استاد آقای محموددولت آبادی مثل هرانسان دیگری ولو غیرفرهنگی
گرفتارمصائب اجتناب ناپذیرزیستی هم می شود .همان که به گویش
عامیانه قضا و قدر خوانند و البته حسب موقعیت اجتماعی شدید
وحاد اش... ولی بعد از خلاصی یا حتی درمتن چنین جریان هایی کنش
وی یک ظرافت و عرفان مسلکی ویژه ای دارد.
شایدممارست او بامرحوم آیت الله سیدمحمودطالقانی هم به زندان
پهلوی دوم دررسیدن به چنین موضعی بی تاثیرنبوده است.
ببیند خلاف اکثرزندانیان سیاسی قبل انقلاب آزادی اش سمت
مسئولیت اجرایی نمی کشاند حتی با وجود امکان دولت موقت و
توجیه های ازجمله انجام وظیفه و...
در مراسم خاکسپاری قربانیان قتل های زنجیره حاضراست اما
به سبک هوشنگ گلشیری داد سخن نمی دهد
اندرکنفرانس مشهور به برلین نحوه عمل او بسیاربا اکبرگنجی و
حسن یوسفی اشکوری حتی مرحوم عزت الله سحابی فرق دارد
بعدبازگشت اش همین طور
دولت آبادی دریک کلام و پس هرماجرای ناخواسته باز می گردد
سرخانه اول نویسندگی و خوب هم یاد گرفته به پدیده های
مخصوصا علوم انسانی چند وجهی بنگرد
مثلا همین کتاب بوف کورصادق هدایت را گیرم که اصلا و طبق
موازین شرعی ضاله باشدولی بیرون کشیدن بقول و تفسیرخودش
دانه گندم از دل آن یعنی دادن و یافتن رهیافتی مثبت از بطن و
درکنار هزاران منفی که به جبرزمانه برفکر وقلم نویسنده آغشته
است کارهرکسی نیست.
معمولا بچه های نابغه شلوغ وشلخته ظاهری هم هستند و همین
سبب می شود تا پدرمادرساده دل بیشتر به راندن از آغوش وخواندن
اجباری ایشان ذیل لواء تربیت گذرانند اما دولت آبادی معلم است و
درگذر سالیان و ازمتن این همه ماجرا با بانیان وپرسوناژهای مختلف
خوب درک کرده عمق کلام عارفانه به معنی اشراقی حضرت زینب(س):
ندیدم مگرجز زیبایی
هر چند گفتمان موسوم به نواندیشی دینی(چنین عنوانی را فی نفسه غلط و
پرادوکس می دانم چه آیین اصلا جدید و قدیم ندارد) را به دو روایت شادروان-
مهندس مهدی بازرگان و علی شریعتی تقسیم می نمایند اما نحله ای در این میانه
نادید گرفته شده و بر چپ مذهبی جمع زده می شود که تفاوت های بنیادی با
قرائت امثال مجاهدین خلق و...دارد.
یعنی همان نگرش آیت الله سیدمحمود طالقانی(ره) و یار دیرینش زنده یاد
مهندس عزت الله سحابی
نویسنده کتاب اسلام و مالکیت در عین عدم رد مفهوم کلی مبارزه با تضاد طبقاتی
به عصرغیبت منجی(عج)کاملا واقف است: نسخه مارکس جهت درمان چنان بیماری
عجولانه بوده چنانکه بعد از فقد مولف آن شاهدبودیم با فروپاشی اتحاد جمایر
شوروی پوکی ایدئولوژی مذکور مشهودگردید.
اشراف آقای طالقانی در قامت یک مجتهد حداقل با اشل و چهار چوب حوزوی اش
پر واضح نمی توانست که سبب گردد با وجود جو قالب گفتمان چپ تمایل بیش از
اندازه شرعی بدان توسط وی صورت گیرد.
