اهل سیاست باهمه اختلافات وکش مکش شعارهای مشترکی
هم دارند که اگر عمیق بنگری بسیار و ایضا آبکی است!؟
می گویند:تو که مشارکت نمی کنی پس حق اعتراض به
عواقب برآیند این دموکراسی موجود را نداری و بس.
اما راست و حسینی اش من مخالفتی با آن ندارم !؟ولی به
سبک برخی از این اهل سیاست یک تبصره و ولاکن
بدان می بندم و بس.
کدام حزب دار و دسته در عالم است که راضی به
دادن اطلاعات مخفی و طبقه بندی شده به کسی شود
که می خواهد تحقیق عادلانه کرده و در نتیجه مثلا
پیرو بهمان جماعت شود!؟
و جواب اما به هزار و یک بهانه توجیح و مصلحت ضمنی
نه است ولا غیر
خوب در تکمله و از این دست ما هم می گویم به بانگ
جلی و همه گیر:سری که برای من نمی جوشد می خواهم
سر سگ در آن بجوشد.
از علائم ظهور و دولت امام عصر(عج)همین روشن و باز
شدن تمام ابواب و پستوهای علم در ضمینه های متفاوت
و گوناگون است
اللهم عجل لولیک الفرج
اکثر ملت دارای ولو سواد ابتدایی درایران این مطلب را نیک
می دانند که: از مشهور ترین اقدامات دهان پر کن و عوام
فریبانه محمد رضا شاه ماجرای تقسیم اراضی نیز تشکیل
حزب رستاخیز بود که بواسطه آن بر دگراندیشان ومخالفان
هموطن خود توصیه کرد:تذکره گرفته از کشور خارج
شوند و همین کنش ناپخته در کنار گفته:من نیز صدای
انقلاب شما را شنیدم در زمستان57ش تومار خاندان
پهلوی را عمدا به هم پیچید و از مظاهر دیکتاتوری طرف
دربین افکار عمومی جهان معرفی شد.
پس پهلوی دوم عکس یزید بن معاویه که لشگر منتسب
به وی مانع خروج ایشان از حوالی کوفه به خارج گسترده
حکومت یزید یعنی سمت چین و روم یا شمال و سرزمین
وایکنگ ها گشت چنین حقی را برای مخالفان اش محفوظ
می دانست.
حالا و بدین سبک این مردک(مهدی میر قادری دارد) چه
می گوید که از طرفی: حق با یزید بود و از دیگر سمت: من
شاه دوست هستم!
واقعا که باید گفت:تو اگر سلطنت طلب می باشی بشین
دوغ ات را بخور و به رضا بازی(اشاره به ربع پهلوی)مشغول
باش باز حداقل یک ذره آبرویی را که محمد رضا به نسبت
یزید اصلی وارژینال در افکار عمومی دارد بر بادنده.
شاه ایران اگر چنان قسی القلب بود که در هفده شهریور
پنجاه هفت همان بلاهایی را که شمر و خولی برسر
حرم اهل بیت(علیهم السلام)آوردند و حتی سر کودک
شیر خواهر را به نیزه کردند و تن زخمی نوجوان حسن مثنی
را عین گوشت قربانی برشتر بی کجاوه از کوفه به سمت شام
کشیدند انجام دهد ای بسا حکومتش بدان شکل ودربهمن
57ش فرو نمی پاشید.
خدابیاموز سرلشگر قره باغی اگر عین عمر سعد بخاطر مشتی
گندم ری خون جلو چشم اش رامی گرفت حالا و در حاصل
دومینو وار چرخه خشونت حتی امکان مرگ هزاران ایرانی
چون نمونه مشابه افغانستان می رفت و اصلا نطفه تو منعقد
نمی شد که بخواهد از این دست اراجیف را بر هم بافد.
