حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

اخلاص شیخ رجبعلی خیاط

حضرت رجب علی خیاط (ره) در روزگار سختی می زیست!؟جامعه سنتی عهد

قاجاری بواسطه مدرنیته غربی البته مدل  افراطی رضا خانی  خیلی عوض

شده بود .منتها این مرد شریف وجودش عین آب  روی آتش در آن دوره 

نشان می داد که شداید ایام و تغییر دوران بر عارف  حقیقی چه  تفاوت

دارد!؟ (مصرع  :غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد. از حافظ شیرازی)

شیخ خوب می دانست که در بازار معرفت و عرفان اشراقی راستین دکان 

دار آل الله(علیهم السلام) اند و حال اگر  به او اجازه داده شده گوشه ای

زیر سایه حجره آنها و در حاشیه گذر مشرف به سرای ایشان بساطی 

به پا کند این همه صدقه سر حضرات است و نه آن گونه که برخی شاگرد-

نما هم محلی ناب باب و...بعدها خواستند از او بر ذهن جامعه القاء کرده

وی را هم به سلسه ای وصل کنند که با یک مشت ذکر و...دنبال رفتن 

ره صد ساله به گونه تک شبه اند.چه بسیاری شان را هم بعدها جامعه

خوب شناخت و فهمید مشدی ایدئولوژی زده عمیقا چپول اند که تفسیر

آن سان  از دین با چاشنی غلیظ اصطلاحا سیر و سلوک  برای شان آب و نان

ایضا امکان اعمال سلیقه در جامعه می دهد با بستن دست ذهن عوام...

ولی جدا از بر داشتن و تبلیغ امثال محمد ری شهری ایضا  توبیخ و انداختن

علی اکبر رائفی پورها  ایشان مال دوره ما قبل این جماعت است 

هر چند یاد و نامش را اسباب همپوشانی خود کنند...

رجبعلی آن مرد با معرفتی بود که وقتی داستان خطاهای  در زندگی پدرش 

مشدی باقر رابه زبان آورد و وجود خود را مدیون دعای خیر نیک بنده ای 

یا لقمه حلال رسیده از جانب اش  که سبب بستن نطفه او شد خواند داشت

عملا بساط این حرکت انحرافی را در و تخته می نمود و متذکر می گشت:

بنده با یک بابای ضعیف النفس این شدم حالا شما حساب کن امام زمان(عج)

از نسل الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره کیست!؟

#لقمه-حلال

زیست سردابی!؟1

در قدیم آنچه باید محافظت می گشت چه مانند غذا از شر ددان و حشرات موزی

و چه اجساد مومنان و احرار که احتمال نبش قبر و اهانت شان توسط ظالمین خصوصا

فرق انحرافی عمری در دوره اسلامی می رفت ایضا دارندگان مکنت و فرصت  از 

کسان متوفی جماعت  در سرداب  مالی چنان نگاه داشته یا میتی  خاک اش می کردند.

دقت در  احوال مستند از حضرت شاه عبد العظیم حسنی(ع) یا قبل تر جناب هلال 

پسر بلافصل امام علی بن ابیطالب(ع)و...نشان از زیست سردابی آنها می داد.

یعنی زندگانی که حسب شداید ایام و ظالمین حاکم بر بلد و دیار مقیم حضرات

بر آن بدن های پس پاک و روح های عالی درجه عملا تحمیل می گشت .

باز داریم که حضرت عبدالعظیم(ع) هر موقع که فراغت ممکن از سرداب یافت

سر قبر حمزه بن موسی الکاظم(ع) ظاهر و زائر گشت و ایضا به دیگر حوائج ضرور

خویش مشغول بود البته گمنام و مخفی.

حضرت شاه عبد العظیم (ع) جدای بحث امام زادگی فقیه آل محمد(ص) محدث 

مفسر وکیل امام هادی(ع) است. مسئولیت هایی که عکس ابوالحسن الرضا 

و احمد بن موسی (علیهما السلام)حمزه بن موسی الکاظم(ع)نداشته اند.