مهندس بازرگان اما سرمایه داران اصیل و غیر امپریالیست هر جامعه ای را
به سان درختی سر سبز می دیدکه طبقه فرو دست از سایه و میوه آن بهرمند
شوند و لذا تبر برداشتن بر قامت چنانی را به هر بهانه توجیح و تفسیر رضا
نمی داد.اصلا در شکل عصر ظهورهم مبتنی بر پندار او بزرگترین سرمایه دار
مثبت یعنی امام دوازدهم(عج)با حضورخود دیگر ابشار بشر را برسرخان فهم
والا و شعور دل انگیزخویش خواهد نشاند.
لذا در افکارطالقانی و بازرگان نیز استادمحمد رضاشجریان عکس شریعتی و
مجاهدین خلق درگیری چندانی با فقیهان سنتی که ازمشهورترین کتب
آنها چون مکاسب پای بندی به اصل مالکیت خصوصی مشهوداست رویت
نمی شودو نقد ایشان نیز بر فقه جنبه ساختار شکن و محتوایی ندارد بلکه
اصلاحاتی جامع و تناسب بخشی با دوره حاضر و قرن بیستم ملاک بوده.
چنانکه اندر مورد لیبرال دموکراسی رایج بر مغرب زمین نیز به رویه مشابه
همان یعنی رفورم و بازسازی عودت می دهند
(رضوان الله علیهم اجمعین)
در روایت اصولگرایان افراطی عوامل دولت موقت انقلاب اسلامی کلا بخاطر
طرح تسلیم و بازگرداندن جنگنده های اف 14 موجود در ارتش ایران
به امریکا بعد انقلاب اسلامی 57 ش از بهر ابراز حسن نیت در فرایند مذاکره
سیاسی و ایجاد رابطه با آنها نکوهیده و اصطلاحا پخمه سیاسی و بی بصیرت
لقب گرفتند...درحالی که اگرخوب به موضع گیری جریان موسوم به
ملی مذهبی و نهضت آزادی در قبال حادثه اشغال سفارت امریکا دقت
شود ایشان و حتی طیف نزدیک به آنها جبهه ملی موافقت نموده اما فرد
مرحوم بازرگان مخالفت می ورزد.
درست است زمزمه و طرح باز پس دادن اف14 ها به امریکا در بین رجل-
سیاسی حاکم اول انقلاب جریان داشته اما با دقت در شخصیت فرد
مرحوم مهدی بازرگان و سجایای اخلاقی نیز سابقه والای و عملی او درجنبش
ملی کردن صنعت نفت ایران می توان به این برهان قاطع با وجود هوچی
گری و سم پاشی فکری چپگرایان از مذهبی تا کمونیست به اینجا
رسید که ایشان هرگز و بدون تضمین های عملی از جانب دولت ایالات
متحده رضایت بدان نمی داد.القصه:همانطور که مرحوم آیت الله-
طالقانی حسب برخی ویژگی های فردی یک سرو گردن از مابقی جماعت
آخوند حداقل در مباحث سیاسی جلو افتاده بود مهندس بازرگان و دکتر
سحابی هم بین روشنفکران چنین وضعیتی داشتند و حذف فیزیکی
یکی از این سه یار دبستانی در عین به حاشیه راندن عملی آن دو دیگر
خسارت عظیم و جبران ناپذیری به نفس انقلاب اسلامی57شمسی زد
مطابق تفسیر و روایات صحیح نزد پیروان مذهب حقه تشیع
هر آب روان پاکیزه شایسته انداختن عریضه جهت بیان حاجت
خطاب به قطب دایره امکان امام منتظر(عج)می باشد و صرف
چاه جمکران هیچ خاصیت تک و ویژه ای در این قسم اش
ندارد و تنها ایدئولوژی محوری طیف راست حاکم در نظام
فعلی ایران سبب گل کردن خاص آن به ذهن عوام شده .
