهابیت سعودی بانیش خند وتمسخر به آن قسم از 

اعتقادات مذهبی ایرانیان اکثرا شیعه وزرتشتی است که 

هیچ رقم وجه سیاسی یا انتساب به حکومت وقت جمهوری-

اسلامی ایران ندارد.

به بهانه سالمرگ مجید رضا رهنمورد شعر وترانه ای علم

کرده نامبرده راشاه خراسان جامی زنند!

در حالی که اگر منصفانه واز همان وجه سکولار وملی صرف

نیز که رعایت وجان فدائی بهرش داعیه اکثریت اپوزسیون

حاکمیت است بنگریم باز شاه خراسان جناب نادرافشار(ره) 

 با آن تاریخ حماسه و افتخار آفرینی است نه رهنموردی

که فوق وسقف کرده هایش درلت و پار کردن چهار تا

بسیجی خلاصه شده که  خود آنها هم در نگاه از دور به ماجرا

قربانی فشار اقتصادی و سلیقه گرایی بعض افراد درسیستم حاکم اند.

راستی ابوالحسن رضا(ع)جدا چرا ایشان نادر را هم دور می زنند!؟

و جواب اینکه:اخلاص نادر و انسانیت او سبب هست که عکس

این نوکران آل سعود و صهیونیسم بین الملل خود را پابوس

عتبه و آستان  شاه خراسان حقیقی می دانست

#شاه-پناهم -بده

آستان قدس

تقدیم به روح مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی که تا

بود  در زیارت حضرت ابوالحسن الرضا(ع) مداومت داشت

کاشکی بار دگر سمت حرم  راه دهی

به رعیت تو خودت این صله را گاه دهی

گشتم هرگوشه که بود و به نبودش خورده

دیدم از باب جواد کور سوی ماه دهی

به رئوف عرض کنم آنچه خودت خواه دهی

مرگ هم گر برسد در دل قبر راه دهی

زندگی خوش بودش بر صف آن آه دهی

که در این رسم عزاء یابن شبیب جاه دهی

باری ای شاعر اگر کوهی از این کاه دهی

می سزد چونکه به آن تبصره شاه دهی

سروده طلبه سعید حریری اصل 

آخر صفر الاحزان 1445ق


زندگی شعائری امام رضا(ع)

ازآن گاه زدن اجباری به بیرون مدینه جدش تا وقتی که در

نزدیکی جزن اهل قریه ای با وی بی وفایی کرده حرمت مهمان 

نداشتند وبعد ازدخول برطوس و سیاه پوش نمودن دیوارهای

خانه هم خواندن مادحین اهل بیت(علیهم السلام)حتی وقتی

که حسب سیاست ولایت عهدی خنثی و بی خاصیت خود مورد 

غضب علنی تر مامون عباسی قرارگرفت درزندان گاه رسیدن 

خبرفقد خواهرو برادر زینب وعباس (علیهماالسلام)وار و دایره

محدودیت و هم جواری یاران نزدیک خانگی چون اباصلت هروی

افتاد ورد زبان و کنه عمل اش درهمین جملات خلاصه  می شد:

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع 

اللهم ادخلنا به باب الجواد

رئوف(ع)

مصادف با آخر صفر الاحزان1444ق

تقدیم به خواهری که چشم انتظار برادر ماند....سروده سعیدحریری

صحن عتیق بود و نم از برکت خدا...کین بارش دوباره شعرم  پا گرفت

سر زد به جمله رواق و کنج انقلاب...کز دست مرحمت اش هم شفا گرفت

حیران که گشت بدید از حریم طوس...طوفان به  پا شده و  کبریا گرفت

ساکت نماد و ندا داد ای امیر دل...عقل سلیم رونق خود در اقتداء گرفت

فرصت گذشت و نقاره بر خروش آمد...رخصت برای من  از ابتدا گرفت

بس جهد کردم چه گویم ز بهر ختم...از غربتش داغ محبان ابتلا گرفت