حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

نعمت مرگ

روزی گذرم به غسالخانه افتاده بود و باد در سالن آنجا

پشم و پنبه های ریز را به هوا داده یا گوشه درو دیوار

جمع می کرد.

ساعتی که گذشت صحنه ای جلو چشمم ظاهر گشت

که واقعا پوچی دنیا را فریاد می زد. این پنبه ها جای

سفید به سرخابی می زدنند!!

آری خون تصادف کرده  عمل شده و..با همین ها

بند می آورند که از کفن بیرون نزند و مابقی که 

آغشته اش شده اما از زیر دست غسال در می روند

اگر سمت محیط بسته روان شوند وای...

بلاشک خود مرگ نعمت است هیچ چگونه و کجا مردن

هم شرف و شان دارد

#اللهم-ارزقنا-حرم

آخرین منزل

چه کج کردار است این چرخ که گاه رفتن نه خرد و برنا شناسد

نه جمیل و علیل باری دارنده خیل کثیر یا نه فرو افتاده اندر

منجلابی حقیر همه و در هم کشیده می برد آنجا که نماند الی

خیر العمل

السلام الی اهل لااله الی الله به حق عزت شرف لااله الی الله

الهی که لال از این دنیا نروی بگو:

                 محمدا رسول و علیا ولی الله

(تصویر فوق قبرستان دارالسلام قم المقدسه عکاس سعیدحریری اصل)

#شب-جمعه

قبر با کلاس!؟

به نظر شما قبرلاکچری و خوب چه شکلی است!؟حالا اینکه 

واسه خودم  می خواهم تا کپه مرگ ام رابگذارم یا سفارش 

کس دیگر است بماند. اصولا مزارخوب متری وجبی و...هرجور

 که حساب می کنید طبق قانون مزنده دلار و سکه امامی چند!؟

هان!؟باید بروم طرف های امام زاده صالح(ع)یا قطعه نزدیک 

ایستگاه مترو بهشت زهراء(س) اصلا لواسان و...

شاید هم بگویید!؟آخه وقتی قراره نباشم خوب به درک که

کجا چالم می کنند اصلا همان بهتر که نعش ام بسوزانند و...

ولی نه انصافا قبری خوبه که حداقل یک مقبره و سایه بانی

داشته باشد. حتی نه از بهر من گور به گورشده حداقل

محض رفاه  زنده هایی که جهت خواندن من یقراء الفاتحه

آمده اند یا نه  ولو زول زدن به حقیقت آخرین منزل هستی

این است ...(کنایه از نگاه غیر مذهبی)

راستی می شود سایه اش از درخت باشد!؟نمی دانی چقدر

عارفانه می شود. بقول ابن عربی:شجر خواهر آدمی زاده است.

یک بادی بزند بهار چند قطره شبنم دم صبح تابستان میوه 

بس رسیده پاییز اما برگ زرد و زمستان خود برف یخ زده و

چسبیده را به برکت اش برای سنگ مدفن  نثار دارد.

وای سایه سبز گفتم!؟ممکن است  ازدرخت همیشه بهار 

افتد وآنقدر راحتی  وبی خیال بودن  به من فلک بیرون داده

ببخشد که اصلا تا خود قیام قیامت یادم برود که ریق رحمت 

را سر کشیدم السلام الی اهل لا اله الی الله

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لاَ مَعَ غَیْرِکُمْ

#مجاور

آخر آز!؟

جوان بی کس وکار فقیری بود که حسب سن گرفتار شهوت شدید

جنسی می شد.چند بار خواست هیزی  کند اما دفعه آخر که

که دختری را دستمالی کرد و با جیغ کشیدن او فرای گشت تیر 

گزمه چنان به شانه چپ اش فرو رفت که تا ایست قلبی و مرگ

یعنی پاره شدن شریان اصلی خون قدر یک سکه بیشتر نماند.

کمی که حالش خوب شد از کسی شنید زنی جوان و شوهر 

مرده از بس با زوج خود عیاق وعاشق اش بوده که در مقبره

او بس نشسته شب و روزش در قبرستان گذرد و مگر در 

شلوغی روز دفعه ای بهر رفع حاجت از اتاقک مذکوربیرون

نیاید.

باخود گفت:زنک احمق خوب جای تلف شدن چرا با من نه

مگر مالم کوتاه است یا بی مایه...

