یوسف عزیزم کو!؟

در چشم اهل زمانه اگر به مرده های هزاران ساله پیوسته ای

(کنایه  اینکه چرا بعد چندین سال از درگذشت اش  باز ذکر خیر او می کنم)

به نگاه این بنده در گذران هر روز  سمت  لحظه موت خود که

بلاشک حق است  و نزدیک اش شوم  ایضا بی هر پرده جنون 

شوق ام فرزون تر گردد از برای وصل در جهانی که تو فعلا 

بدانی و فدوی نه.

دلتنگی دوری و نزدیکی نمی شناسد حتی مرگ را نمی فهمد 

بل در وراء  و فرای این همه چشم خشک شده و سو رفته یعقوب(ع) 

اگر باشد باز به بوی پیراهن ات قناعت خواهد کرد تا باری 

روزی نمی دانم کی و کجا خدا انتقام ما را از دد صفتانی که

به آبروی آن گرگ بیابان هم در اتهام دورغین دریدن تن ولی-

مسلم اش حرمت  ننهادند باز چشاند طعم  بدترین عقوبت را.

انشاء الله 

باغبان حرامت باد زین چمن چو من رفتم ...گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی

 گر رقیب از لعلت بوسه خواست مانع شو... حیف باشد ار حیوان نوشد آب حیوانی 

عاقبت رقیبم زد بوسه لعل جانان را ...برد اهرمن آخر خاتم سلیمانی

 یوسف عزیزم کو ای برادران رحمی... کز غمش به جان آمد حال پیر کنعانی

#شب-پنجشنبه