ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
در جهان جدای از نوزاد آدمی زاد و موقتا چهار پرنده را تا آخر عمر و فقط
یارای تغییر اندازه بخش میانی وغالباسیاه چشم هست.
استاد این کار کبوتر راعبی نر است (همان که طبق روایات قاتلین آل-
الله(علیهم السلام)را لعن کند و به نگهداریش در خانه و نه بر شکل
کفتر بازی توصیه فرموده اند)مابقی کبوترها ی مذکر هم دردرجه دوم
همینطوراند:چاهی تهرانی طوقی یعقوبی و...
جایگاه دوم از بهر خروس سفید لاری می باشد و بعدا نژادها ی دیگرش.
تا اینجا توصیه به نگهداری در روایات نیکان مستقیما ذکر گردیده ولی
چرا نام سهره طلایی و طوطی سبز را باوجود داشتن خاصیت عجیب تغییر
فرکانس دید بیان نکرده اند!؟
سبب را از دو جنبه فقه وتاریخی می توان پی جست:
ملنگوی نر و سهره طلایی گاهی از سر بی غذایی و...گوشت هم می خورند
لذا فضله آنها مسئله دار بوده عین کبوتر و خروس نیست که جدای پاکی
مدفوع ایضا حرمت حرم (اهل بیت(علیهم السلام))نگاه داشته و باوجود
اینکه خیلی آنجا هستند کثیف اش نکنند.
باری درتاریخ سه شهر لندن انگلیس بمبئی هند تهران ایران محل فوج و اجتماع
عظیم ملنگو(طوطی سبز) بود که اینک درشهر ری (تهران سابق) کم یابند.
هنگام زنده به گور کردن حضرت شاه عبدالعظیم حسنی(ع)و ایام بعد آن
چنانکه در زیارت نامه جناب اش ثواب درک و حضور برمرقد وی مترادف زیارت امام-
حسین(ع)در خود کربلا ذکر گردیده است عینا کرامت هایی مشابه از این پرنده ها
در جوار بقعه مبارک رویت شده (بنی عباس بر سمت قبر امام حسین(ع) گله حیوانات
می راندند اما آنها تا کنار محل شریف مذکور رفته و ناگهان پراکنده شده هیچ کدام
رویش پا نمی گذاشتند و...)ملنگو های سبز تهران هم در موقعیت باغ طوطی شهر ری
چنین سوابقی از خود به یادگار نهاده اند.البته با کمی فاصله از محل ضریح مطهر
شاه عبدالعظیم حضرت حمزه وامام زاده طاهر(علیهم السلام)که حد آنها نیست و
جایگاه دخول کبوتران هست.(قبرستان طوطی شهر ری از آن زمان سر منشاء و محل
حوادث مهم گردید و اینکه طوطی نام زن شاه قاجار است که بر قبرستان اش نهاده
شده بواسطه صحت خبر حضور زیادی طوطی جماعت در تهران قدیم و...زیر سوال رود)
السَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ بِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَةِ سَیِّدِالْشُّهَدآءِ یُرْتَجی
#بر-بنی-عباس-لعنت
بنده از شطرنج تنفر دارم.!؟جدای بحث قمار ضمنی و...که عده ای
ولو داعیه دار فقاهت با برداشتن آن ایراد مباح اش شمردند.
چون صفحه و حرکت مهره ها جوری حساب شده است که شما در
مستی بازی فکری و شوق پیروزی حریف مقابل ات از جای دیگر
و همزمان با رقیب نامرئی درحال مسابقه هستی و فرای برد و باخت
به کسی که جلو ات ظاهر است برآن دشمن نامرئی قطعا می بازی!؟
سبک حرکت سرباز فیل و...بی جوهر درحال نوشتن یک طلسم
هستند!!یعنی هر چه حرکت بیشتر شکست در زندگی کوتاه شدن
عمرو...آنکه بالا وپایین شان می کند افزایش یافته.
خوب حالا همه اینها را اگر توهم فرض کرده و مهره ها رابه خیال
خودت جوری چیدی که ببری خیالی نیست.برایت آرزوی پیروزی
می کنم . اما بی تعارف بدان قدر این کام یابی هرگز آن سوی دیوار
مرگ نیست. چون اگر بود جدای آن همه روایت کم و بیش درباب
مزمت شطرنج خدا خودش مهره صالحان را طوری می چید که
همیشه کم نیاورده و به القد خلقنا الانسان فی کبد نرسند.
فکر آدم با بازی قرار است به بلوغ برسد و آن رشد یعنی ببازی!؟
در هر کجا که منیت بر مشیت تو پیش افتد بابدرقه حریت ات.
