حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

پاک زاد

ریل گذاری صحیح مفهوم توحید در ایران باستان و قدیمی ترین قوم موحد

گیتی بودن ایشان را هر چند ملی گرانمایانی چون شاپور بختیار یا افراطیون

جناح راست نظام ایران (رائفی پور حسن عباسی ازغدی و...) خواسته اند اش

منقطع از راه شیعه گری و مذهب حقه امامیه جار زنند و هر یکی از ظن خود 

با تخریب شعائر حسینی ایضا بستن تئوری توطئه به ناف کوروش کبیر و

آلت جهود شمردن اش نیز جناب مانی که از طریق والدین به فرقه مسیحی

یهودی تندرویی سنجاق می کنند تبلیغ کرده جلوه دهند. البته به نیت ساختن

یک حکومت ملی لائیک یا نظام مذهبی ایدئولوژیک مدل استخری نه چشمه-

سان (رجوع شود به آثار شیخ مرتضی مطهری که نسبت به وقوع جریان نئو-

اصولگرایان افراطی و جمود فکری ایشان هشدار داده بود) هم خلاصی از

اندیشه ملی مذهبی که با کنایه التقاطی مشترکا نوازش اش می نمایند 

حقیقتی  است که هرگز از چشم نافذ و دوربین  یک روشنفکر عرفی 

راستین  چون حکیم ابوالقاسم فردوسی (رحمت الله علیه)دور نماند.

این سان وزیرکانه وی با اصطلاحا تک تیر و توان محدود خود در خراسان

عصرش که سایه نگاه و شکل فکری دولت عباسی و استیلای فقیهان 

حکومتی  همچنان پا برجا بود و حتی رضا به دفن جنازه اش در قبرستان

عمومی شهر حسب رافضی مسلک بودن نمی دادند دو نشان زد و برای

 مثال در داستان  رستم زاد و آن جوان دلیر بر آمده بعد مرگ پهلوان 

دستان در سیستان اش عملا به کانالیزه کردن اندیشه و ذکر خیر

مهدویت شیعی کلمه نیز مشغول است و ذهن  پاک هم قلب های از خون

لقمه حلال در تپیدن  را به این می خواند که:غم مخور روزی او(عجل-

 الله فرج الشریف)خواهد آمد

حکیم سخون

غالبا جنبه هایی از خدمات متفاوت جناب حکیم ابوالقاسم فرودسی(ره)درچشم

محققان معاصر بسی خوش نشسته و اما مقداری از آنها هم نادید گرفته شده اند.

حرکت امثال یعقوب لیث صفاری می توانست معنی ملی گرایی و وطن دوستی 

امروز ایرانیان را درحد یک نازیسم تنزل دهد ولی پلواریته عقیدتی در عین حال 

سواد حقیقا زیاد فردوسی به جنبه های مختلف دینی:مذهب فقه مابعد الطبیعه و...

ایضا انسانی: ملی تاریخ و...جلو این روند زشت در آمد.

نبرد یعقوب با علویان حاکم بر شمال ایران دقیقا به نقطه مقابل روایت و سلوک 

ملی مذهبی فردوسی پاک زاد در می آید. اما وقتی به تاریخ دقیق می شوید

هیچ کدام از آن دو که لقب سرداری ملی یا امام زادگی مذهبی می کشیدند 

الزاما علیه السلام نبودند.بعض اقدامات علویان طبرستان اصلا خلاف منهج 

امام معصوم حی زندانی و بعدها غایب(علیهم السلام) عهد عباسی بود.رادمان 

هم با داعیه عیاری در جوانی دزدی کرده به جنگ گله ای آدم می کشد. مثلا در 

نبرد طبرستان شخصی را بخاطر تنها انتقاد تند لسانی از او بر دار مجازات زدند.

اما فرودسی فرای بحث ملی و مذهبی یک انسان بسی شریف و نرمال تشریف

داشت  و صدقه سر همین خصائل بعنوان نقطه الصاق و وفاق شیعه گری و

ایران دوستی در کنار نادر شاه افشار مصدق کبیر و... همزمان شناخته می شود.

#گرد-آفرین

حرف بی صاحب

حرف بی صاحب بلاشک اسیر باد هوا یعنی مصداق مفت است.

مگر آنکه از دهان گوینده ای خود عامل بدان در آمده باشد که

ارزش توجه و بکاربستن مابقی ابشار بشر حتی در حد هواداری و

ایمان اش یابد.

منتها درد اینجا است که: بسیاری کلام نقضی را به اتکاء گوینده 

موجه روایت می کنند منتها با منظوری کاملا متفاوت یعنی عکس

کنش و منش آن مرشد مد نظر.

چه چنین حربه ای که در فارسی به کنایه زیرمجموعه نعل وارونه 

زدن لقب گرفته خود با پنبه بریدن سر عوام مجذوب اش اما بی خبراز 

همه جا ایضا یاد و خاطره خوش آن منش  و مرام وزین می باشد و بس.

آقای علی شادمان که از قول حکیم طوس فردوسی پاک زاد من 

باب توجیه کنش های سیاسی خویش درمقابل فلان حکومت پشت

کوه قاف به گاه تولد بیست و هشت سالگی می نویسید:

اگر مایه زندگی بندگی است...دو صد بار مردن به از زندگی است

خواهشا مروری دوباره به سجایا و سیر زندگی آن بزرگ مرد بیندازید 

که هماره ولو دم موت حسب ترک تازی و میل مفتی اعظم حکومتی و ایضا

بکری مسلک حتی از توفیق تدفین درمقبره مسلمین دیارش منع گشت

اما تمام عمر چون دم آخر به گوشه باغ طوس پناه برد بی هرترس از

روشنفکر نمایانی که چنین مصلحت اندیشی را بدفهمی جا می زدند.

مراد از زیست درمنظر حکیم شیعی طوس باری سخن سید الشهداء-

حسین(ع) باشد :همانا زندگی در نزد من عقیده و جهاد هست و بس.

و بندگی در این میانه آغشتن باور به ناخالصی ها باشد عین و مصداق 

یکی ملای دل آزار که حتی تن فردوسی را کنار مابقی اموات قبرستان

برنمی تافت ولی  کوری چشم اش اینک مجسمه آن والا در میادین چهار

گوشه شهرهای این مرز پر گوهرعلویان بر پا است.

بسی رنج بردم در این سال سی....عجم زنده کردم بدین پارسی

#مردن -در- آب- مطهر

حزین خوش نظر

نه اقلام شاملو را برای سرودن می چید و نه هم گام فروغ

پرسه می زد. به شهد شهریار نمی مانست و ایهام نیمایی

را متذکر نمی شد. اصلا داغ ابتهاج ندیده بود و باری

مثل سهراب سر در گریبان زیست درونی نداشت.

طاهره اما تنها تکیه می داد به صلابت سخن اش و این

شاید شبیه اکثر روشنفکران دهه پنجاه با آبشخور 

چپ جهانی از نوع ایرانی چون علی شریعتی بود.

ولی پر مغزی کلام بی تاریخ انقضاء اش پس می زد گنده

تر او جلال آل احمد را و حتی سربه سر ابراهیم گلستان 

می گذاشت.انگار دیهم دار دوران  بود که دست روزگار

پیشتر برسر حکیم طوس خاقان شروان نیز ناصر قبادیانی-

 اش نهاده و به مدد مثل ایشان ادبیات این اقلیم حتی

در اثر  پس لرزه های قادسیه سر پا نگاه  داشت.

#طاهره-صفارزاده