شیخ جابر !؟

تبدیل شدن از عضو عصائب اهل حاکمیت به جزء عصای جماعت

اپوزسیون شاید در نگاه بسیارانی تحولی شگرف بنماید.

اما امثال شیخ جابر رجبی در این میانه فیل هوا نکرده اند و بلاشک

دیر یا زود از همان زهر ماری که   طرف را تا پای مرگ کشاند

(سم آرسنیک) ممکن است مانند رفقای سابق در سفره مشترک 

 آشنایان اکنون اش نیز یافت شود.

درد این ملا و بسیارانی چون او که میانه چرخ دنده های تیز سیاست

باری و به هر  روی در حال له شدن اند جز این نیست که هرگز خدا

بهر خود شخصیت مستقلی از بادهای جریان دار سیاسی قائل نبوده

عین بید مجنون به طرف وزنده سر خم می کنند و در دامنه همه بغض 

از درد کمر شکسته را فقط وقتی بروز می دهند که عملا به سوی و

ور دیگری دمرو شده باشند و آن  یعنی: روز از نو و روزی از نو

#ای-دل-ساده

اینها چی می زنند!؟

گرفتاری نهاد قدرت از روزی آغاز شد که بهر شستن سریع 

و تاثیر گذار گند امثال رضا پهلوی و ایران اینترنشنال در

ذهن تیپ خاص غالبا جوان سال چراغ سبز به نجاست 

دگری با عنوان امید دانای دیروز یا امیر آرشام و...امروز داد.

طرف برای کوبیدن جابر رجبی موافق سابق و مخالف حال

حاکمیت جمهوری اسلامی (کارشناس شبکه های ماهواره ای)

می گوید:او قبلا مشهور به جابر سر بر بوده است.

خوب ابله این ماضی دقیقا همان دوره ای است که رجبی در

تیم شماها بازی می کرد و چنین موضعی حقیقتا جز گل به 

خودی آیا معنا می دهد!؟

به عاقلان در نهاد قدرت صریح و بی پرده می گویم:خطر 

دوستانی چون امیر آرشام بر نفس تان  به مراتب بیشتر از

 دشمنی مانند جابر رجبی و...است

#طناب-پوسیده