حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

زن در آثار مهرجویی

وجود و کاراکتر زن در آثار داریوش مهرجویی فقید عین و به مصداق

نخ بخیه می ماند!شیرازه ای که سر و ته قصه را هم آورده یک ریتم

موزون و ملیح دست مخاطب می دهد.

زن فیلم های مهرجویی از مادر اجاره نشین ها تا همسری لیلاحاتمی 

حتی دختر لامینور در عین قیافه نازنین و تو دل برواش نماد انسان 

به فرم و با حال هم هست. نه اینکه مردهای قصه چنین نمی تواند

بود بلکه گیرایی زن در انتقال چنان مفهومی بیشتر و زودتر می باشد.

مهرجویی هر چند دانش آموخته فلسفه مغرب زمین اما اصلا یک

انتلکتوئل و غرب زده نیست. این چنین روحیه ای را در عزاداری 

و به پا داشت جشن همزمان ذیل تیر چراغ برق فراز مند جزیره 

که علی مصفا بر نوک آن قبض روح می شود بروز داده با پر رنگ

نمودن تاثیر خاص نور غروب بر چشمهای همگان حتی زن منشی 

صحنه فیلمبرداری البته کمترببینده را لاجرم در مقابل گذار 

معنوی شکوهمندی قرار می دهد که تنها آن بانوی روح مجرد 

آسمانی در حین کلام ودیالوگ با علی مصفا مشمول اش نمی گردد.

آری میان فلسفه عمیق مهرجویی با آبشخور های ناب اشراقی

و فلسفه غربی اومانیسم مبنا که کالای غالب در نزد مونث را 

پورن قوی و تحریک کننده تن اش تصور کرده فرق هست.

روانش در آرامش سید داریوش مهرجویی که دارا بودن این 

پیشوند و انتساب اش به آن چهارده نورمقدس(علیهم السلام)

از آخرین چیزهایی بود که درباره اش فهمیدم حسب بدی آب

وهوای زمانه اکثرا غرب و شرق زده

#دختر-دایی-گمشده

کلید محبت

پسرنوجوان 18سال بیشترنداشت اما تجربه ای را ازسرگذرانه بود که

بسیارانی حسب عدم درکش برای خود و بعض دیگران جنس مخالف 

مشکلات اخلاقی حتی حاد ایجاد می کنند.

می گفت:نزدیکی شهر انزلی ماشین ما خراب شد و چون پای پدرم 

درد می کرد اجبارا مرا ازراه فرعی جنگل سمت تعمیرکارو قطعه 

فروش خودرو که آن حوالی بود فرستادند.

مسیرمن ازکناررودخانه ای می گذشت که چلوکبابی و قهوه خانه-

هایی آن اطراف قرارداشت با آلاچیق و...

ولی آن موقع تعطیل بودند و اکثرمشتریان آنها شب هنگام می آمدند

دیدم دختری تنها آنجا نشسته و این خلوتی غریزه جنسی را چنان

درمن فوران داد که ناگهان خودم را نزدیک او یافتم

اما آن زن نه جیغ کشید و نه فرارکرد فقط دستش را روی سینه 

گذاشت پس مدام و سریع نفس کشید تا آنجا که شیرفهم شدم

مریض است و قلبش با باتری کارمی کند.

بله عدم شناخت آدم ها موقعیت و جوانب مسائل سبب می شود

همیشه یکطرفه به قاضی برویم و مثلا از تمام وجود یک زن آنی

و فقط ملیح بودن چهره اش را جواز مجاورشدنش شمارآوریم

اما این تنها یک حسن البته مقطعی بهر هم نوعی است که ضمینه

ازفرش تا عرشی بودن دارد و چاره صحیح اما محبت به همه من

جمله کسی است که شاید زوج مناسبی باشد چه اینگونه و در

واکنش وی به اعماق شخصیتش نیز رضایت بر پیوند با دیگری

پی خواهیم برد...

#مخ-زنی

راد و رادان!؟

در میانه دعوای زن های راد و مردان رادان این مرز پرگوهرکه از دوربین مدار-

بسته تا سطل ماست را به خدمت فرا خوانده اند من ثالث نوعی فقط و همچنان 

به فکر رابعه هستم  و بس!؟مونثی نه آنچنان که با مذکری نه اینچنین بسازد

از همه داشته و نداشته هایش به حکم انسانیت

گل ات از غنچگی افتاده و مصلوب شد است

بوی عطرش به عرق خورده و مغضوب شد است

تن زارت به قفس بال هوس را  چه زنی!؟

رکب اش دیدی و سوادی تو مضروب شد است

سرمه زیر نظر بین که چه سرکوب شد است

چون که ازقطره اشک برده و معیوب شد است

رانده ای نخ به خود و آخته ای رژ به لبان

چه کنم موی سیاهی که کنون بور شد است

این سرا از همه بد رفته و هم  روب شد است

که بگویی:بنگر جنس چه مرغوب شد است

لیک اش هم باز شنو ای همگی کار درست

رخ از خوب و بدش رفته و منسوخ شد است

باقی آن هست که از ریشه به بهبود شد است

با توکل به سرش چادر و محجوب شد است

سروده طلبه سعیدحریری اصل.فروردین1402