بعد صبر کرد تا غروب و خویش رابه دیوار قبرستان رساند

تا نیمه شب سگ های ولگرد که آن جاها زیادند بسیار

اذیتش کرده ترساندند. اما او با صبر و عدم تحرک جلو

پرخاش و حمله ایشان راگرفت.

پس ناگهان از دیوار قبرستان جهید و سمت مقبره مذکور

روانه شد. در را شکست و خواست که دخترک را به بر

کشیده و با اجبار لخت کند اما ناگهان دید تمام موهای

او ازشدت غم سفید شده و لخته خون سبز و سیاه زیر 

ناخن هایش دویده است...

ترسید و عقب عقب برگشت. زن با صدای نه خراشیده

وهم آسایی داد زد :به کاه دان زده ای! مرده منم .چون

که زنده ها دیگر یادم نمی کنند مگر برای بازیچه و هوس

السلام الی اهل لا اله الی الله

#زنده-حقیقی

سر دل

(تقدیم به آن مادری که در فراق فرزند سر دلش هماره می سوزد)

مادر از حال دل زار خبر دار نیی

در جوارت  ولی اش  کنج مر ا یار نیی

دور ماندی ز ولید از نظر خاک سیاه

لاجرم تنگ به آغوشی  و  در چنبر غمار نیی

دک کن آن هجمه غم چونکه تو انبار نیی

از سفیدات  شده مو حتم که قدار نیی

باز ده بر خودت  این مژده دیدار که گاه

میخرم بهر تو و  صیرفی در ره  بازار نیی

بی وجودم شده ای زار که سالار نیی

نسبت ام داری  و از مجمع اغیار نیی

آخر هفته شد و باز که هشیار نیی

فاتحه خوانم و دان هیچ تو بیکار  نیی

سروده سعید حریری اصل.شهریور1403ش

#کل-من-علیها-فان

آخرین 5شنبه

آخرین پنجشنبه هر سال شمسی اگر کبیسه نباشد محیط 

وداخل ایام پنجه(پس روز آخر سال وایام آزادی جمیع ارواح)

یا مشرف بدان است و با احتساب آن در باور شیعه گری 

بعنوان سید ایام همان روز شرعی که از ظهرش تا گاه 

بالا آمدن کامل آفتا ب جمعه فردایش هست به یگانه 

پنجشنبه ای که غیر ارواح مومنین ومومنات مال جمیع

ابشار بشر واقلام جن آزاد هستند جماعت حی  اهل ایمان

یاد اموات نیک کرده بر مزارشان حاضر می شوند تا 

آنها را از بقیه  اهل قبور تمیز داده و حرمت نهند.

درنقطه اوج و افضلیت پنجه این راندن غیر و پیش کشیدن 

نیکان خود احتمال رویت و نفوذ بدان مرده را در زندگی 

ما می کاهد و عملا برعکس هماره که مردم زنده با فاتحه

و...برای مردگان غفران الهی طلب می کردند اکنون ایشان

نیز به ما هدیه ای ارزنده بخشیده از شر اتفاقات بدی 

که ریشه در ما بعد الطبیعه دارد کاهند

بقول معروف:عدو شود سبب غیر اگر خدا خواهد

السلام الی اهل لا اله الی الله

#قطعه-19

لیله الرغائب

مرگ است و قرار زندگی کی خواهد...برخرمن هستی اش چنان تگرگ می بارد

روزی اگرش دست قضا باز ببخشیده ولی...آن پای دگر به ضرب  او می کاهد

دارا و ندار جمله خلق از آن می نالد...زاغ است چو مو  و هر چه زال1 می چاید

قره نشو در دار فنا بر ثمن و سهم ...این قسمت وراث و بر تو عملش می ماند

1.زال:مو سفید.لقب پدر رستم دستان

سروده طلبه سعید حریری اصل

اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ. اى خدا تو بر اهل قبور نشاط و سرور عطا کن

#صندوق-عمل(قبر)

عوالم میانی

دربین علمای شیعه پیرامون وجود یا نفی عوالم میانی چند چون

جزیره خضراء در شکل زمین محاصره شده به دریا نیز عالم برزخ

اختلاف وجود دارد. برخی مانند دکتر حسین فریدونی قبول اش 

داشته و عده ای مثل زنده یاد  مهندس مهدی بازرگان نفی اش

نموده اند.منتها و در این وسط می توان گفت: از منظر اجتهادی

نمی شود نفی کنندگان را به ملامت نشست و شواهد رد در کنار

باور بدان هم داریم .اما راه سومی هم هست و آن اینکه چنین

چیزهایی عین وضع خواب یا ورزش یوگا مدیتیشن و...اصلا خود 

فضای مجازی و وب جهان گستر در بستر مستقلی تعریف نمی شود.

