ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بی مقدمه و ساده ترین وجه درونیات اش در تمام قسمت های آن
سریال نثار علی خواهر زاده خردسال اش می شود و اینگونه کودک
درون خود را فریاد می زد که نماد زلالی و به سبزی گرایدن اش بود.
بقیه را ادب می داشت چون والدین یا می کرد مثل فرید و زن اش
حتی همسر خواهر و..که بواسطه آن از دالان تنگ وگشادزندگی می گذراند
علی اما دراین میانه آداب را هنوز دانش آموز بود و نمی شد اندر
محکمه کشاندش ولو به عادت وکالت و در وجه دفاع.
فقط اما هم پایش باید تاتی می رفت و دربی هر خجالتی از این وجه
و دسته یکی از نقش های مانای خودرا روی پرده برد عین مسافرخانه
چی مشهدی در یک شب مراد بیگ روزی روزگاری و...
منتها با این تبصره و تفاوت که آن کودک درون دیگر نمایی
بیرونی چون خانه سبز کیمیا و خواهران غریب نداشت تا همزاد
پنداری و ترحم مخاطب را تسهیل کند.
#خسرو-شکیبایی
به توصیف در آمده بود:اطعمه و اشربه ایرانی در کنار مزه
یک حس غیر قابل وصف دارد فالوده و یخ در بهشت واقعا روح
آدم را جدای منفعت جسم جلا می دهد و...
گفتم:چرا راه دور می روی ؟یک جمله بگو:بوی مامانم را می دهد
و می برد به عهد بی ملال کودکی که غمم یکی بود و آن نبودن
هم او که سایه بالا سرم شد و تکیه گاه دستم نیز رفت و روبگر
خرده های زیر پا حتی پی کننده گرد و غبار در میانه هوا نیز هم
#ایران-بانو