حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

مدارا

آدم ها نخبه عین مجانین یاد گرفته اند جدایی از مکان وزمان

یعنی عالم واقع زیست در دنیایی ماوراء اش را البته از جنبه

روحی و غیر فیزیکی.(منتها دومی عین کسی است که کلید

ورود و خروج دست خودش نیست)

نابغه ودیوانه هردو در لحظاتی مجبور می شودندجلو چشم

مردم زندگی عادی را به نمایش گذارند مثلا مراسم تولد

یا ختم کس و کار طرف.

منتها نابغه حتما یکی دو حرکت نامتعارف اما حساب شده 

مثل فیگور خاص کلام شاژ به زبان لب و بدن خواهد آورد که

جزء طبیعت او است و درحقیقت دهن کجی به بروکراسی و

باید و نباید های رسمی چنان موقعیتی.

اما دیوانه و درشکل خفیف ذهن پریش ونیازمند به روانکاوی

تعداد حرکات اصطلاحا آنرمال وعجیب اش خیلی بیشتر است

مخصوصا خنده های بی مورد که حاصل دگر دیسی و معامله-

های درونی او در آن جهان موازی است که فرای حال ظاهری

گرفتار ش می باشد.

خوب در چنین وضعیتی خارج کردن نامبرده از متن استرس

یعنی مادر همه بدبختی هایش که نمی گذارد عاقلانه تصمیم

گرفته آن را نزد دیگران بروز دهد بهترین کارها است.

این پوس خند ها خیلی کم به سمت صورت کسی و در محاوره

نشانه می رود چون منشاء عقده گونه دارد.

مگر آنکه طرف عین فیزیوتراپ روحی با جنم و متانت خاص

بهترین هدیه های معنوی و شفا بخش را در آن حال برمخاطب

مقابل از بهر رهایی او با  اکنون تلخ و به سمت فردا بهتر بخشد

ما همه ممکن است روزی دچار ناخوشی روحی شویم. اما بیرون

آمدن از آن و  بهتر تلاش در جهت رهایی بقیه به چنان وضعیت ها 

مشابه کاری ستودنی است و نشانه انسانیت طرف مقابل

#علی-شادمان

پاسخی به الاغ!؟

خودش را به خریت زده تا با تحریک نریت(اشاره برعنصر غیرت) ما 

مادینگی(کنایه بر واکنش عاطفی) از سر پاسخ احساسی و داخل

 آدم شمردن او با آن  البته درچشم عوام عیان شود

 چه و هماره نان این دو دره بازی های خویش رامی خورد و فلسفه 

وجودی اش بند بدان است و بس.

و البته بایسته اینکه جواب  قماش ابله مذکور جز سکوت نیست و

پاسخ در خور شان اش الی چوب نوک تیزی که باید نثار معقدش

کرد(سیخ زدن وتحریک خر)

اما هش!؟من نوعی تنها دارم  عنبر نساء های پس انداخته ات

 را سر وسامان می دهم بهر فرستادن نزد عطار قصه و لاغیر

نوشته که:ترکی ذهنی از کلمات را به فارسی ترجمه می کنم و...

غافل از آنکه نخست:بنده اصلا آن زبان را که در شان مردم

آناتولی است بلد نیستم و آذری اما چون کردی و گیلکی تنها 

گویش های متفاوت متقدم و متاخر قند پارسی است که در هجوم

آلام و سوانح ایام یکی چون گویش اکراد پاکتر و دیگری مثل 

باکو و تبریز آمیختگی با بیگانه بیشتر یافته البته اجبارا.

و اما بعد:دو زبان دانستن و حال الف اش را به ب ترجمه کردن

آن هم درمتن و پس از هنگامه اگر همچنان فریاد گر ما قبلی 

خود باشد یعنی المان و هجا  آوا گونه هایی را از اولی به دومی 

مدلی  داخل کردن که مردم یک زبان ثانوی هم آن را بفهمد 

و این دقیقا و عمدا کاری است که انجام می دهم و آن موضع 

بار کش مذکور پیرامون اش داد می زند که:حیوان خبر ندارد

ز جهان آدمیت

باز ایضا اینکه:نخبه واقعی در میانه این چند زبان دانی و

ریختن اسلوب یکی در گاه بیان آن دیگری حزین خوش نظری

را فریاد می زند که عادت ثانوی روشنفکری عرفی است

وآخرینش:یاایها الناس این راس خود در وبلاگ دعوتی اش

به متن بالا مشغول زدن سنگ ملای رومی به سینه و در شان

لقب مولوی دانستن کسی است که جدا از عدم عصمت 

مطابق مفاد مذهب حقه امامیه که لازمه مولانا بودن می باشد 

پاک از یاد برده درویش قونیه ای مذکور و حقیقتا ترک خر

از پس پرده  مثنوی معنوی ظاهری اش و رقص سماءبد تهجری

بیرون می زند و درسجده های تویل و بلندش به زمین

یخ زده چسبیده و با آب گرم پوست دست او را جدا  می کردند

لعن الله رجل القال:ان الحسین(ع) یخرج الی العراق ضال

#ترک-خر

تا همیشه

می دانم چون من که از هر آلام تو آنی و فورانی جوش و کم را باهم

می آورم نیستی. اما همین که در برهه هایی سخت از زندگی آن

روی سکه را نشان داده و بازم می فهمانی که نفس بابا برای تو 

با ارزش ترین های این دنیا ی خاکی است  کفایت کند تا واجد خرج 

این همه محبت ات دانم که اگر حتی نبود بازش بی نهایت دوست

داشتم  ات ای پاره تن.