یعنی رشته اتصال و زمینه فرمان بادبادک گونه به کره خاکی دارند

و به دیگر سخن وقتی به مقوله معاد جسمانی باور داشته باشید خلاف

نظرات مانند ملاصدرا و...

مرگ و تجرد روح از بدن الزاما انتقال به خارج دنیا معنا نمی دهد.

در کتاب عالم ارواح شیخ طنطاوی تمثیل جالبی از فردی زده شده

که بعد موت به سیاره دور مرورگر مدیا وار کودکی خود حسب تفاوت

بحث سرعت نور و در رسیدن اتفاق مثلا هفتاد سال قبل و کودکی اش

ساعتی بعد مردن در آنجا بوده و این بازدید گذشته تنبه و عبرت گیری

از آن را میتوان در کنار سردتربودن منظومه و سیاره های دورتراز

خورشید به نسبت زمین  بر حساب بستر عالم برزخی نهادکه مشهور

به برودت هوا و زمستان شکلی است.

#نسبیت-انیشتین

مبرقع

پس لرزه های مرگ روی سر اطرافیان میت هماره سنگینی

خواهد کرد و اگر قرابت عقلی و سنی مانده و رفته مثلا

همسران فرزند و والدین درمیان باشد فرصت کمی  را در

اختیار نفردوم خواهد گذاشت از بهر زندگی  مستقل او.

داغ عزیز دیده مدام در خیال اش سیرمی کند و چون 

نمی تواند که وجود طرف  رابه حال آورد خود در گذشته 

مربوط به مرحوم سفر  نموده مدام خاطرات ایشان را ذکر 

کرده و یادگارهایش را رج می زند .حتی در این راستا

دست به کنکاش می آلاید هرچند فعل او دردید دیگران-

اش وسواس حساسیت و...لقب گیرد.

اما سنگ های غالبا سیاه و سفید قبرستان بیشتر از

آنکه بر جنازه زیرخود فشار آورند با هربار زیارت اهل

قبور مجموعه این ذهنیت های کاذب را شسته وطرف

زنده قصه لاجرم احساس سبکی از فشار مذکور می کند.

چون زیست درلحظه به وی تلقین گشته

اما مرقد مومن مثل سید عالم شهید و...

جدا از این بخشیدن واقع بینی ترس چنان شیرفهم 

شدن آنی و افتادن دوزاری طرف را می گیرد و  وحی سان

به قلب اش ندا می دهد که:

ما زبالاییم و بالا می رویم

#چهل-اختران

بارمسافر

این دست  شایدگاه آخر برگردن یاری بودست وهم درمیانه جعد(مو)

زرافشاری یا نه پیاله(شراب)برمی داشته وبشکنی ایضا می زد

نمی دانم  ازبد و خوب  اما فل حال که حتی توان کشیدن وجابه جا کردن

خود را هم  دگر ندارد

راستی دراین سفرکه او پیش گرفته چه می توان بعنوان بار مسافر

برد؟ یانه قرارش براین مدار هست که لخت و پتی راهی شود تنها به 

واسطه کفنی که تا دخمه و گور کش می آید و زان پس بندازبندی 

می رمد که باید ولاجرم قرارشده جزاین اش والظاهر دیرترنپاید.

اما نه اندکی صبر!آن دستی که برسریتیمی کشند به نوازش و

روی خاک پای مسافری غریب با نیت غبارربوبی یا همان که ممتد و

مدام برسینه خورده و دل را به شوک وصرافت تکرار نام زیبای

ارباب (ع) انداخته ازاین قاعده کلا جدا است و چنان سبک بال که 

تایران ملک عالم ربوبی و تا بالا نیز عنقای عرصه نیل فام  برپهنا

(آسمان) جورنده متن آبی نفتی ژرفا مدام دولا (دریا) به گرد پایش 

هم نمی رسند.