خوب الاغ!اگر بقول تو شاهان پهلوی پیغمبر بودند یزید
که مومن به آیین ایشان نیست پس چرا سنگ اش را
به سینه می زنی!؟
اللهم احشر هو مع یزید
نکن پدر ژپتو!؟ چه کاریه که داری دماغ این دروغگو ناجوانمرد را کوتاه
می کنی!؟ و عملا برای خودت مدت زندان و گرفتاری بی خود تعیین...
بگذار فت و فراوان بلند بشود. چنانکه پینوکیوی چاخان حتی دیگرجلو
چشم اش راهم نبیند چون دقیقا وهمان موقع هست که احتمالا دراثر
یک تصادم خدا خواسته این دماغ لعنتی و ضایع یا ازبیخ کنده می شود
و یا نه طرف ضربه مغزی می گردد و خلاص
آری بی اعتنایی به ظالم بزرگ سلاح مستضعف است درمقابل او.
چون زمان نقد درحقیقت نامبرده را بزرگ داشته وتکریم کرده ایم
ولی وقتی طرف قدر این عطا نمی داند چه؟آیا و جز اینکه به کف سلاح
جهادش بگیرم و یا اگر ممکن نیست بسپاریم اش برخدا
الملک یبغی مع الکفر و لایبغی مع الظلم
#آه-مظلوم
شاید رسانه های وابسته به اپوزسیون در استدیو های گرم
ونرم خویش به مثل واشنگتن نشسته نهادقدرت تهران
را متهم به سانسور درفضای رسانه و فرهنگ کنند... اما نه
تنها خود ایشان بلکه اکثریت قاطع حکومت های که غیرمعصوم
(ع)یانایب برحق وی نفراول آن شناخته نمی شود همین جوری
دله و بی چشم ورو تشریف دارند که قیچی برداشته به تار و
پود اثری می افتند که حاصل شیره فکر و جان بعض از نوع بشر
است.
ایران اینترنشنال مدتی قبل و درمرداد 1402ش فیلم لحظه
دستگیری بازیگرمحمدصادقی رانمایش می دهد و به شهریور
همان سال و بر موضوع بازداشت خواننده مهدی یراحی هم
نوا با بیانیه مثل محسن چاوشی به مزمت ضبط ونشر لحظه
خفت کردن نامبرده توسط نیروهای امنیتی می پردازد!
آری آنها چنین یک بام و دو هوا وسانسور آبداری را ذیل مشتی
توجیه مسخره به جان می خرد چون نیک می داند که:چهره
گرخیده ریاحی درآن دم آخر عین آب روی آتشی است که
دنبال زدن جرقه اش هستند تا بواسطه تحریک مشتی
بچه و انداختن آنها جلو قطارگلوله وچماق ضابطان جمهوری
اسلامی چنانکه مهر درسال مرگ مهسا امینی درمثل فردیس
کرج رویت شد حاصل خلع پیش آمده به پست ومنابع ایران
دست آزند.
اما خوش به حال آن جوانمردان حقیقتا مذهبی و البته غیر
سیاسی که درهفت دولت عالم جلو هیچ ماموری موش
نمی شوند چون نخی برای زدن دستبند با ندانم کاری های
قبلی خود نداده اند و درعین اینکه شجاعانه عنصر وحتی
فوج شان را به چیز خود هم حساب نمی کنند
لبیک یا حسین
#شجاعت-علی(ع)
ابراهیم(ع) بعد بارها مبادرت به بت شکنی و یا هتک حیثیت نداشته
آن صنم های الکی تبرخویش را روی دوش الهه بزرگ نهاد بی هر -
صدمه!؟
چون بت بزرگ درپس خود ذهن های عوام و روح های کوتاهی را
دارد که شکستن اش سبب بسیج ایشان و فورانی خواهدشد که
حسب قوانیین رایج خلقت حتی نبی الله(ع) باخود خواهد برد.