حال اگر مکاشفه و بالا رفتن در درجات عرفانی بند به مقدمه اجتهاد است آن

سان که سید علی قاضی پابندش شده ضرورت شاگردان چنان حطیه ای بهر

استادی خود می شمرد اصلا چرا باید جناب عبدالعظیم (ع) فقیه با تمسک 

به زیارت قبر امام زاده غیر فقیه شاخص حمزه(ع)چنان می کرد!؟

پاسخ این پرسش در مثل زیارت جامعه کبیره به تفضیل و قاطع می توان یافت:

أنتمُ الصِّراطُ الأقومُ وشهداءُ دارِالفناءِ وشفعاءُ دارالبقاء

#دخیلک-سید-الحسنی

تابستان نجف!؟

عادت این فئه نا تراز افراطیون جناح راست جهت راحتر فروبردن منظور خاص

خود در مغز عوام ممزوج کردن آن با برخی مخلفات دست بر غذا شیرین وپاک

 است البته بانیت  قورت دادن سریع وسهل منظور.

این سان در فضای عرفانی فلسفی که می سازند و آلوده بلاشک در  رد کردن 

حد شرعی اشراق مثل شیخ سهروردی(ره)است طریقت پاک اما غیر مشهور چند

تن از صالحان حقیقی را هم ضمیمه می کنند البته به نیت شوم گشتن چرخ 

منظور خودشان. بارز آن دست هم مرحوم آیت الله آسید میرزا جمال گلپایگانی

(رضوان الله علیه) است که مدفون بودنش در الارض مقدس وادی السلام نجف 

الاشرف همچون سید علی قاضی اسباب این همپوشانی را بهر آنها بار آورد.

اما زهی خیال باطل که آقا میرزا جمال خود از مصادیق روحانیت سنتی شیعه

و فقیهان اصولی بودند.اگر به شرح احوال متعالی و مکاشفات ناب او چنانکه

مرحوم آیت الله ناصری اصفهانی و...نقل داشته اند دقت شود غالبا راوی و

توفیق درک یابنده عکس سید علی قاضی که تلمذ اش رامنوط به اجتهاد 

و کلاس خصوصی دور چشم عام کرده بود از جمله عوامی هستند منتها با

شرط  امی و پاک طینت بودن.

(درویدئو ذیل دقت کنید فرزند صاحب سیاحت غرب مرحوم قوچانی(ره)

می گویند:یکی از شاگردان فقهی ایشان .پس طرف مجتهد نبوده ونهایتا 

یک آیت الله حوزوی است واصلا در جلسات خاص علوم خفیه و...اش نمی رفت

ایضا آن کلاس ها هم به سنت روحانیت اصیل خاص مجتهدین نبوده است

وعوام حسب درک خود به خود بدان نمی رفتند نه اینکه مثل مورد من در آوردی

سید علی قاضی مانع در میان باشد

پس چطور همین بشر موفق به دیدن حالت متافیزیکی شد که بعضی داعیه

داران عرفان و...ساکن نجف به محض مماس شدن با آقامیرزا جمال ور انداختند!؟

اصلا وبالاتر در تشرفات امام عصر(عج)از علامه حلی تا اسماعیل  هرقلی  داریم)

