ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کشیدم کناری دم نرده های مشرف به پارک لاله و با ریختن
هرچه داشت از عصبانیت رخ به رخ که چی میگی ناکس
من برای خریدن بچم دارم خودم رو می فروشم؟حالیته
بی شرف...
گفتم:چند؟
سیاه و سبز شد و ادامه داد:جنازمم رو دوشت نمی زارم
اوزگل تو من رو به این روز سیاه نشوندی بدبخت دنیا و
آخرت کردی و حالا اومدی دنبال خمس و زکاتش...
گفتم :مهرت رو می گم
اشکش درآمد وآرام تر ادامه داد:صفاتو عشقه کمبود
عاطفی داری که اینجوری ما ملت رو گذاشتین تو منگنه...
گفتم غلط بکنم باجی همین الان شم که با تو از تو حرف
می زنم زیر سمبه و حساسیت مردم ام به دور وبرت نگاه کن.
مثل ما آخوندها عین سوزنه همه را آراسته و پوشیده
می کنیم اما خودمان لخت البته کلفت و نخاله هایی
هم داریم فوق جوال دوز دقیقا از همان جنس و مصب
که برخی در مقابل پول بهر تو بخت برگشته رو و دراز
می کنندتا یک چیزهایی در خودشان پوشیده و کوتاه شود
اما محال که آب شور عطش کاهد و تجارت سکس در قاب
تنگ صیغه شرعی گنجد...
وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی
آیه38ازسوره قصص
#روباه-شهر-قصه