حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

زندان سکندر

معمولا رودرخت حیاط خانه کرج ما گنجشک و قمری می نشست یا کلاغی 

محض دید زدن  ارتفاع پروازش را چنان فرمود می آورد که با نوک شاخه -

های آن تصادم نکند.گاهی هم اول صبح بلبل خرمایی می زند زیر آواز.

اما رویت یک شاه طوطی نر آن هم وسط سیب های رسیده  فصل پاییز

چیز عجیبی بود.

چون می دانستم خیلی باهوش است فقط صبر کردم هوا غروب کند

چراغ پارکینگ راکه روشن کردم  ودرش راسمت حیاط باز کم کم  

متمایل به داخل شد. انگار خودش هم عادت نداشت شبها خارج باشد.

انداختم اش در قفس کوچکی من باب سهره طوری که دم حیوان بیرون افتاد

بعد بردم اش پارک محله که یکی گفت:طوطی ناصر است ها که دررفته بود..

خلاصه بردیم خدمت آقای مذکور که ای دل غافل دیدم خانه اش 

بازار سید اسماعیل است و درصرافت سفر همیشگی امریکا این بچه

بی آب وغذا مانده تا حدی که فراری شده سمت سیب های درخت ما.

هیچی آقا ناصر نگاهی به من و طوطی اش کرد بعد گرفت و حتی قفسم

را هم داشت یادش می رفت پس دهد

آخر سر به حرف آمد که:دادش من سیتیزن امریکام اصلا طوطی ام مال

خودت امشب بلیط دارم تا این رو ببرم سمت مولوی بفروشم هواپیما 

بخاطر یک طوطی لاغر کم قیمت پرمی زند...

بنده هم تشکر و پوزش خواستم ازخیال بدم .موقع بدرقه اما شاه

 قصه صدایش در آمد : خداحافظ.

پسره یکباره گرخید و فاز برداشت: کدوم خدا  بهشت و جهنم !؟من دارم 

می روم شهر فرشته ها(لس آنجلس)فردا شب هم با هاشون می خوابم

حقیر نیز به طوطی گفتم:بریم رفیق انگار از زندان سکندر آزادشدی که

همه دنیا را الظاهر گرفت ولی هرگز  ندانست حقیقتا دنیا او را  گرفته است.

#گذر-نامه

گربه رو

بعضی از فعالان اجتماعی مذهبی حال با وجه پررنگ سیاسی یاغیر در

جامعه ما به معرض پرونده سازی هستند!؟

یعنی آنهایی که از اینها دل خوشی ندارند وهمفکر نیستند می شود 

که از پیچ وخم مفاد قانونی که لاجرم سرپستی از گوشه سیستم 

عریض وطویل دیوان سالاری اش نشسته اندعلیه طرف استفاده 

ضمنی وبهر سلیقه باند وگروه خود سود جویند.

مثلا آقایان دکتر صادق زیبا کلام یا دکتر عمادالدین باقی (حفظهما

الله)از نظر شخصیت فردی بسیار عالی اما باعث حیرت که چرا این 

بزرگواران باید ازجاهایی سردر آورند که مسلمان نشنود کافر

نداند...

وجواب اینکه جنس موضع  اجتماعی سیاسی که دارند باعث چنان 

بدبختی هااست.

منتها زنده یاد حجت الاسلام والمسلمین دکتر داود فیرحی از چنین

جنبه هم تیز هوشی وخلاقیت داشت.

فیرحی حرف خودش رامی زد یعنی منظورش رابهر عاقلان می رساند

منتها عین یک قالب صابون خیس که اگر فشارش دهی از دست 

در می رود وحتی در کمانه احتمالی ممکن است خدا خواسته چشم

قلچماق وسلیقه گرای قصه رادر آورد اما باقی وزیبا نه اینها همان

صابون خشک تشریف دارند گاهی هم از سر بد شانسی گرفتار 

مچ قویی می شوند که پودر وشکسته  شان کرده از رسالت اصلی 

صابونیت ساقط می کند

#داود-فیرحی

رویئن تن

مخالفانش دم از به حاشیه رفتن و موافقان زیست درحاشیه

راحسن وعیب طرف شمرند اما درهردو حال حاشیه با صادق

زیبا کلام اجین بوده و هست.از حاشیه اولی که مثل مار غاشیه

به جان افراطیون دست راستی افتاده تا این حاشیه دومی که

زینت اصلاح طلبان ما در افکار عمومی تبلیغ گردد یک حقیقت

قابل انکار نیست که حاشیه نوع سومی نیز هست و آن سایه

زندان که لاجرم درکش و قوس  قبلی ها گریبان گیر طرف

ممکن است شود و تنها علاج اما اینکه حاوی حیات و متد

 زندگی خود را جوری تنظیم کنیم تا خاکستری بودن مان را

حسب گرد و خاک های آنی و مقطعی زمانه نتوان به عیار 

و مقیاس نشست چه هر که بیاید و رود زمین همان است 

که بود

#قشر-خاکستری

با من صنما

زندگی شخصی خانم بازیگر به دیگران مربوط نیست. منتها

در گیر ودار تنش بوجود آمده میان او وشوهر سابق دقت 

در یکی چند لحظه خاص ماجرا آن هم بصورت مجرد ستوده

است.