سید علی قاضی را قبول ندارم

ولنگار

چطوری جون دل خونم در اومد...زمان برقراری ام سر اومد

زدی تو یک کف گرگی به حاجی...باجی دیگه شدم اونم دراومد

برفتم سر زدم تا بیخ قصه...ولی کش رفت و تنبونم در اومد

دویدم تا کجا آن دیگر اومد...چی شد انگاری بوی بدتر اومد

هر آن کس دید درجا زد به آواز...نگاه کن انگاری یک عنتر اومد

ببین اوزگل کجا بود و بر اومد...یارو لختی زدش بیرون ور اومد

سروده سعید حریری اصل.آبان ماه1402ش

#عرفان-لائیک

باران

باران  چقدر ساده  ره بر غم اش  گرفتی

گفتی به هوش مسکین گر طالب شگفتی

با آنکه رفته را در خویش و  تن اش نهفتی

مانده به چند داری؟ ور نه تو خود خرفتی

وقتی که صوت رعد  از اینجانب آن شنفتی

سیل ام ببین و هشدار کز مصدرش نیفتی

رنگین کمان که سر زد لعل نهان شکفتی

هر  پرده ای که افتاد سیمین ترش بسفتی

سروده سعیدحریری اصل.شهریور1402ش

#نم-نم

اشراقی

مراد از عرفان اشراقی الزاما مترادف آراء وسلایق شیخ شهاب الدین سهروردی 

نیست بله هدف فرای ستودن فردی چون او تشویق وحمایت از منهج وگفتمانی

هست که خط قرمز عرف وشرع راهماره برخویش فرض دارد.

تا نیک روشن باشد که مخالفت فقهای اصولی تشیع با خیل زیادی از مدعیان ایشان

مثلا به روم باستان و...نه مترادف ردفلسفه یا عرفان ازبیخ بلکه توجه دادن بدان

نکته بنیادی است که وجه ناب و اصیل چنین مزامین فی نفسه صحیح و کاربردی 

که مطابق فطرت بشری اند در انوار مقدس چهارده معصوم(علیهم السلام) معوا یافته 

و تجلی نموده است.(درهمان روم و مطابق چنین دیدگاهی سقراط روشن تر از ارسطو

و...و با اتکاء به رسول باطنی وجدان اندیشه می ورزید پس زیرمجموعه اشراقی یان

تعریف می گردد)نیز شهاب الدین سهروردی(ره) که به احتمال قریب بریقین

 پیرو مذهب شیعی بوده باطرح عنوانی چنین که اشاره برآیه شریفه:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.آیه35سوره نور

به زیبای هرچه تمام مزمون آن را اندر مفهوم عنوانی خویش گنجانده که عین

چراغی دردل شب تار مثلا فلان اتاق را روشن کرده سبب می شود من نوعی ازامکانات 

داخلش مدد گریم بهرحیات  هم طبعا قبرو قیامت بهتر والبته داعیه داران خارج دایره 

و حدی  چنین ازاین دو عنوان کلی عین آن قصه ملای روم هستند که اندرظلمات و

حسب صرف حس لامسه و...دنبال تشخیص هویت حیوان زیردست خود بودند...

یعنی و دریک کلام :ضایع کردن وقت و عمرلاجرم بس کوتاه و ارزشمند به نزد اهل

معرفت وفلاح جو



نقدعرفان لائیک5

و اما فراز آخرازترجمه وزین زنده یاد محمد مهدی فولادوند بر

آیه35 ازسوره نورقرآن کریم (خدا هرکه را بخواهد بانور خویش

هدایت می کند و این مثلها را خدابرای مردم می زند و خدا برهر

چیزی دانااست) یادآوری این نکته طبق آنچه تا اینجا مسلسل

وار عرض شد است که: چهارده نورمقدس(علیهم السلام) ودر

رتبه پایین ترانبیاء هم حکیمان راستین شعبه وسفارت های

 احیاء امرربوبی بوده فرضا اگرضرورت رسول باطنی راخدا 

بواسطه مثل نفس لوامه و...درذات آدم نهاده رسول ظاهری

هم عین همان مخلوق خود او است و ثانوی درکارنیست

پس خلاف خط قرمز عرفان لائیک که تعریف پدیده های ولو

شگفت رامنوط به دریچه محدود دیدفیزیک وشیمی محسوس

می کند عرفان اشراقی باور دارد:هرکجا می نگرم حتی فرای

ماده یا بعض نیکان آن هم اثرانگشت خدا است و اودراین

امتداد بودن مصداقی خویش از دنیا به واسطه اولیاء تا

ورای آن دارد عملا مرزسرخ عرفان لائیک را لگدمال کرده

وبی اعتبار جلوه می دهد.