اللهم صل الی سیدتی وساداتی و انهم اربع عشرمحکماتی

#شعائر-حسینی

بول مجرب1

پیرمردی که حدود سال 75ش و اوایل ورود حقیرکمترین طلبه بر

قم المقدسه به رحمت خدا رفت مشهوربه شیخ علی  چندهفته 

قبل از فوتش  برای بنده نقل کرد: درجوانی حسب کاری ازقم و پای

پیاده راهی کاشان شدم .دوره اشغال متفقین و سقوط رضا شاه بود.

طوری گشت که بعدغروب خورشید به خرابه ای کاه گلی پناه بردم

و لحظاتی با ترس تمام از راهزن گرفته تا نیش زدگی عقرب و مار 

چشم روی هم گذاشتم.در رویا دیدم مردی میان سال مقابل من

است  با لباس های شبیه گونی قهوه ای رنگ! انگار از زندان در رفته 

و آزادی چنان برایش شیرین بود که مثل بچه ها می جهید شاد بود

 و با خود بازی می کرد.

تا مرا دید گفت:آخر این خرابه و درحیاط آن یک متری اگر بکنی 

بقایای قبرمرا خواهی یافت!

من از عهدآقا محمدخان قاجار اینجا اسیرم وکسی از جنیان بدهم 

مجاورمزار و همسایه ام بود. راستی خیلی سخت است با شیطان و

اهل او همزیستی کردن و خدا چنین عذاب قبری را نسیب هیچ

کس جز اهلش نکند

تا اینکه چندسال قبل  خانواده ای  علوی و ازسادات شبی چون تو

اینجا اتراق کردند البته آنها خیمه کوچک خود را درهمین حیاط 

نسبتا بزرگ  افراشته بودند و دیوارها نمی گذاشت رهگذران 

متوجه ایشان گردند.

پس پسرزیبا رو  وکم سنی  ازآن جمع نزدیک سحرسمت مزارم 

آمد و دور ازچشم همه شروع به چیش کرد وطهارت ورزید...

بعد این شیطان عین کسی شد که درحال سوختن است!

گفتم:تو راچه شده؟ داد زد:نفهم آتش من همین است 

باز جواب دادم این آب نجسی بیش نیست

درحال فرارندا داد:هرچه از محمد وآل(علیهم السلام) به

من رسدباعث گریختنم می شود خود آنها که نجسی ندارند

هیچ اما مال اولاد شان مخصوصا بچه های معصوم هم که 

نیای چنان داشته  نان و آب حلال خوردند بهر نیست کردنم 

کفایت باشد

بله آن بول مجرب عذاب قبرمرا به شدت کاهش داده است

(ازباطل السحرهای سریع بهر طلسم های قوی شاش پسر سید

غیربالغ است که اگر پدر و مادرهردو از ذریه علوی باشندبهتر)

نمازبی ولای او عبادتی است بی وضو

به منکر علی بگو نماز خود قضاکند

جان بابا جان

اگراز کتاب عالم عجیب ارواح اثرمرحوم حضرت آیت الله سید-

حسن ابطحی خراسانی (ره)در سر فصل و عناوین بنگیرد به

قصه ای باعنوان جان بابا جان برخواهیدخورد که اشاره دارد

برتمایل بستگانی  جهت دیدن روح فرزند از دست رفته که

نهایتا درحیاط منزل و آن هم آخر شب و زیر درخت اتفاق افتاد

اصلا رویت روح نزدیک سحر خاصه جمعه درحرم اهل بیت

(علیهم السلام) یا کنارشجر نیزجوارقبر آنها میسور تراست

آن هم بعد روز خمیس  که فوج انوار اراوح طیبه وطاهر پس

از سرزدن برکس و کار نیز مدفن جمع گشته سمت وادی السلام

نجف الاشرف گیرند به شکلی شبیه کهکشانی نورانی و ایضا اخگری

مانند زغال داغ باد خورده برمدفن بدان روزگارهمزمان عیان گردد

لذا توصیه شده برخواندن زیارت منور عاشور در ایام آخر هفته  

مخصوصا شب پنجشنبه به مکان های مورد اشاره نیز جاهای بلند 

یا بالا بردن دست راست