یکی رضایت گرفته از شهرداری(زاکانی) آن دگر وکالت داده به شهریاری
(پهلوی سوم) این وسط اما خدا رحمت کند خسرو شکیبایی را که نوکر
خودش بود و آقای اش ایضا که نه دست بر التجاع(شاه دوست) داشت
و نه میل ارتجاع(افراطیون جناح راست حاکمیت فعلی ایران)
#شهید-سید-حسن-مدرس
فیلم هامون اثر مرحوم سید داریوش مهرجویی حسب روایت مقاطع
مختلف و داستان های متعدد بصورت پیوسته آن هم گونه ای که بیننده
سر درگم نشود نمونه است اما در این میانه صحنه ای خاص عجیب
خود نمایی می کند.
حمید هامون که در کودکی از خون می ترسید و موقع دیدن جراحت
عزاداران حسینی در خانه شان فراری شده سمت درویش سقاخانه
نشین(کنایه از قرائت عرفانی و صوفی گونه ازمذهب) متمایل می شد.
هر چند با چنان روندها وسرگذشتی به روشنفکر و فرهیخته ای بریده
از مذهب بدل کشته و حتی تظاهر به عدم خواندن نماز کرد شداید
روزگار و اختلافات خانوادگی باهمسرش کار را بدان پایه رساند که در
بیمارستان وقتی کسی برای امتحان دستگاه آزمایش خون او که ویزیتور
و فروشنده اش هست راضی نمی شود خود آستین بالا می زند.
این صحنه با زبانی بسیار زیبا و جامع کنش اغلب داعیه داران روشنفکری
به ایران از ایدئولوژیک تا لائیک را که حسب فاصله گرفتن از روایت عرفی با
مفاهیمی چون سنت های مذهبی آن هم بی خود و غیر ضرور در گیراند
باز تاب می دهد و باز درصحنه ای دیگر با یادآوری کتاب زنده یاد داریوش-
شایگان این آدرس را دقیق و جوهری تر می دهد.روحش شاد مهرجویی
#داریوش-شایگان
#روشنفکر-عرفی
کم سن بی تجربه و سالمند بی حوصله است. این مسئله بطور
طبیعی شامل اکثریت جانداران از جمله بنی آدم نیز می شود.
منتها فرق انسان با بقیه مخلوقات دقیقا اینجا هست که او به
میانسالی با دست آزیدن به مفاهیم متافیزیکی مثل شعائر
و مناسک مذهبی حتی عشق به همسر و وطن(ناسیونالیسم)
و...می تواند تا حد زیادی خود را جوری تربیت کند تا سر پیری
دیگر شلخته یا بی حال نباشد.
مرحوم داریوش مهر جویی در فیلم هامون از زبان بازیگر
اصلی که یک روشنفکر تعریف شده (زنده یاد خسرو شکیبایی)
در صحنه گفتگو با مادرش این مسئله را به کنایه پیش می کشد :
نماز و روزه ای که در کودکی به من یاد داده بودی چه سودی
برای الان ام دارد!؟(نقل به مزمون)
اما حقیقت اش حمید هامون هم داریوش مهر جویی در طول حیات
گرفتار استرس و بی تابی هایی بودند که در حرکات و سکنات
غیر ضرور یا حتی بگویم بو دار سیاسی تجسم یافته ایشان را
دچار چالش های عتیقه کرد تا آن که همینطور دستی دستی بر
روی عشق اش اسلحه کشید و اینکه دست آخر معلوم نشد
دقیقا چه کسی سلاخی اش کرده
#پناه-بر-خدا
بی مقدمه و ساده ترین وجه درونیات اش در تمام قسمت های آن
سریال نثار علی خواهر زاده خردسال اش می شود و اینگونه کودک
درون خود را فریاد می زد که نماد زلالی و به سبزی گرایدن اش بود.
بقیه را ادب می داشت چون والدین یا می کرد مثل فرید و زن اش
حتی همسر خواهر و..که بواسطه آن از دالان تنگ وگشادزندگی می گذراند
علی اما دراین میانه آداب را هنوز دانش آموز بود و نمی شد اندر
محکمه کشاندش ولو به عادت وکالت و در وجه دفاع.
فقط اما هم پایش باید تاتی می رفت و دربی هر خجالتی از این وجه
و دسته یکی از نقش های مانای خودرا روی پرده برد عین مسافرخانه
چی مشهدی در یک شب مراد بیگ روزی روزگاری و...
