مرحومه نیکا شاه کرمی بعد فوت پدرش مستقل از مابقی خانواده
در شهر تهران زندگی و به کافه خانه گذر کار می کرد
مرحوم مهرشاد شهیدی که سر آشپز رستوران بودو...
اگر دقت کنید از صدر مشروطه و عهد پهلوی اول با رواج امثال
گراند هتل تا خود کافه نادری دوره محمد رضا شاه
اینگونه محافل خواستگاه اصلی روشنفکران و جنبش های
اجتماعی است.
خوب فرد بالغ در آنجا اگر تحت تاثیر دیگران یا درجه بندی
عقل خودش مرامی را در پیش گرفته و حتی در راه تحقق
آرمان های آن کشته شود جای بحث نیست.
ولی نوجوان چه!؟
وقتی والدین حسب اختلاف یا سطح آگاهی خود سبب فعالیت
بچه شان در چنان جاهایی که محتاج روابط عمومی بالا ایضا
رابطه یافتن ضمنی با مشتریانی است هر کدام دارای آگاهی -
های نسبی از مسائل اجتماعی سیاسی عملا فرزند خویش را در
یک اصطکاک فکری شدید وا گذاشته اند. چیزی که بی پناهی و
دم دست ضابطان و عناصر امنیتی بودن گاه داغ و اکتیو شدن
فضای اجتماعی به جریان های مانند گرانی بنزین98ش یا فقد
مشکوک مهسا در 1401ش تنها نوک قله یخ آن است.
#نوجوان
(تقدیم به همه نوجوانان ایران یا همان نسل Z)
در کشوری که شاهزاده اش خود دل درگرو وکالت با مدد سپاهیان
دارد
مجاهداش نیز هم داستان دشمن ملیت ایرانی صدام تکریتی بود
و ایضا بعضا آخوندهایی داراست در جامه شیعی و فکر سنی گری
آن هم با ملتی هشتاد درصد او گرفتار مقوله فقر از مادی گرفته
ودر راستایش فرهنگی .
اینترنت داخل فیلتر و خارجی آن افتضاح است.
افغان های بیگانه رانده می شوند بی دقت در هزاره مظلوم و پشتون
ظالم شان
دیدن فوتبال با پشت صحنه منافع سیاسی و خوردن هله هوله تفریح
غالب و سالم حساب می شود
از گرانی گوشت جهت جلوه روشنفکرانه فاز وگان برداشته اند
مسجدهاشان خلوت و کافه رستوران ها قلقله است
جمعیت رو به پیری می رود و شاخص خشونت در مملکت سمت بالا گرفته
میزان کم ازدواج و تخلیه هیجان اجتماعی و فراموشی فشار سیاسی سبب
شده بسیارانی عملا درسطح کوچه و بازارمصداق کپسول شهوت
باشند یعنی زیست حیوانی رایگانه علاج فرار از حال انسانی خود شمرند.
خیلی های دغدغه مند معنویت در باتلاق عرفان و فلسفه های پوچ
و غیراشراقی چون آموزه های مسموم ملای روم وابن عربی غرق اند.
مفهوم ناموس عملا حربه پدر و شوهر سالاری تعریف می شود و بس
زنان بادهن کجی به حجاب ومردان با خیانت به همسر داری درحقیقت
کم هزینه ترین شیوه مخالف با قواعد فقه مذهبی رایج را فریاد زنند.
در هر سانحه اجتماعی و بحران سیاسی کودکان بی گناه مسلم و البته
کم از نظر جمعیت بیشترین میزان قربانی را دارند.
افراد باسن بالا و طبعا محترم عرفی در مشاغل پایین دست به وفور
رویت می شوند.
خانم ها در تردد خیابانی پای لخت خود را به رخ بقیه می کشند و
آقایان هم کله های با موهای کاشته
تمایل جنسی مونث جماعت از هشت برابر معقول مذکر بالا زده و اما
در عین حال گرایش به همجنس بیدادمی کند
تو را که هنوز بوی مادرانه می دهی روی چشم می گذارم چرا که با
هستی سبزت در نبود پدرحقیقی مان(عج) سایه اش را از سر
کاشانه نچیدی
اللهم عجل فی فرج صاحب هذا الامر
#معصوم-(ع)
خود را جای پدر ومادری بگذارید که حال به زور یا از سر
عقیده چند تا بچه اش رادر تدارک نبرد باسپاه مولا علی(ع)
به مثل جمل صفین ونهروان فرستاده ودر مقابل موقع
بازگشت می بیند که کوچکترین وضعیف ایشان که مطابق
متد وروال همه نبردها حتی امروزی ومدرن در معرض
خطر بیشتر بوده سالم برگشته است!!
آیا انسانیت او و وجدانش تحریک نمی شود که دارد به
راه خطا می رود وجوانمردمقابل اش رادشمنی روآ نیست!؟
#یا-سامع-الشکایا
وقتی شهوت بر جوانی که دسترسی به جنس مخالف ندارد یا حتی
عدم تمایل به آمیزش غلبه کرد اگر یک شرقی فاقد علم کنترول
بر مقوله سکس باشد با تصورات خود از عریانی آن دیگری تا
مرحله تخلیه به مدد دست و فشردن آلت پیش می رود یعنی
استمناءای که خلاف اتصال واقعی آلت زن و مرد هم مشکل
روانی بارمی آورد(عدم تمرکز) ایضا جسمی(شلی مجاری)
سنت مذهبی در اینچنین مهلکه توصیه به گفتن ذکر یادآوری
مرگ و...برای ایجاد انحراف ذهنی و خلاصی از نقطه اوج چنان
حالتی دارد.
مدرنیته هم اگر شهروند خود راصاحب اهمیت شمرد همین
رویه را منتها در قالب سکولارش پیش می گیرد مثلا:
یک پرتقال قرمز را وقتی از میانه ببرید دقیقا مانند واژن زنانه
شود و فرد شهوت زده اگر چنین چیزی را با انگشت خود فشارد
یا به عورت خویش نزدیک کند ناخودآگاه از سکس خیالی که
غرق در اجزاء دلپذیر زن هست سمت همزمان متوجه جنبه
نا میمون او نیز می گردد.اصلا اساس تفاوت استمناء و آمیزش
همین تجربه همزمان ترش و شیرین در مورد دومی است.
چنین روندی عین مابقی مسائل زندگی پستی و بلندی کم
و زیاد دارد و اما تصور ذهنی صرف کم کم روح انسان را عادت
به راحت و غلیظ کسب کردن دل خواسته و خوشی می نماید.
درنتیجه مبتلاء استمناء رفته رفته از روند طبیعی حیات
انسانی قطع گشته سمت پرتگاه مرگ متمایل گردد
#جق-زدن
بول قسم مذکر بواسطه مثانه از دمایش کاسته شده هر چند موقع
خروج از عورت هم تا حدودی گرم است.
اما قصه اسپرم یا همان منی مردان کاملا فرق می کند!
جنبه چسبندگی آن در کنار دمای بیشتر حسب جدایی مستقیم از بطن
کلیه مجاری ادراری دفع کننده اش را دچار چالش سوزش و درد می کند.
این تخلیه عصاره وجود گرسنگی نیز به همراه دارد.
اما وقتی منی مستقیما از عورت به آلت و طبعا رحم زن سپری شود
تفاوت دمایی در کار نمی باشد و ترشحات بدن مونث قصه غالبا عین
حالت روغن کاری جلو سوزش را می گیرد.
سوزش در رابطه جنسی صرفا به دفعات نخستین و حاصل از
تفاوت باکتری و...موجود در دو بدن همسران می باشد و بس.
