ادبیات کمر باریک!؟

مروری بر آثار فارسی وبهر ایرانیان ساخته شده مثل دیجی علی گیتور

پررنگ می رساند که موزیک برتر از نگاه فضای محل سکونت وی یعنی

غرب اولویت آنهااست نه ملودی کلام و....

باز عکس آن کارهای استاد فرامرز آصف نخعی بعنوان فردی تحصیل 

کرده و ورزشکار بها دهی خاص به ادبیات فارسی را فریاد می زند.

آصف پاس داشت محتوای زبان را هرگز مترادف ابراز صرف فهوای 

 کلام پایین نیاورده  هرچند آن مطلوب ومنظور یک نسل را رساند.

کمر باریک و...جدااینکه چه نوع کلیپی برایش ساخته اند فی نفسه 

اثر فاخری است متوجه فرهنگ فولکلور تاریخ ملتی و...

باز و دراین میانه آثار شادمهر عقیلی جای دقت بسیار دارد و هر چند 

فرومایگان نان به نرخ روزخوری صرفا به تقلید صدای او پردازند یا

نام برده را باد نموده نظر کرده جار زنند اما شادمهر نه علی گیتور 

و نه فرامز آصف است. او دریک کلام و هماره از قبل مهاجرت و هم

امروز که حتی قله نشین سایت های نامشروع قمار بازی است 

یک عاشق ژینا بوده و بس!؟اینجوری است که شرح هجران عمیق اش

بواسطه نوازندگی چیره دستانه یا دست برقضا هم نشینی با بانو

مهستی آثاری خلق می کند که بر دلها می نشیند.

حالا و اگر از هر کدام این سه بپرسید نسبت به دو دیگر نقدهای 

جدی دارند هنر مغربی عشق شرقی یا نه پر رنگ چسبیدن و

پایبندی به اسلوب ملی .می توان همگی را جمع کرد و به وجه دیگر

رسید باری از دعوا و اولویت داده ها شان  در گذشت.

#ژینا-گل-من

سلام بر لس آنجلس!؟

اهل لس آنجلس با همه قر و فرشان عده ای از ایتام آل محمد(علیهم السلام)

یعنی مهاجر ایرانی و  نسل های بعدی اش هستند.جماعت زیادتری هم 

امریکایی و پیرو مسیح (ع) تشریف دارند. حالا ارجح شمردن مقلدان  ابن-

حجر عسقلانی ناصبی یعنی اکثریت اهل نوار  غزه(بحث اطفال و مردم عوام

آنجا جدا که شایسته احترام ذاتی اند) با هر بهانه ایدئولوژیک و...

من باب کمک کردن  در گاه مخمصه های حاد  از آتش سوزی گرفته تا بمباران 

جز از یک مغز و زبان کج و منحرف بر نیایدآن هم با داعیه حریت و تشیع.

بر بنی عباس لعنت

#فرهنگ-هولاکویی

بانو مهستی

سال 86شمسی در تهران وحوالی تجریش به فروشگاه لباس

مردانه با نازنین پیرمرد اصالتا آذری که صاحب آنجا بود

توفیق ملاقات یافته و یکی از بزرگترین درس های زندگیم

را گرفتم.

آن مرحوم چندهفته قبل دیدارمان در کشور امارات متحده

عربی و شهردبی مسافربوده و اتفاقا از کنار خیابانی می گذشت

که در دو سوی اش بنرهایی با مزمون اعلام فوت و سوگواری 

مرحومه مهستی نیز یک زن حافظ قرآن اهل منطقه موجود و 

فردی با تمسخر می گفته :جای آن مطرب بی حجاب جهنم و

و این مومن محجبه بهشت است.

او شب به هتل می رود و در خواب می بیند که به  دل دریایی

سیاه و طوفان بر کشتی سفید نشسته .می گویند ناخدای آن

امام رضا علیه السلام اند و مرحومه مهستی هم  کنار آنها 

می باشد. اما آن زن قاری  قرآن را به حکم حضرت اش گرفته 

و در آب می اندازند تا خفه شود

و بعد انتظامات کشتی گفتند:آواز بانو مهستی بر قرائت  

عفریته  مذکور شرافت دارد

مراقب گلدون اطلسی باش...یه وقت هایی منتظرکسی باش

#مهستی

چپی که راست غرید!؟

در ایران عهد پهلوی دوم با سوالاتی مثل:چرا سه راه شاه 

درحقیقت چهار راه است؟ بر نفع گفتمان چپ و سوسیالیسم

ذهن جامعه را قلقلک می داد.

به امریکای دوره جمهوری اسلامی ایران با  بقایای همان رژیم 

سابق ساقط شده  که زیر بار مشت و لگد انتقاد گرفته بود

البته درحد توان و رندانه از دردوستی و رضا درآمد 

و اما این آخرهای عمر  اندر آلمان انگار باب  اصلاح طلبی 

گشوده بود  تا شاید دوباره دریچه ای به سمت وطن گشاید.

منتها تنها مستقیم بی هراهرم فشار واسطه و...

در نتیجه شد چای ریخته قوری شکسته نیز جنازه ای که 

پیچیده ماندنش در نایلون سالها جلوی پوسیده شدن  آن

را گرفت نه اینکه قدیسی اندر کار باشد(اجسادجاویدان)

شرقی غمگینی که غربی رنگین نیز هم بود!؟ ولی آن در

ذات و این به انزار و باری با چنین رویه نمکی  که به  هماره

زندگی داشت  جلو محو شدن خاطره اش دیگر گرفته شده.

#میخک-نقره ای