ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آدم گرفتارشداد شاید خودش هم نداد و ازسربغض و
دل تنگی به گریه دررسد اما همان هق هق های آغشته
به آب شورچشم و ایضا ملس دماغ ابتدائی ترین داروی
دردسترس و رایگان هم بی تعارف کارگشا است.
قطره های اشک که روی روزنه دیدجا خوش کردنا خودآگاه
برف پاکن مرورخاطراتی که سبب به اینجا رسیدن شده
روشن می شود کولر و بادخنک بی خیالی خاموش...
راه باقی تو رامی خواند ولی باید که این چرخ وامانده
بچرخدو دقیقا درهمین وادی تیه حاضر می رسی به درک
تنهایی و از قطره های اشک ات آغشته به ترس شوق
وهم و تجربه بلمی می سازی رو به ساحل آرامش حقیقی
اینکه درک کنی ازهستی هستی ونیستی نیست
مگر به پرده خیال و یا حتی اگر باشد کنون محکم ترین
سیلی که به گوش آن ستمگرقصدجان و امان توکرده
می توان نواخت همین نادیده گرفتن اش هست و این
سان عارف می گردی البته به حد و سیاق شیخ اشراق
و مابقی هم دیگرتا خدا راهی نیست چون خویش
را ازبارسفر ترخیص کرده ای و بدین لاجرم زود رسیدن
مائده زمینی شفا حتی برانگیختن مردگان در خاک و
نیست شده پیش کش ناقابل دم مسیحایی است
که اگر برمصدرمحال نباشدچه غم که وصل رب-
الارباب هست و اوجانشین همه نداشته ها است
اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى