ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
واقعا اینکه میگن از هر انگشت طرف هنری می بارد به قاعده
و ستون خیمه زنده یاد فتحعلی اویسی البته از هم روزگاران
ما ها راست است.
به جرعت شهادت می دهم: ایشان یک نقش سر سری و محض
ماست مالی و فرمالیته بازی نکرد.
حتی درسریال های تاریخی مثل سربداران ولایت عشق و....
با گیرم خاص سلوک و ایضا عقده های ویژه شخصیت خود نما
بود دیگه چه برسه به یک جایی مثل باغچه مینو که حسب
پیشکسوت بودن دامنه اختیار و جولانش با وجود سناریو
زیاد می شد و پس حقیقتا قیامت می کرد.
باورم این است اویسی ازچارلی چاپلین استادتر بود در طنز
چنانکه هر بازیگر جدی دیگر جهانی را جرعت هل من مبارز
طلبیدن داشت. خلاصه و جوهرش اینکه تو خونش بود هنر
و از قضا پشت این چهره گاه شاد و بعضا غمگین او هم لابد
غصه و دغدغه های خودش را داشت اما هیهات از اینکه
مصائب و مسائل زندگی اش قدر یک نقطه روی تابلو فوران
بی امان شادی و انرژی درونی این بشر خال اندازد. نه
خلاصه اینکه طبق حرف خودش :فتل قصه ما از اصلاح طلب-
ترین کارگردان (استاد محمد علی نجفی) تا خود ده-
نمکی را تجربه کرد اما اویسی با امضاء خاص اش ماند
الفاتحه
فیلم هامون اثر مرحوم سید داریوش مهرجویی حسب روایت مقاطع
مختلف و داستان های متعدد بصورت پیوسته آن هم گونه ای که بیننده
سر درگم نشود نمونه است اما در این میانه صحنه ای خاص عجیب
خود نمایی می کند.
حمید هامون که در کودکی از خون می ترسید و موقع دیدن جراحت
عزاداران حسینی در خانه شان فراری شده سمت درویش سقاخانه
نشین(کنایه از قرائت عرفانی و صوفی گونه ازمذهب) متمایل می شد.
هر چند با چنان روندها وسرگذشتی به روشنفکر و فرهیخته ای بریده
از مذهب بدل کشته و حتی تظاهر به عدم خواندن نماز کرد شداید
روزگار و اختلافات خانوادگی باهمسرش کار را بدان پایه رساند که در
بیمارستان وقتی کسی برای امتحان دستگاه آزمایش خون او که ویزیتور
و فروشنده اش هست راضی نمی شود خود آستین بالا می زند.
این صحنه با زبانی بسیار زیبا و جامع کنش اغلب داعیه داران روشنفکری
به ایران از ایدئولوژیک تا لائیک را که حسب فاصله گرفتن از روایت عرفی با
مفاهیمی چون سنت های مذهبی آن هم بی خود و غیر ضرور در گیراند
باز تاب می دهد و باز درصحنه ای دیگر با یادآوری کتاب زنده یاد داریوش-
شایگان این آدرس را دقیق و جوهری تر می دهد.روحش شاد مهرجویی
#داریوش-شایگان
#روشنفکر-عرفی
کم سن بی تجربه و سالمند بی حوصله است. این مسئله بطور
طبیعی شامل اکثریت جانداران از جمله بنی آدم نیز می شود.
منتها فرق انسان با بقیه مخلوقات دقیقا اینجا هست که او به
میانسالی با دست آزیدن به مفاهیم متافیزیکی مثل شعائر
و مناسک مذهبی حتی عشق به همسر و وطن(ناسیونالیسم)
و...می تواند تا حد زیادی خود را جوری تربیت کند تا سر پیری
دیگر شلخته یا بی حال نباشد.
مرحوم داریوش مهر جویی در فیلم هامون از زبان بازیگر
اصلی که یک روشنفکر تعریف شده (زنده یاد خسرو شکیبایی)
در صحنه گفتگو با مادرش این مسئله را به کنایه پیش می کشد :
نماز و روزه ای که در کودکی به من یاد داده بودی چه سودی
برای الان ام دارد!؟(نقل به مزمون)
اما حقیقت اش حمید هامون هم داریوش مهر جویی در طول حیات
گرفتار استرس و بی تابی هایی بودند که در حرکات و سکنات
غیر ضرور یا حتی بگویم بو دار سیاسی تجسم یافته ایشان را
دچار چالش های عتیقه کرد تا آن که همینطور دستی دستی بر
روی عشق اش اسلحه کشید و اینکه دست آخر معلوم نشد
دقیقا چه کسی سلاخی اش کرده
#پناه-بر-خدا
سلام نو به تو ولی ز کهنه گی حزین شده
چرا چنین بساط مهر دوباره پر زکین شده
نمی شود بگفتن از هجوم تند سایه ها
رفیق من بیا و باش که ما یکی اجین شده
سوار سادگی و خود پیاده ای چنین شده
شکوه در تراز را شکوفه ای قرین شده
بر حکم بردن لبی به سمت آن پیاله باز
تمام گیتی اش به ما کنون چو انگبین شده
تقدیم به روح فقید سعید داریوش مهرجویی
سروده سعیدحریری اصل مهر1402ش
#هامون