نقدعرفان لائیک4

حال که تا اینجا آموختیم :بخشیدن اسماءنیک موازی وموزون

 طبق متدقرآن به آل الله (علیهم السلام) وخواندن ایشان با

 عنوان درخت طیبه زیتون و...طبق آیه35سوره نورجایز 

است درامتداد ترجمه حضرت استادمحمدمهدی فولادوند

ازاین مقطع کلام الله متعال صحبت ازروشنی بخشی زیتون 

بدون افروختن می شود.شجره ملعونه الزقوم  دردل آتش

 جادارد ونور میوه آن حاصل از عذابش و انعکاسی است عین

 بحثی که درسطح پایین وطبقه اول عرفان با تمثیل آینه داشتیم

 اما خاندان رسالت نه تنها پا را ازآن فراترگذاشته اند بلکه

خلاف اصحاب سقیفه یا معاویه ملعون و...حتی رودست انتلکتوئل-

های لائیک هم عصرخود وکاراکترهایی همچون سعدابی وقاص 

درآمده اند که موازی با نهضت رسول الله(ص) حرکت می کرد

اما درذاتش منافع صرف مادی را ملاک قرارداده بود عین همین

عرفان لائیک حلقه و...ازدرب شگفت مسائل غیبی و نامحسوس

 واردشده اما بجای فهم خالق چنین عظمتی  مقوله های مصداقی

آن چون تلپاتی رابا عقل محدودخود قوانین فیزیک و شیمی رایج 

می سنجد...

زیتون اما ازاین پله منیت وتوان اصطلاحا منشوری هم بالا رفته

 وبدین صافی هم درگذشته تا به معنای حقیقی کلمه صوفی شده

 است یعنی هم چنانکه زیتون بی سبب آتش نورتجلی می دهد آنها

خودنیز به شرف اختراع مشکات یعنی نورالانوارکه  اصل اش ازبهر-

الله متعال است از طرف او عینا تنفیض و نائل گردیده البته به تبصره

وارده ازناحیه سلطان طوس ابوالحسن الرضا(ع)که فرمودند:صفت

خالق ورازق خاص ذات ربوبی و نه چهارده نورمقدس(علیهم السلام)

است به مصداق عینی این بیت استادمحمدحسین شهریار(ره)که:

نه بشرتوانم اش گفت نه خدا توانمش خواند

متحیرم چه نامم شه ملک لافتا را

نقدعرفان لائیک2

درامتدادترجمه وزین استادمحمدمهدی فولادوندازآیه 35

سوره مبارکه نوربه پست قبلی بدین فرازمی رسیم که:

آن شیشه چراغ یا منشورمورداشاره از شجرزیتونی نه

شرقی و نه غربی آویخته شده است.

هرمنشورطیف رنگ ها رابه ترتیب ازبالاقرمزنارنجی زرد

سبزآبی بنفش تا پایین انعکاس می دهد ودراین میانه

سبز سیدی اندروسط سبز تیره وزرد کامل  جاخوش کرده 

است.حال جدای ازانتساب این رنگ خاص به آل محمد(ص)

درنظرداشته باشیدکه بنابر سنت وتوصیه بزرگان حوزه-

علمیه شیعه ماسفارش به رعایت امربین امرین شده ایم

که با این مثال تقارن شگفتی دارد.