غالب هنرمندان مشهور چیزی از سطح سواد علمی حتی شده

اجتماعی خویش طبقه اقتصادی که بدان واقع شده اند اصلا

بروز نمی دهند. چون خام خیالانه باور دارند که: اگر مخاطب

و عوامل تولید اثر از پشت صحنه هایی چنین در حیات او 

خبر دار شوند هزار و یک مسئله ناجور اندر پی دارد.

اما آشکار شدن جانبی یا غیر عمد اینکه مثلا خانه زندگی 

این زن چه شکلی است هم  بابا عمو چه می دانم بزرگتر 

مذکرش چه قیافه و مدی دارد خوب سر نخ جواب چنان

ابهام هایی رانیز می دهد...

(اشاره به ماجرای نا پدید شدن دختر خانم یکتا ناصر از

 منزل اش در شب عید1403ش و پخش فیلم  اطلاع 

رسانی او اندر این باب به فضای مجازی و تصاویر 

گرفته شده اش به دادسرا)

اینگونه و ناگهان تصویر غلط و ذهنی که هزاران نفر از 

آن دختر شاه پریان و شاهزده اسب سوار دارند(سوپر-

استار)یکباره و آنی فرو ریخته روشن معلوم می شود که :

هر آدمی در زندگی مجرد از مجموع گرفتارهای روز مره 

نیست.

یکی پول دیگری کس آن بعدی سلامت و...ندارد و در

سر جمع اش ما به دنیای واقعیت ها منتقل می شویم.

ولی ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد!؟

نگاه کنید به زندگی استاد فقید محمد رضا شجریان

حقیر بعنوان کسی که داخل اش شده و حتی تا منزل

شخصی و مجلس خصوصی آن زنده یاد پا گذاشتم 

درک کردم که چه جور عالمانه و عامدانه خیلی 

مسائل را پنهان نمی کرد و در گرم گرفتن هایش 

ولو با هواداران چنان علقه و عقده ای میان خود و

آنها می آفرید تا در بارگاه قدس اش دیگر از این

دست ملال ها و مصلحت اندیشی  کاذب که  عرض

شد نباشد. با این همه هرگز آن پرده دریها عمدی

به چشم اهل زمانه سبب کسادی بازار عرضه

هنرش هم نشد و بلکه برعکس بیشتر و بهتر 

از همه برجان و دل ایرانیان ظریف و نکته سنج 

نشست.در عین اینکه جنس موسیقی او  عکس 

سبک پاپ فارسی و...جلو استماع عام را بسته بود.

با من صنما دل یک دله کن..گر سر ننهم آن گه گله کن

#افتخار_آفاق

والا

سال ها به این فکر کرده برای اش دست و پا می زدم

که بالای شهر زندگی کنم و اصلا آتیه سازی ام را بدجور

به زیست در آتی ساز(نام مجتمع مسکونی درتهران) گره-

بسته بودم.

ولی  حالا و بر فراز آپارتمانی در کنج میدان کاج سعادت- 

آباد چشمم که به جنوب تب زده و دود گرفته تهران 

می افتد بی اختیار آهی می کشم  و به خود می گویم:

من با زندگی ام  چه کردم  و این مردن تدریجی حال

 به نفس کشیدنی در کوچه خاکی  کودکی و  گذشته-

 ام نمی ارزد.

حیف دیر فهمیدم که برایت بالا می تواند عین پایین

 باشد اگر تو والایی را تجربه نکرده ای و با آن اما همه

جای ایران سرای من است

الهی خدا لیاقتت  را نگیرد که بد دردی است

#ترمینال-جنوب

ولنگار

چطوری جون دل خونم در اومد...زمان برقراری ام سر اومد

زدی تو یک کف گرگی به حاجی...باجی دیگه شدم اونم دراومد

برفتم سر زدم تا بیخ قصه...ولی کش رفت و تنبونم در اومد

دویدم تا کجا آن دیگر اومد...چی شد انگاری بوی بدتر اومد

هر آن کس دید درجا زد به آواز...نگاه کن انگاری یک عنتر اومد

ببین اوزگل کجا بود و بر اومد...یارو لختی زدش بیرون ور اومد

سروده سعید حریری اصل.آبان ماه1402ش

#عرفان-لائیک