زیگ زاگ

عمو فری کاش هیچ وقت قری رو به کمر نمی انداختی که زری را برانگیزد.

اینکه فلانی قوز بود یا بالاترش ایضا نور دیده باری  ورپریده  ننه مرده به

تو چه دخلی داشت.سه راه شاه همیشه چهار راه است حتی وقتی 

مجسمه  یارو گفتنی  درمیدان وسط همان جا خوش نکرده باشد.

من به باور شخصی تو  کاری ندارم که رفتن سر قبر آقا بود یا لیسیدن

کف پای لیلا حتی شده منوچهر(کنایه از گرایشات جنسی فرخزاد)نظرت

اما آنجا تاب بر می داشت که جای جمع کردن لباس از بهر اسیران خرد

سال جنگ به ینگه دنیا شاید اگر در همان خانه ولو  ویران ایران ات 

چپیده بودی به هزار و چند  واسطه سبب می شد پای یک بچه در

جنگ کمتر روی مین برود.اینجوری ساده دل من کسی هم نبود تا

به تو انگ دست کجی زند.شرقی غمگین درست  اما غربی  رنگین 

چه که احوال پرسی تو  را با زبان ولو بدن بی پاسخ می گذارد.

سینه زنی یک سوسیالیست ذیل علم کسی که سالها در مثل 

شو میخک نقره ای کنایه بارش می کرد مصداق دل تنگی های 

برآمده خاورمیانه بود همان طور که آبیاری باغچه ای چندی قبل

بدان مشغول شلنگ تخته  انداختن  و آخر این همه زیگ زاگ رفتن چه:

قوری شکسته سفره برگشته نان خشکیده مرد غرق در خون....

#تنگنا

چپی که راست غرید!؟

در ایران عهد پهلوی دوم با سوالاتی مثل:چرا سه راه شاه 

درحقیقت چهار راه است؟ بر نفع گفتمان چپ و سوسیالیسم

ذهن جامعه را قلقلک می داد.

به امریکای دوره جمهوری اسلامی ایران با  بقایای همان رژیم 

سابق ساقط شده  که زیر بار مشت و لگد انتقاد گرفته بود

البته درحد توان و رندانه از دردوستی و رضا درآمد 

و اما این آخرهای عمر  اندر آلمان انگار باب  اصلاح طلبی 

گشوده بود  تا شاید دوباره دریچه ای به سمت وطن گشاید.

منتها تنها مستقیم بی هراهرم فشار واسطه و...

در نتیجه شد چای ریخته قوری شکسته نیز جنازه ای که 

پیچیده ماندنش در نایلون سالها جلوی پوسیده شدن  آن

را گرفت نه اینکه قدیسی اندر کار باشد(اجسادجاویدان)

شرقی غمگینی که غربی رنگین نیز هم بود!؟ ولی آن در

ذات و این به انزار و باری با چنین رویه نمکی  که به  هماره

زندگی داشت  جلو محو شدن خاطره اش دیگر گرفته شده.

#میخک-نقره ای