خود ارضایی اما وقتی مکرر شد مغز انسان که عکس عورت در
نقطه فوقانی قرار دارد هم فشار تغییر دما را عین حالت بول
کردن می کشد و ایضا اعصاب معده و...آلارم و علامت ضعف
کل بدن می دهد و اینگونه اذیت عملی جان بشر احتمال سکته
را بالا می برد
#ارضاء-بالغ
پسر بر سن تکلیف شرعی رسیده به یکی دو سال بعد آن البته با
فیزیولوژی و محیط زیست نواحی نیمه شمالی ایران تجربه خروج
ناخواسته حتی بدون تحریک جنسی مایع منی را خواهد داشت.
او از سالها قبل و بصورت فطری به بعضی اعضاء جنس مخالف
مثل پای زیبای زنان حساسیت و توجه داشت اما بعد نخستین تخلیه
اسپرم به سمت علاقه بر کل وجود مونث جماعت می رود البته که
تدریجی.
خوب بر وجه سنتی زنان فامیل دختر خاله و...مدام در مجاورت
آن نوجوان بودند و حسب کنترل ضمنی بستگان هیچ وقت هم
عملا و تنها زیر یک سقف با جنس مخالف غیر محارم نمی رفتند
تا بنابر روایت صحیح مشهور شیطان نفرسوم باشد...
در جنبه مدرن رایج نیز به مثل مغرب زمین و امریکا دیدن رخ
حتی تن و آلت تناسلی مونث ولو رابطه جنسی نامشروع از جمله
همجنسگرایی مجاز شمرده می شود و لذا در هر دو وجه سنت
و مدرنیته یک جوان دل خوش صرف به خیال جمال مه رویان
نبود.اما به ایران امروز که درحال گذار از سنت به مدرنیته
است و حسب تمایل چپگرایان وکلا باورمندان به مفهوم
ایدئولوژی مخصوصا مذهبی وطبعا اعمال سلیقه ای و بدون
کارشناسی کافی مانند پدیده تفکیک جنسیتی دربعض اماکن
عام سبب شده این زیست با خیال خانم های ناز در نزد مردان و
برعکس اش بهر جنس مونث تقویت شود. حتی خود ماهواره
و اینترنت هم با وجود اینکه سفیر مدرنیته اند در عمل
برای انسان ایرانی که امکان تخلیه جنسی محدودی دارد
کلا به تقویت این وضع غلط کمک می کند و پشت بند ضعف
حاصل از استمناء غیرعقلانی و شرعی رفته رفته فسادهای
مثل اعتیاد سرقت قتل و...افزایش یافته اند. چون تخیل
تقویت شده و سستی بدن بی پولی و...به چنان سمت بس
بدی هم لاجرم کشیده می گردد
#مخمصه
تلاش می کنی و جز رسیدن به قله فن هنر یا مفهومی
هیچ نیت غیرخالصانه تان نیست اما نمیشه که نمیشه.
و دقیقا این جا است که همه غم های عالم فرو می ریزد
بردل ات پسرم!
اما خدا را چه دیدی که چنین زود از رحمت اش بریدی؟
به تو قول می دهم که قراره جا و جور دیگه ای گل کنی
حتی بهتر از آن مورد قبلی و این وعده هم او است چه
سعی اگر مشکور باشد قبله مقبول را خواهد یافت و
با نیت خیر به هر سمت ولو غیر هم صلات گذاری
اجرت محفوض است جان بابا
بالاخره روزش می رسد همان دم خدا خواسته که اندر
بهترین بستر ها و به بایسته ترین مصدر ها فعل تو
فاعل خود را یادگاران مانا می کند .فدات
#رحمان-رحیم
پسرنوجوان 18سال بیشترنداشت اما تجربه ای را ازسرگذرانه بود که
بسیارانی حسب عدم درکش برای خود و بعض دیگران جنس مخالف
مشکلات اخلاقی حتی حاد ایجاد می کنند.
