ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ضرب المثل است که:ماه پشت ابر نماند خصوصا از نوع قرص کامل
و لیله چهارده اش!؟
شب آذری سرد از سال 89 در مسجد مقدس جمکران با یاد آوری
خاطرات شیرین گذشته تصمیم وصال دوباره او (ره) گرفتم.
هر چند عناد پیرامونی هاش این آرزو را به خواب کشانده در آبان
96 لاجرم به گور برد.هشت سال از آن پی در فکر این بودم که آیا
محاسبه و جورچینی که تا جمع اش می کنم از همه خاطرات و
اسناد پیرامونی و بدین جا رساندم : مرگ حبیبم قتل عمد بوده تا
کجا صحت دارد!؟
باز آذر1403 روبرروی حرم خانم (س)نشسته بودم که جوانکی
گوشی بدست تا مرا شناخت سمت ام حمله ور شد که چرا از
علت فوت سید محمد باقرعلوی در اینترنت نوشتی ...
شوک زده و فرو رفته از آن رخ داد چندین محله و کوچه را گز
کردم تا در یکی سمت دگر حرم و روبری گذر خان دوباره
روی نیمکت پارک جا خوش کنم و به خود بگویم:آخه خدایی
شنیدن کی بود مانند دیدن .یک سکه انداخته به هوا صد
چرخ می خورد تا رسیدن به زمین و...
بعد رو کردم سمت گنبد خوشگل اش و آه که خودت نظری -
کن خانم جان(س)
که شاهد از غیب رسید و بعد چک کردن گوشی به همان
حین که پاس آمدن آشنایی را می کشید تلفن اش زنگ
خورد و درگفتگو با طرف به خیال اینکه کسی دگر نمی شنود
حرف هایی زد که یقین کردم:طفلکی باقر...
آری او روزی که ابلهانه از کنار نگاه های ملتمس و مظلومانه
این بچه در کنایه از اینکه چرا با من اینگونه بد تا می کنی
گذشت. همان لحظه که طفل مریضی را مجبور به پیدا کردن
کار یدی می کرد. یا نه عمدا شایع نمود شیطان پرست شده
ایضا چشم خورد و مرد حتی در این دم واپسین وقتی به سوی
دگر خط می گفت:از شر و خرج اش خلاص شدم. ملتفت نبود که
خدا می بیند و در واسطه حقیر سگ دست و پا شکسته
در گاهش ...شادی روح شهید آسید محمد باقرعلوی
خواهشا الفاتحه
#گذر-خان