اما حقیقت امر پس ازدیدن بچه شاه کنار دیوار ندبه جهود
که به دنبال جرز اش می گشت آن هم با عنوان ولیعهدی سابق
نظام مشروطه ایضا سلطنت 2500و اندی ساله که همراه تاریخ
مدافع ادیان توحیدی راستین چون زرتشتان سلف وشیعیان
امروز فلات ایران می باشند
خوب شیرفهم شده ام که قبله اهل سیاست از هر رنگ و
نیز اندرهمه دوره فقط سمت منفعت آنی تاب بر می داردو بس.
پس والحق که با این اوصاف صد رحمت به چاه جمکران...!
مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی بدترین عکس شاه پهلوی
(محمدرضا)رابه لباس احرام می دانست و حالا هم این ربع او
(رضا) به کعبه یهود جای خود دارد
پسرکو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوان اش پسر
#بچه-مولوی
دقت درنظریه پلواریته عقیدتی از عبدالکریم سروش فاصله
گرفتن او با عرفان و فلسفه اشراقی تحت تاثیر آراءصاحب
مثنوی و...را فریادگر است.اگر به خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)
رجوع شود آل الله(علیهم السلام) محور باور شیعی ناب هستند.
لذا اصحاب سقیفیه بنی ساعده نیز علما و غیر عوام عامه نباید و
نمی توانند که مورد نعمات چنین فضای آزاد ازجنبه اندیشه و
عمل باشند چرا که درمقابل ولی نعمت اصلی آن به اذن خداوند
متعال قد علم کردند.(منظورعدم دادن آزادی ظاهری نیست
که سنت اولیاء حق بوده حرف از مقدس ناشمردن آنها است)
از همین رو هست که باورداریم:کلیمی ارمنی و...فی نفسه
و تا ابد در دوزخ نمی مانند حتی به تعبیر جسورانه طالقانی(ره)
این وضعیت شامل مارکسیست های اصیل هم می شود.
پس چه سروشی که به پلواریته می خواند چه سیدمصطفی
طباطبایی که اندر مقابل نظریه او یک مشت ان قلت ازسر دل
بستگی به مسلک عمری چیده عملا هیچ فرقی ندارند.
آزادی و استبداد در تعریف عرفی دو نقطه مقابل هم اند اما
اندر پندار مذهبی تشیع وزنه و میل ائمه(علیهم السلام)
پتانسیل تغییر بنیادین همگی را دارد.
اینها عین دو چشم لوچ و منحرف البته هرکدام آخته به
سمتی هستندکه در رخ مرام پیروان سقیفه جا خوش
کرده است.نظریه مصطفی طباطبایی میراث و گفتمان
قالب عهد اموی و پندارسروش حاصل بازشدن آب
عرفان و فلسفه یونانی به شیر جامعه اسلامی مقارن
با زمانه بنی عباس بود.آن جبر و این اختیار وقتی به
حبل الله متین اهل بیت(علیهم السلام)گره نخورده
باشید هردو بر یک فرجام ختم می شود نابودی وبس.
مطابق آنچه تا اینجاعرض شد و با فرش قرمزی که در
اکثر رسانه های ماهواره ای خارج مرزهاا زکلمه تا گنج-
حضور بهرنشر و بست این افکارغلط پهن کرده اند باید
ختم کنم به جمله آسیدمحمودطالقانی(ره)که می فرمود:
چپ روی و راستگرا بودن حرکت همزمان و موازی سمت
گمراهی است.
بر لوچ صدر اسلام لعنت...
(به جهت 19شهریور ماه سالروز فقد مجاهد نستوه آیت الله سیدمحمود طالقانی
شعری که با دستخط آقای طالقانی بر مقدمه کتابی ازجناب اسکندردلدم درباره ایشان
درج شده است:
هرچند که یک روز خوش از عمر ندیدم...هرروز دگرحسرت آن روزکشیدم
پیری به رخ ما خط از آن روی کشیده است
تا خوانی از این خط که ز دنیا چه کشیدم
آزادی ما دام گرفتاری ما بود....ازبهرقفس بود اگر ازدام پریدم
شادی روح پدر طالقانی و رفیق دوران طلبگی اش آیت الله میرزا علی عیوضی
(رضوان الله علیهما) خواهشا: الفاتحه