اما  بی هر سانسور و تعارف تقدیر پیش رو ممکن است یکی از 

ما دو را از ادامه زندگی خط بزند.

شاید آن گاه ولی تو برایم عقده کالی شوی گوشه ذهن که به هر

دری زنم آنچنان که بایسته است گشوده نشده یک دل سیر 

گریه را حتی حرام ام کند

با این همه در تنهایی تو و  قصه نبودنم می خواهم چیزی هنوز 

به یادگار دائم داشته باشی که عکس مابقی میراث های 

مادی یک شبه با خطایی آنی و راهبردی  بر باد ندهی.

و آن تجربه های این چند پیراهن بیشتر پاره کرده در روزگارم

است که پیش کش ات می کنم بدان امید که بوی خویشی را

تاهمیشه فریاد زند و هرچه هرمان حاصل از سوانح ایام

ولو خود مرگ را به عقب راند...

#پدر

صادق خوشگله!؟

آرزوهای بسیاری برای او خاطره بود!؟

آزموده های ممتدی  بی ترس از ولو انگ مرتدی از سرگذراند

موسیقی فلسفه طب و مغرب زمین این همه را سیر کرد و اما

هنوزبقول خودش  همان قم قلی (کنایه از زاده و اهل قم-

 المقدسه بودن)ساده  ودوست داشتنی را زندگی می کرد.

ابتدائی ترین  تجربه های زیستی را چنان شیرین برای ات نقل

می نمود که تازه  بفهمی چه جهان بینی عمیقی پشت این حیات

 پیش روی تو جا خوش کرده است.

آهی کشید!و اما ادامه داد:آسید محمود (آیت الله طالقانی)

به سرکردگان مجاهدین هشدار داده بود:اندر گرما گرم

متینگ های تبین جهان تان است که شناسایی می شوید...

یعنی آنها خود و با ندانم کاری ضمینه خرداد60 را چیدند

و بعد با تلخندی تکمیل کرد(نقل به مزمون):

هر کجا بروی آسمان لاجوردی است .منتها عارفان دانند که

در کار سماء هم طیف رخ می بازد و ولو رنگین کمان الوان صدقه

سر آن سفید ناب خود نمایی می کند و بس.

بعداز این نور به آفاق دهیم ازدل خویش

که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

(غزل حافظ شیرازی درج شده بر مزار سید صادق سلطانی طباطبایی)

#صادق-انقلاب

هرچه کنی به خود کنی!؟

تابستان 97ش در محل دفتر امام جمعه تبریز به شخص سید محمد علی-

آل هاشم فقید متذکر مطالبی شدم که صحت مفاد آن وکلا اهمیت موضوع

بیش از پسر مورد توجه پدرش جناب آسید محمد تقی (حفظه الله )قرار

گرفت که فارق از مادوتن به خارج اتاق از میان درنیمه باز حرف هایمان را

شنید.

عرض شد:هنر مقام امنیتی این نیست که پس از وقوع جریانی تلخ برسر

متهم های قصه آوار ودر حد اعتراف گیری که مخالفان شما بدان انگ اجباری

چسبانند متوقف شود.

یا چهار تا بچه با عنوان جنگ و ارتش سایبری پرپوگاندای سلیقه ای حتی فرای

قانون اساسی مملکت راه اندازند.

اگر چه مدام از جنگ نرم دشمن که امپریالسیم امریکا وصهیونیسم اسرائیل

پندارید دم زنید اما دفاع کم رنگ ودر مقابل نرم وتیز هوشانه شما سبب

کدورت بیشمار مردم غیرسیاسی که صابون حاشیه ای این مسائل برتن

ایشان خورده شده است.

مامور انتظامی فلان پارک مسافرتی حسب اینکه یک دختر پسری بدون عقد

شرعی یا گرفتار مواد مخدر در حال مصرف از پوشش چادر کمپ سوء استفاده

می کند به خود اجازه می دهد همه آن چندین زائر فقیر راکه پول چند وقت

مسافرخانه رانداردواجبار بدان مکان پناه شبانه برده اند زا براه کرده خیمه

برسرشان خراب می کند واین دقیقا پاشنه آشیل سیستم شمااست که قهر

باری تعالی رادر پی دارد و چوب اش رابی برو برگرد می خورید فرای اینکه

نوع عملکرد ومیزان سواد مملکت داری تان چه نمره ای در نزد عاقلان گیرد

چیزی که عمدا داخل اش نمی شوم تا آن افراطیون تان راحت انگ ضد نظام

رابواسطه اش چسبانند...

جالب ومتاسفانه اما اینکه حاج آقا آل هاشم دقیقا از همان سوراخ گزیده 

و جان به جان آفرین تسلیم کرد!؟

آخر یک نفر آشنا به مسائل وپروتکول های امنیتی ولو آبدارچی وزارت اطلاعات

 به حقیر بگوید:چطور از میان سه هلیکوپر پروازی داخل منطقه ورزقان گرفتار

 آب و هوای طوفانی باید چهار مقام ارشد رئیس جمهور وزیر خارجه امام جمعه

واستاندار در یکی نشسته باشند!؟

#چرا-سیاسی-نیستم

#مالیات-طلا