ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آسمان با همه آبی ابر و مه باران برف بر سر زمینیان لاجرم می گذرد
و در این میان یگانه عنصری که به مصداق ترمز می تواند در فرود
آمدن مائده ها و زمینی کردن ایشان را تضمین کند درخت است.
درخت برنده به بالاتر ها حسب قد کشیدن خود و آورنده خبر و نعم
از فرازها است و اینگونه باشد که حتی پس از مرگ روح فرد شقی و
ضعیف در کسب مکارم اخلاق به دوره زیست که حال توان عروج ندارد
با پرسه زدن حول آن باری هنوز و حتی بی تن دراقامه شعائری
مشغول است باشد که چشمه فیض خدای و خدایگان ها(چهاره-
معصوم(علیهم السلام))را حسب بالا کشیدن خود از این برزخ خاکی
فراهم آورد و باری این زیارت درخت که مکرر شد شب جمعه ای
هم می کشد انشاء الله تا جوار سرو سهی به غاضریه و قلم عف
هست که باورداریم با کف العباس(ع)می پوشاند هر آنچه بد کرده
و خطا را.
ببیند این نماد و المان با شکوه درخت که ریشه عمیق در مذاهب
فیض محور دارد چگونه به آثار مثل عباس کیارستمی و هوشنگ-
ابتهاج جوهری طرح می شود.هیچ کدام از آنها اهل لباده کشی
مذهبی نبودند و از خواستگاه روشنفکری عرفی برآمده اما
و مگر جز این است که مذهب هم اگر واقعیت دارد باید منطبق
بر پله اول عرف باشد. بله آثار شجره محور این هر دو انسان را
به زیارتی عمیق و بی پیرایه می برد از آن سرو شهیدسلام الله علیه
#ثار-الله
امام حسین(ع):اگردین ندارید لااقل دردنیا آزاد مرد باشید.
(یک سوسیالیست ولو مجرد ازدین بلاشک بر پیرو مکتب
ضاله ای مثل بهائیت شرافت داردچه حرکت فکری خویش
را بر مبنای خود آگاهی قرارداده...)
تقدیم به هوشنگ ابتهاج فقید:
حواسم را نشاندم تا تو آیی...سر اعماق واژه پا گذاری
پلشتی هر آنچه کشته گلچین...از این مزرع پاییزی درآری
شهیدی که به خون غلطیده باری...تنش سبزو به سرو نو سرایی
تخلص را اگر در سلک فیض است...به سان سایه ای با خود کشانی
می ناب ات بر بدمستان نمایی...کشی شان ازقضا سمت رهایی
چنین مخموری بی حد و تمثیل...همی باید که چون در درفشانی
سروده طلبه سعیدحریری اصل.امرداد1401ش