ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حرف بی صاحب بلاشک اسیر باد هوا یعنی مصداق مفت است.
مگر آنکه از دهان گوینده ای خود عامل بدان در آمده باشد که
ارزش توجه و بکاربستن مابقی ابشار بشر حتی در حد هواداری و
ایمان اش یابد.
منتها درد اینجا است که: بسیاری کلام نقضی را به اتکاء گوینده
موجه روایت می کنند منتها با منظوری کاملا متفاوت یعنی عکس
کنش و منش آن مرشد مد نظر.
چه چنین حربه ای که در فارسی به کنایه زیرمجموعه نعل وارونه
زدن لقب گرفته خود با پنبه بریدن سر عوام مجذوب اش اما بی خبراز
همه جا ایضا یاد و خاطره خوش آن منش و مرام وزین می باشد و بس.
آقای علی شادمان که از قول حکیم طوس فردوسی پاک زاد من
باب توجیه کنش های سیاسی خویش درمقابل فلان حکومت پشت
کوه قاف به گاه تولد بیست و هشت سالگی می نویسید:
اگر مایه زندگی بندگی است...دو صد بار مردن به از زندگی است
خواهشا مروری دوباره به سجایا و سیر زندگی آن بزرگ مرد بیندازید
که هماره ولو دم موت حسب ترک تازی و میل مفتی اعظم حکومتی و ایضا
بکری مسلک حتی از توفیق تدفین درمقبره مسلمین دیارش منع گشت
اما تمام عمر چون دم آخر به گوشه باغ طوس پناه برد بی هرترس از
روشنفکر نمایانی که چنین مصلحت اندیشی را بدفهمی جا می زدند.
مراد از زیست درمنظر حکیم شیعی طوس باری سخن سید الشهداء-
حسین(ع) باشد :همانا زندگی در نزد من عقیده و جهاد هست و بس.
و بندگی در این میانه آغشتن باور به ناخالصی ها باشد عین و مصداق
یکی ملای دل آزار که حتی تن فردوسی را کنار مابقی اموات قبرستان
برنمی تافت ولی کوری چشم اش اینک مجسمه آن والا در میادین چهار
گوشه شهرهای این مرز پر گوهرعلویان بر پا است.
بسی رنج بردم در این سال سی....عجم زنده کردم بدین پارسی
#مردن -در- آب- مطهر