می گفت:نزدیکی شهر انزلی ماشین ما خراب شد و چون پای پدرم
درد می کرد اجبارا مرا ازراه فرعی جنگل سمت تعمیرکارو قطعه
فروش خودرو که آن حوالی بود فرستادند.
مسیرمن ازکناررودخانه ای می گذشت که چلوکبابی و قهوه خانه-
هایی آن اطراف قرارداشت با آلاچیق و...
ولی آن موقع تعطیل بودند و اکثرمشتریان آنها شب هنگام می آمدند
دیدم دختری تنها آنجا نشسته و این خلوتی غریزه جنسی را چنان
درمن فوران داد که ناگهان خودم را نزدیک او یافتم
اما آن زن نه جیغ کشید و نه فرارکرد فقط دستش را روی سینه
گذاشت پس مدام و سریع نفس کشید تا آنجا که شیرفهم شدم
مریض است و قلبش با باتری کارمی کند.
بله عدم شناخت آدم ها موقعیت و جوانب مسائل سبب می شود
همیشه یکطرفه به قاضی برویم و مثلا از تمام وجود یک زن آنی
و فقط ملیح بودن چهره اش را جواز مجاورشدنش شمارآوریم
اما این تنها یک حسن البته مقطعی بهر هم نوعی است که ضمینه
ازفرش تا عرشی بودن دارد و چاره صحیح اما محبت به همه من
جمله کسی است که شاید زوج مناسبی باشد چه اینگونه و در
واکنش وی به اعماق شخصیتش نیز رضایت بر پیوند با دیگری
پی خواهیم برد...
#مخ-زنی
تقدیم به برنا معصوم قصه آبادانی ها
چون دفترنقاشی اش خطی ندارد....هرجورتوی آن بحنبم حد ندارد
املاء که گفتند غالبا تازی نوشتم...گویا کتاب فارسی جوهرندارد
انشاء مشخص بود با طرح کلی.شکرش که برجزء سخن باری ندارد
شیمی گرفتم صفرازبس گریه کردم...کاتالیزوررا کشتندویاری ندارد
شخص انیشتن ازفیزیک طرفی نبسته...نسبیت مد نظرسیم جین ندارد
درجامعه بس بودم و می گشتم اما...قانون آن را من یکی ازبرندارد
جغرافیا خیلی قشنگ و سهل بنمود...میلم ولی آب وهوای اوندارد
تاریخ هرچه بوده رفته زین جا...حالا ازآن بیش و کمی دیگرندارد
زنگی بشد ازبهربحث شاعری هم...فردوسی کلا پاک زاد بهتر ندارد
ورزش گرفتم بارفیقان عزم میدان...هرچند این پنبه پهلوان مالی ندارد
درسی رسید اندروسع و خاتم شعر....تعلیم آیین با کسی کاری ندارد
روزنخستین خواندلااکراه فی الدین...درمسلک ما مخبری جایی ندارد
سروده طلبه سعیدحریری اصل.سنه1443ق
#دانش-آموز
جوهرآنچه از بلا بر ابشار بشر رفته و مخصوصا قشر انبیاء(علیهم السلام) را در یابیده
اندریوم عاشور رخ داده و به زورآزمایی با صبر اباعبدالله حسین شهید(ع) آمده است.