خوب من نوعی درنهایت آموزه عرفان لائیک که درک مقام

 ومنزلت فرآیندمنشوری هست اگر عارف شدم آنچه ازدل

این کارزاربرمی آید نورسبزی است وباایمان مصداق عینی

 آن رادرجهان محمدوآل محمد(علیهم السلام)یافتم چه باید

بکنم جز آنکه قرآن دراین آیات اش فرموده؟

یعنی خودتکامل یافته ام رانه مثل پیروان ملای روم محمد-

علی طاهری و...کسی حساب نمایم بلکه دربرابرآن درخت

طیب کرنش نموده اقرارقلبی به افضلیت وامام بودن ایشان 

داشته باشم چه درخت زیتون عالی وصاف ترین روغن را

می بخشد جهت تولید نور تمثیلی ودرعین حال نه بی بار

است مثل سرو ونه معوای دیگران مثل پرنده (نه شرقی و

نه غربی کنایه ازدین آل رسول(علیهم السلام) باشدکه

مجردازهوای نفس(ناکثین) درنتیجه خم نشده به سمت

 بدعت دردین (خوارج )یاتعصب به غیرحکم الله تحت 

عنوان سنت قومی و...(قاسطین)برافراشته شده

القصه فرهنگ فولکورو زیبای شیعیان مخصوصا درایران 

زمین مبنی بربستن دخیل سبزبه درخت منتسب یاضریح

 مقدس حرم زوات مقدسه اهل بیت(علیهم السلام) دقیقا 

نمایش تمثیلی چنین باورمترقی هست

نقدعرفان لائیک1

درقرآن کریم آیه 35 ازسوره نور به ترجمه آقای محمدمهدی فولادوند آمده:

خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى 

و آن چراغ در شیشه‏ اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که  از 

درخت‏ خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى ‏شود

نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد

روشنى  بر روى روشنى است‏ خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت 

مى ‏کند و این مثلها را خدا براى مردم مى‏ زند و خدا به هرچیزى داناست 

با دقت به زبان خاص قرآن متوجه می شویم مراد ازنور روشنای صرف

نیست بلکه در اندازه وچارت بزرگتر هرنوع انرژی صادره ازقسم متافیزیکی

(روح و..)را شامل می شود وچون نورظاهری  تجسم عینی مابقی انرژی های 

غیرقابل رویت چشم هم می باشد با این عنوان حسب تمثیل به نزد الله

متعال بیان گردیده است.

و اما بعد:انرژی فی نفسه جنبه مثبت و منفی فعلی  ندارد بلکه فاعل قصه 

هست که آن  را باردار وجه خوب و بد می کند. لذا دراین کلام باری تعالی 

سخن از وجه نحس آن نیست چه  بعنوان شاخص کلی ومجردش مطرح نگردد

وقتی می فرماید چراغی درچراغی هست عینا یادآور انعکاس نور من نوعی 

درآینه وتجسم تصویرم می باشدیا رشته های سیمی داخل لامپ ساده که

دردل حباب اش دو چراغ درهم را تصویرمی نماید.

انسانها نیز درپله مبتدی آینه سان انعکاس گرانرژی ها حال منفی یا مثبت

هستند بقول معروف جواب های هوی است

خوب اگرآینه یا لامپ مبتدی رادردل به تعبیرسوره نوراختردرخشان یا از

منظرمادی شکل منشورقراربدهیم چه  اتفاقی می افتد جزاینکه جدا از

خم کردن راه نور مجموعه ازایشان را با هم تلفیق و ممزوج می کند؟

مثلا های منفرد شما را هوی هی و... جواب می دهد

درعرفان لائیک که مانند عرفان داخل شده به عهدبنی عباس (صوفیه )

