ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
اهل لس آنجلس با همه قر و فرشان عده ای از ایتام آل محمد(علیهم السلام)
یعنی مهاجر ایرانی و نسل های بعدی اش هستند.جماعت زیادتری هم
امریکایی و پیرو مسیح (ع) تشریف دارند. حالا ارجح شمردن مقلدان ابن-
حجر عسقلانی ناصبی یعنی اکثریت اهل نوار غزه(بحث اطفال و مردم عوام
آنجا جدا که شایسته احترام ذاتی اند) با هر بهانه ایدئولوژیک و...
من باب کمک کردن در گاه مخمصه های حاد از آتش سوزی گرفته تا بمباران
جز از یک مغز و زبان کج و منحرف بر نیایدآن هم با داعیه حریت و تشیع.
بر بنی عباس لعنت
#فرهنگ-هولاکویی
ببین گویم ز رخساری مشعشع...که می شد صفتن اش همچون مبرقع
چنان خوش صولت و پرطمطراق است...که گردون هم ندارد آن ملمع
به بندش اش آخته تیغی مرسع......که با آن در فنا شد بس مجمع
یکی مصرع بمانده در سرایم .........ولید کعبه و خانه اش مربع
سروده طلبه نجفی سعید حریری اصل13رجب المرجب1446ق
#یا-علی-مدد
آسید جواد ذاکر داعیه بیش از طلبگی نداشت و شیخ
محمد رضا نکونام مدعی اجتهاد بود.منتها جنس و زاویه
نگاه ذاکر به مقوله شعائر حسینی صحیح است و لاغیر
این هر دو گرفتاری های مشابهی هم با قسم سلیقه گرا
در جامعه داشته و صدقه دنده چاق کردن مدام ایشان
و سرمستی در حال و هوای ایدئولوژیک سر از گوشه
زندان نیز در آوردند. با یک آخوندجناح راستی بارز دچار
تنش مشابه شدند... اما فنا شدن حق در دسته
عزا کجا و ضوابط شرعی نما نوشتن بر اقامه اش چه!؟
آن هم در عین اینکه استخوان داری از طایفه فقها مثل
شیخنا آیت الله وحید خراسانی(دامت برکاته) فرموده:
این عزایی است که افراط ندارد.آخه در چیز بی نهایت
دیگر چه جای سخن از پهنا عمق و ارتفاع !؟
بله ذاکر روحش شاد صدقه سر ارباب(ع) معروف شد
و اسم اش بر سر زبان ها است.چون ادب وادی شعائر را
دانست پاس داشت و هم اتهام ناروآی غلو در حق خرد-
خدایان (آل الله علیهم السلام)به جان خرید
#ذاکر-افلاکی
دقت در یکی از مصاحبه های رسمی و منتشر شده به خبرگزاری های
معتبر ایران از زنده یاد آیت الله محمد رضا نکونام نکته ظریفی را باز
می نماید که احتمال غریب به یقین و با نهایت احترامی که بعنوان
فردی غیر سیاسی جهت همه علما و مراجع تشیع از جمله و لابد
نامبرده قائل هستم و بر خویش فرض می دانم سبب گرفتاری های
بعدی وی و حاد شدن مشکلات اش با عنوان امنیتی و...در دادگاه
ویژه روحانیت شد.
حضرت ایشان در آنجا فرموده بود:من حافظ قرآن هستم .
خوب این جمله از لحاظ موازین و شرایط در محاکمه به نفع متهم
می باشد اما کلام دگرش که در کودکی شبی را تا صبح پیش
جنازه ای ماندم بی آنکه از او بترسم. بی تعارف گشودن باب
مکاشفه و در انداختن طرحی است که می تواند تا اتهام مدعی
ظهور و...کش پیدا کند.
این است که :جز راست نباید گفت و هر راست نشاید سفت.
حالا و به هر روی نامبرده داعیه اجتهاد داشت و حقیر کمترین
طلبه دنبال ایراد گیری از فرد او روحش شاد نیستم .
اما و در نهایت احترام بعنوان غیر مقلد یا شاگرد حوزوی نشده
ایشان می توانم که فقط بگویم:این مدل را سرمشق خویش
قرار نمی دهم.رضوان الله علیه
#شماره-شناسنامه-3
وکیل اگر وجدان داشته باشد فی النفسه نعمتی است.
قسم خاص روحانیت اش هم هر چند کم یاب ولی اکثرا
در ایران خوب و کار بلد هستند.
دادگاه ویژه روحانیت عکس دیوان سالاری کلی در قوه-
قضاییه مملکت بخاطر حجم ساختاری کوچک اش ولو به
شهر های بزرگ و اصلی ایران قدرت جولان و تکاپوی
رفع اتهام ضمنی متهم را کاهش می دهد.
یک شیخی که بعدها از فوت اش اطلاع یافتم حدود
80 ساله و رو ستایی از آذربایجان با لهجه خاص و فقر
ضمنی که داشت .دهه 70 گذرش بخاطر مسئله ای
با جنبه مادی افتاده بود سمت ساحلی قم(دادگاه).
بنده خدا چون پول نداشت با اتوبوس شهری و چند
ساعت زودتر راهی مقصد شده بود
در مسیر انقدر اعصابش به هم ریخت که حتی ترتیب
استفاده از داروهای فراوان بیماری حاد قلبی خود
را که حوالی صبح باید مصرف می کرد از یاد برده بود.
دیدن این صحنه ها سبب شد بنده و سه رفیق دیگر
طلبه ام همراهش شویم.
ایشان با همه این مشکلات یک توسل و روحیه معنوی
خاصی داشت.
از قضا موقع رسیدن ما قاضی پرونده مذکور برای هوا
خوری آمده بود در سالن و از جریان آن حاج آقا با زبان
خودش کامل مطلع شد.
در محاکمه ولی ما نوجوان ها بیرون بودم و صدای دادستان
را که بسیار ضد متهم تحریک می کرد با رفقا شنیدیم .
دست آخر شخصیت مثبت قاضی سبب شد تیر دادستان
و حربه ها یش به سنگ بخورد.
پیر مرد عرق شدید کرده و با اشک ریزان البته بی اختیار
آمد بیرون و در معیت اش همگی به پارکی حوالی آنجا رفتیم
و مشغول درد دل با ایشان شدیم تا حالش بهتر شود و از
آن شوک وارده بیرون آید .ناگهان بوق ممتد یک ماشین
صفر ما را به خود متوجه کرد قاضی بود!!
بنده خدا یک جعبه شیرینی از ماشین آورد و سر درد دلش
باز شد گفت:قانون مملکت یک حرف است و اگر با دنده و
حکم آن محاکمه شوید جز خلاف کار واقعی سر از زندان و...
در نیاورد. ولی خیلی از آخوندهایی که گذرشان سمت ماها
می افتاد بخاطر عدم اطلاع از شرایط وجو . صلابت در روحیه
که عمدا شکسته می شود برخورد تند و یا حیله گرانه افراد
افراطی سلیقه گرا و...
عملا چاه گرفتاری خود را نه قبلا و در جامعه بلکه از لحظه
دخول به همین دادگاه ویژه روحانیت می کنند.
#ساحلی-قم