منتها با این تبصره و تفاوت که آن کودک درون دیگر نمایی
بیرونی چون خانه سبز کیمیا و خواهران غریب نداشت تا همزاد
پنداری و ترحم مخاطب را تسهیل کند.
#خسرو-شکیبایی
وجود و کاراکتر زن در آثار داریوش مهرجویی فقید عین و به مصداق
نخ بخیه می ماند!شیرازه ای که سر و ته قصه را هم آورده یک ریتم
موزون و ملیح دست مخاطب می دهد.
زن فیلم های مهرجویی از مادر اجاره نشین ها تا همسری لیلاحاتمی
حتی دختر لامینور در عین قیافه نازنین و تو دل برواش نماد انسان
به فرم و با حال هم هست. نه اینکه مردهای قصه چنین نمی تواند
بود بلکه گیرایی زن در انتقال چنان مفهومی بیشتر و زودتر می باشد.
مهرجویی هر چند دانش آموخته فلسفه مغرب زمین اما اصلا یک
انتلکتوئل و غرب زده نیست. این چنین روحیه ای را در عزاداری
و به پا داشت جشن همزمان ذیل تیر چراغ برق فراز مند جزیره
که علی مصفا بر نوک آن قبض روح می شود بروز داده با پر رنگ
نمودن تاثیر خاص نور غروب بر چشمهای همگان حتی زن منشی
صحنه فیلمبرداری البته کمترببینده را لاجرم در مقابل گذار
معنوی شکوهمندی قرار می دهد که تنها آن بانوی روح مجرد
آسمانی در حین کلام ودیالوگ با علی مصفا مشمول اش نمی گردد.
آری میان فلسفه عمیق مهرجویی با آبشخور های ناب اشراقی
و فلسفه غربی اومانیسم مبنا که کالای غالب در نزد مونث را
پورن قوی و تحریک کننده تن اش تصور کرده فرق هست.
روانش در آرامش سید داریوش مهرجویی که دارا بودن این
پیشوند و انتساب اش به آن چهارده نورمقدس(علیهم السلام)
از آخرین چیزهایی بود که درباره اش فهمیدم حسب بدی آب
وهوای زمانه اکثرا غرب و شرق زده
#دختر-دایی-گمشده
اینکه مرحوم داریوش مهر جویی چه مشرب سیاسی داشت
با مرگ درد ناک اش در هاله ابهام فرو رفته ومیانه فیلم های
از او که روسری رابرازنده درخت شمرده وبه سوال فلانی از
اپوزسیون جواب نمی دهد دست به دست می گردد.
مرام اومانیستی وعلاقه اش به محوریت انسان در آثار خود و
بخصوص زنان اندر اواخر عمر هم باب میل همین روشنفکر-
نمایان تحت تاثیر صرف از گفتمان لیبرال دموکراسی باشد.
اما جایگاه مذهب در آثار این هنرمند بزرگ ایرانی کجاست؟
ایشان فیلمی هم درباره اسماعیلیان ساخته بود که متاسفانه
ناپدید گشته است!
راستی و در خاتمه از اهل سیاست و مدعیان منور الفکری باید
پرسید که :چرا چنین آدمی که از ظن خویش یار او شده اید
و در سوگ اش بی تعارف اشک تمساح می ریزید مجذوب کاراکتر
صدر نشین قلعه الموت شد چنانکه وقت و توان خود را صرف
معرفی او کرد!؟
مهرجویی یک هنرمند پاک و فطری بود و حتی اگر چندان تقید
مذهبی شدیدی نداشت ولی وقتی مقابل نهضت های ناب ملی
و از سرحریت طلبی ولو با لیدری شیخ حسن جوری حسن صباح و...
هموطن خودش قرارمی گرفت طبیعی بود که واکنش نشان دهد
و درعین حال فرد عمیقی که به دوره حیاتش جای همانند سازی
جریان های معاصر با ایشان می خواست مذاق مردم اش را با
سرچشمه بی شیله و پیله ماجرا آشنا کند.
خدایش بیامرزد
#شیخ-حسن-صباح
سلام نو به تو ولی ز کهنه گی حزین شده
چرا چنین بساط مهر دوباره پر زکین شده
نمی شود بگفتن از هجوم تند سایه ها
رفیق من بیا و باش که ما یکی اجین شده
سوار سادگی و خود پیاده ای چنین شده
شکوه در تراز را شکوفه ای قرین شده
بر حکم بردن لبی به سمت آن پیاله باز
تمام گیتی اش به ما کنون چو انگبین شده
تقدیم به روح فقید سعید داریوش مهرجویی
سروده سعیدحریری اصل مهر1402ش
#هامون