آب مایع است و فاقد شکل از جمله و درزیرمجموعه مثلا دست و
پا پس لنگیدنش دیگر چه صیغه ای باشد ؟
الا اینکه با فروتنی و درک شرایط خاک پیش می رود چون هیچ
منیتی درکاراو نیست و جز رسیدن به دریا پیشه و آرزو ندارد.
انسان منطقی و نرمال که میانگین امروزش 50سالی فرصت
زیست دارد و بس روی چه حسابی باید به سمت مشارکت در
پروژه های سیاسی عصر غیبتی کشیده شود که اگر دشمن
کش نگردد دوست کارناتمام شان را به فرجام خواهدرساند
و یا پاسوز سیاه چال های خواهدبودکه جز سرمه کردن
استخوان او رضا نمی دهد...
یا نه مثل خرس خواب زمستانی پیشه کند وخود را به
ندیدن عمدی بزند که لابدچه فرقی دارد با همان جانور؟
وسط این دو نوع زیستی که به یخ و شعله می ماند و گریبان
بسیاری از ابشاربشر را گرفته اما راهکارسومی هم هست
و آن مبارزه بواسطه نمادگرایی است و یادآوری سیاوش-
کشانی که تاریخ ایران زمین از افسانه گذرانده در کوره
حقیقی عاشورای 61هجری به شکل عینی رسانده است.
آری همین مردم عادی که چون رود خروشان و با پای
لنگان سوی قبله العشاق کربلا به مشایه روند خود اندر
اوج حرکت استراتژیک لیبرال دموکراسی امروز و پشت
نموده به نگاه کوتاه ایدئولوژیک چپ جهانی دکترین
دیرپایی را درمبارزات اجتماعی سیاسی بازخوانی
می نمایند که دقت درمفاد و مبانی اش دلیل ترس و
طاغیان هر زمان و سنگ اندازی درمسیروی از جانب
شیطان بچه هارا عیان می کند.
#داود-فیرحی
مروری برزندگی ائمه و انبیاء الهی(علیهم السلام)نیک نشان می دهد
باوجود تکاپوی هماره جبهه شربه سرکردگی شیطان رجیم باز و درحد
ممکن اولیاء خدا سعی می نمودند عمرخود راپشت میله های زندان
طرف نکنند و ازفرار گرفته تاتقیه نیز و البته جنگ منتها به شرط
توان و شرایط آب و هوایی اجتماعی پیش گیرند
حضرت موسی الکاظم(ع)و یوسف نبی(ع)دو ولی مسلم خدا هستند
که شهره به اسارت طولانی می باشند امابا دقت در زندگی هردو
بزرگوارنیک عیان می گردد مسئله ناموسی و حادبوده که کار لاجرم
به پشت میله هاکشیده و راههای در رو دیگر را مسدودنموده است.
یوسف صدیق ازحیثیت خود درقبال لکه دارشدن آن توسط زلیخا
به محبس رفت و حضرت باب الحوائج (ع)نیز از خدا خواست بلا را
ازنفوس شیعیان اش برداشته برجان پاک خو داو وبستگان نازل
کند لذا و درهمین راستا به سیاه چال جاگرفت.
پس به عصرغیبت و تا مرز سرخ هایی خاص و ناموسی مثلا درباب
اقامه شعائر عدم بردگی جسمی جنسی و...می توان تحمل کرد
هرچند بعض اهل سیاست دنیایی زبان به ملامت چنین فردی
گشوده به وی آفیت طلب و فرارکننده ازمسئولیت اجتماعی
انگ زنند.
هم و حسب اینکه زندگی فرصت بی تکراری است مومن شایسته
باشد که ازآن نهایت لذت مشروع را برده توشه جهان آخرت
فراهم آورد نه اینکه عوامانه و بخاطر دنیای مشتی غیرمعصوم
هستی خویش را که خمیرمایه فرای گیتی هم هست به باد دهد
اللهم فک کل اسیر
#امام-رافضه