آدم پدر انسان را غم هابیل اش بود و بابای انبیاء ابراهیم (ع) تشویش فقد اسماعیل
در قربانگاه داشت. اما می دانید که نبود برادر زاده اش از بهر بشر حتی بر داغ داداش
خویش سختراست!؟ چون جدای آنکه اصطلاحا خون خون را می کشد فراق در نوجوانی
چنان هرمانی را مضائف می کند .آری داغ عبدالله بن حسن (ع)که در گودی قتلگاه و
مقابل چشم ثار الله(ع) دستش را به تیغ کین و ناجوانمردی زدند بند دل کسی را
پاره کرد که اندر فراق عباس اش(ع) فرموده بود:اَلاُن اِنکَسَرَ ظَهری(کمرم شکست)
حسین (ع) را دشنه کند و ازقفای شمر ملعون نکشت!؟رگ های حیات ظاهریش بعد
نیمه روزی همه دیدن تیغ و اخ(سنگ سابیده تیز) در حق پاره های تن خویش از
یاد آن نوجوان باز ایستاد چه روال بالغ نرمال است به بچه ها عشق و عاطفه ورزیدن
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ
#انسان-نرمال
بسیار پس گردنی خورده ام و اشکم بارها سرازیر شده است
یعنی دقیقا وقتی که هم سن تو بودم
نه اینکه کس و کار بدی داشته باشم چه محیط اطرافم به چنان برآیندی
می کشید.مخصوصا در باب منی که عزیزکرده خانواده بودم و طبعا خار
چشم بسیاری درجامعه که نداشتند پول تا معرفت
حتی یکبار در موقع سربازی از گروهبان وظیفه ای چنان کتکی خوردم
که ساعتی دچار مرگ مغزی شده و رو به قبله درازم کردند...
شایدبپرسی: آخه آخوندم سربازی می رود چاخان؟
آره اگر طلبه وابسته به حوزه نجفی چون من باشدچرا که نه...
ولی راستش و بی تعارف هم امروز راضی هستم بمیرم حتی به قیمت
اینکه تو یک آه از سردلتنگی نکشی
گلم جوانی ام را دادم در جستن خدا و باز چشمک بی بدیل آن جمیل را
در تو یافتم. جوری تر و تازه ای که گفته هایم را در گذربی رحم ایام از
هردوات و دفتری بهترنگاه داشته به نسل های بعد هدیه خواهی داد
پسرک چیزهای مردم را که آمدن من سمت چون وجودت ذیل عنوان
هوس جا می دهند کنار بگذار چیزک تنهای این میان است که حقیر از
غنچه ات نفس می گیرم و با فکربودن ات قفس راحتی تاب می آورم
تو چنان در شوری که چنین شعور مرا به رقص وا می دارد جدا از زیر
مجموعه حرام بلکه حلال تر از شیرمادر پدرآمرزیده
ای حیات دل حسام الدین بسی...میل می جوشد زقسم سادسی
(تو قبل هرچیز نوجوانان را دریاب و بدان که برهرخیر و صلاح مسلما
پیش تاز ترهستند.امام جعفرصادق مصدق(ع).روضه کافی ص93)
فقط خواستم بگم:همه عالم فدای صورت ماه تو!
با وجود اینکه می دانم اوضاع ام در این جامعه
چقدرخطری هست و ناکسانی بین لالوها نشسته-
اند تا این عکس و آن خط فدایت شوم را دست آویز
کنند که:دیدید گفتیم آخوندها بچه بازاند....
اما بی خیال داداش کتک خور ما ملسه!؟یک عمرکه
دارند از قصه خیالی یا حداقل موردی تجاوز ماها
به طفلک های مردم گپ ها می زنند و همگی مان
را طوسی می بینند...اما دقیقا تو خود بزرگسالی
و با همین حرف ها بسیار ببخشید می کنند مان...
راستی سر درد دلم باز شد و یادم رفت که داشتم
می گفتم:ببین من بخاطرتو هر کاری می کنم پول
و آبروکه سهله حتی جانم را می دهم.فقط به یک
شرط ساده و همیشگی!؟ درس هایت را بخوان
بابا مامان رو اذیت نکن و هرشب جمعه اموات ات
را با فاتحه ای یاد نما منم روش!؟آ آخه می دانی
همگی رفتنی هستم و مرادم از حساس شدن روی
زیبای تونه استغفرالله و طبق قول بچه های محله
رفتن تو جلدت بلکه اسباب جستن و وصل شدن
به آن رعنایی است که هنر دست او باشی.
ان هو جمیل و یحب جمال