بانو مهستی

سال 86شمسی در تهران وحوالی تجریش به فروشگاه لباس

مردانه با نازنین پیرمرد اصالتا آذری که صاحب آنجا بود

توفیق ملاقات یافته و یکی از بزرگترین درس های زندگیم

را گرفتم.

آن مرحوم چندهفته قبل دیدارمان در کشور امارات متحده

عربی و شهردبی مسافربوده و اتفاقا از کنار خیابانی می گذشت

که در دو سوی اش بنرهایی با مزمون اعلام فوت و سوگواری 

مرحومه مهستی نیز یک زن حافظ قرآن اهل منطقه موجود و 

فردی با تمسخر می گفته :جای آن مطرب بی حجاب جهنم و

و این مومن محجبه بهشت است.

او شب به هتل می رود و در خواب می بیند که به  دل دریایی

سیاه و طوفان بر کشتی سفید نشسته .می گویند ناخدای آن

امام رضا علیه السلام اند و مرحومه مهستی هم  کنار آنها 

می باشد. اما آن زن قاری  قرآن را به حکم حضرت اش گرفته 

و در آب می اندازند تا خفه شود

و بعد انتظامات کشتی گفتند:آواز بانو مهستی بر قرائت  

عفریته  مذکور شرافت دارد

مراقب گلدون اطلسی باش...یه وقت هایی منتظرکسی باش

#مهستی

چپی که راست غرید!؟

در ایران عهد پهلوی دوم با سوالاتی مثل:چرا سه راه شاه 

درحقیقت چهار راه است؟ بر نفع گفتمان چپ و سوسیالیسم

ذهن جامعه را قلقلک می داد.

به امریکای دوره جمهوری اسلامی ایران با  بقایای همان رژیم 

سابق ساقط شده  که زیر بار مشت و لگد انتقاد گرفته بود

البته درحد توان و رندانه از دردوستی و رضا درآمد 

و اما این آخرهای عمر  اندر آلمان انگار باب  اصلاح طلبی 

گشوده بود  تا شاید دوباره دریچه ای به سمت وطن گشاید.

منتها تنها مستقیم بی هراهرم فشار واسطه و...

در نتیجه شد چای ریخته قوری شکسته نیز جنازه ای که 

پیچیده ماندنش در نایلون سالها جلوی پوسیده شدن  آن

را گرفت نه اینکه قدیسی اندر کار باشد(اجسادجاویدان)

شرقی غمگینی که غربی رنگین نیز هم بود!؟ ولی آن در

ذات و این به انزار و باری با چنین رویه نمکی  که به  هماره

زندگی داشت  جلو محو شدن خاطره اش دیگر گرفته شده.

#میخک-نقره ای