قرنها بشر با خود کامگی جنگیده و اکثر گاه تسلیم و اسارت اش
یاد خدا کرده درحالی که اگر باور داشت پروردگارش عمدا به
یارو فرصت و مجال داده جهت امتحان وی د رورق آزمون خود
جوری سوالات مربوط به آن طاغی را جواب می داد که نمره ده
بگیرد! نه بیست به قیمت نیستی جان یا حتی هیکل آن نخاله
مگر آنها که حکم حکیم فرموده دارند مبنی بر:اذهب الی فرعون
#تاریخ-انقضاء
بله بسیاری در دنیا جهت رهایی از شرپرداخت مالیاتی
که به پندار خود گذاف می شمرند به بد راهکارهایی
دست می آزند.یعنی ازحول حلیم عملا دردیگ می افتند
(طرف جهت ندادن مالیات به خانه خالی با عجله عروس
نامناسبی را جهت پسرخود انتخاب می کند و...)
امابنازم بربهلول داننده را !؟
که مرکبش جز تکه چوبی نبود و محل وقت گذرانی غیر
قبرستان نداشت. پس اینچنین حتی هارون نا رشدش
را قپانی (نوعی دستبند اسارت ) زده بود.
همان نانجیبی که الظاهربسیاری از بنی الزهراء(س) اندر
سوراخ دخمه و دل چاه ها داشت...
اللهم خلصنا من سجن هارون
#آنتی-عباسی
درقرآن کریم آیه 35 ازسوره نور به ترجمه آقای محمدمهدی فولادوند آمده:
خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى
و آن چراغ در شیشه اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از
درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود
نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد
روشنى بر روى روشنى است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت
مى کند و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هرچیزى داناست
با دقت به زبان خاص قرآن متوجه می شویم مراد ازنور روشنای صرف
نیست بلکه در اندازه وچارت بزرگتر هرنوع انرژی صادره ازقسم متافیزیکی
(روح و..)را شامل می شود وچون نورظاهری تجسم عینی مابقی انرژی های
غیرقابل رویت چشم هم می باشد با این عنوان حسب تمثیل به نزد الله
متعال بیان گردیده است.
و اما بعد:انرژی فی نفسه جنبه مثبت و منفی فعلی ندارد بلکه فاعل قصه
هست که آن را باردار وجه خوب و بد می کند. لذا دراین کلام باری تعالی
سخن از وجه نحس آن نیست چه بعنوان شاخص کلی ومجردش مطرح نگردد
وقتی می فرماید چراغی درچراغی هست عینا یادآور انعکاس نور من نوعی
درآینه وتجسم تصویرم می باشدیا رشته های سیمی داخل لامپ ساده که
دردل حباب اش دو چراغ درهم را تصویرمی نماید.
انسانها نیز درپله مبتدی آینه سان انعکاس گرانرژی ها حال منفی یا مثبت
هستند بقول معروف جواب های هوی است
خوب اگرآینه یا لامپ مبتدی رادردل به تعبیرسوره نوراختردرخشان یا از
منظرمادی شکل منشورقراربدهیم چه اتفاقی می افتد جزاینکه جدا از
خم کردن راه نور مجموعه ازایشان را با هم تلفیق و ممزوج می کند؟
مثلا های منفرد شما را هوی هی و... جواب می دهد
درعرفان لائیک که مانند عرفان داخل شده به عهدبنی عباس (صوفیه )
و...به اسلام ازمصادیق عینی عرفان غیراشراقی است نهایت برد در
همین حد تعریف می شود وهرچه حالت اصطلاحا منشوری فرد بالاتر
برودخارق العاده های ناشی ازوی هم بیشترمی گردد.چنین شخصی
ممکن هست الاظاهر ازاسماء الله متن مصحف شریف و...مدد گیرد
امادرذات به استفاده ابزاری ازآنها با نیت بالا بردن توان تمرکز خود
یاطرف مقابل مشغول است و اعتقادی به حقانیت آن ندارد.پس پدیده
عرفان لائیک هم روزگار ما درسنوات گذشته و حسب چیرگی بیشتر
دین برسطح زمین ذیل استتارعناوینی چون صوفی گری رقص سماء
و...هم خود نمایی داشته ولی همگی درعمل حقیقتا سروته یک کرباس
ومصداق عینی منیت بشرخیره سرند که حتی با دیدن دروازه غیب
(خاصیت های فوق العاده انرژی محسوس) باور به منبع اصلی آن نمی یابد