و...به اسلام ازمصادیق عینی عرفان غیراشراقی است نهایت برد در

همین حد تعریف می شود وهرچه حالت اصطلاحا منشوری فرد بالاتر

برودخارق العاده های ناشی ازوی هم بیشترمی گردد.چنین شخصی

ممکن هست الاظاهر ازاسماء الله متن مصحف شریف و...مدد گیرد

امادرذات به استفاده ابزاری ازآنها با نیت بالا بردن توان تمرکز خود

یاطرف مقابل مشغول است و اعتقادی به حقانیت آن ندارد.پس پدیده

عرفان لائیک هم روزگار ما درسنوات گذشته و حسب چیرگی بیشتر

دین برسطح زمین ذیل استتارعناوینی چون صوفی گری رقص سماء

و...هم خود نمایی داشته ولی همگی درعمل حقیقتا سروته یک کرباس

ومصداق عینی منیت بشرخیره سرند که حتی با دیدن دروازه غیب 

(خاصیت های فوق العاده انرژی محسوس) باور به منبع اصلی آن نمی یابد

گریه قشنگه

آدم گرفتارشداد شاید خودش هم نداد و ازسربغض و

دل تنگی به گریه دررسد اما همان هق هق های آغشته

به آب شورچشم  و ایضا ملس دماغ ابتدائی ترین داروی

دردسترس و رایگان هم بی تعارف کارگشا است.

قطره های اشک که روی روزنه دیدجا خوش کردنا خودآگاه

برف پاکن مرورخاطراتی که سبب به اینجا رسیدن شده

روشن می شود کولر و بادخنک بی خیالی خاموش...

راه باقی  تو رامی خواند ولی باید که این چرخ وامانده 

بچرخدو دقیقا درهمین وادی تیه حاضر می رسی به درک 

تنهایی و از قطره های اشک ات آغشته به ترس شوق

وهم و تجربه بلمی می سازی رو به ساحل آرامش حقیقی

اینکه درک کنی ازهستی هستی ونیستی نیست

مگر به پرده خیال و یا حتی اگر باشد کنون محکم ترین

سیلی که به گوش آن ستمگرقصدجان و امان توکرده  

می توان نواخت همین نادیده گرفتن اش هست و این

سان عارف می گردی البته به حد و سیاق شیخ اشراق

و مابقی هم دیگرتا خدا راهی نیست چون خویش

را ازبارسفر ترخیص کرده ای و بدین لاجرم  زود رسیدن

مائده زمینی شفا حتی برانگیختن مردگان در خاک و

نیست شده پیش کش ناقابل دم مسیحایی است

که  اگر برمصدرمحال نباشدچه غم که وصل رب-

 الارباب هست و اوجانشین همه نداشته ها است

اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى

ضرورت احیاء امر

هر که را اصرارحق آموختند... مهر کردند و دهانش دوختند

عصری که حسن بن مثله جمکرانی از تشرف خود محضرقطب دایره

امکان امام منتظر(عج)دم زد به روایت و سند موجود از علمای امامیه

چنین دست گپ ها به میان آوردن بسیار هزینه ساز جهت گوینده

بوده اما او با علم به ضرورت احیاء امر حضرت بقیه الله ارواحنا فداء

در بازسازی مسجد مقدس جمکران که اندر توان خودش به تنهایی

نبود خطر همی کرده  جملاتی من باب رویت یار به زبان آورد.

اما در همان جا حسب علم و رعفت امام (عج) و با اشاره به جریان

قربانی کردن آن بزسیاه و شاخص من باب باطل السحر و رفع اثر کید

معاندان نه تنها روند بازسازی  خانه خدا به فرجام نیک منجر شد 

وجود خود شیخ ابن مثله(ره)هم توانست چند صباحی بعدا دوام

در دنیا بیاورد.از همین روست که اهل فضل و فیض اشراقی 

راستین عکس عرفای انحرافی و صوفیان غیر صافی در بیان احوالات

معنوی و مکاشفات چون مسقطی(نوعی شیرینی جنوبی کنایه ازسوغات)

به نظم و حداقل نثر وزین افتاده اند تا ذیل سایه شبهه حاصل از آن

منیت را نیک از خویش بتارانند و  وصل دوباره و بیشتر یار میسور

نوازش لب جانان به شعر خاقانی....گزارش دم قمری به پرده عنقا

سیدی یا اباصالح المهدی(عج)