حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

پرنده باز زندان آلکاتراز

بله و شکرش اراده کردم در میانه آخوندهای موافق یکدست جناح راستی

و ایضا شیخان مخالف از بیخ سنی  وحدت مسلمین را پاس داشته این همگی

را میان زمین و آسمان سنگ و قلاب کنم که جدای ازخیر قطعا نداشته شان 

فقط شرحتمی ایشان نثارمن و تو نشود تا باهم بمانیم تنها و البته نه زیر پتو 

که شایعه هم پاله بی مزد و هم پیاله های پیمانی امثال بهائیت  است بلکه و

بقول آن نازنین مرد فرهادمهراد اندر نیم روز روشن تا فقط و بیشتر

ببینم ات که با هرآینه خم شدنم چگونه قد می کشی جان بابا...

بگذار این همه متلک ها و از آن نیز بیشتررا نثارم کنند چه باورکن نه دیگر

گوش می شنود و نه چشم هایم می بیند که لابد و بی شک سمعک لازم و

عینک مایل منم البته اگرتو  زحمت خریدنش را کشیده باشی  ولو با

آن پول تو جیبی های کم که خود بی هواس ام گاه و بیگاه تقدیم کرده ام

ببین و بدان که باز بقول عمو فرهاد با این دست های خالی هنوز منت

خدا را که یکی مرد مقابلت ایستاده هم او که به نادیده قاضی و هم

برناکرده راضی نیست و هیچ رقمه از موافق تا مخالف با تناب پوسیده 

اهل سیاست به چاه ویل گذر زمان و مفت باختن تنها سرمایه اش یعنی

طول همین زندگی رضا نمی دهدهر چنددر عرض آن راضی هست تا 

همگی را خرج کند بخاطر اینکه  شبی واحد و  فرد تب نکنی جانا

باشی خوش و من که سایه بان بودنم ازخرما پزان تا تموزش فقط بهرت

 ای همه جان که امتدا داین سیروریت بی رحم زمان و سوانح ایام قرار

است عین دو ماراتون تنها یک پیام ام را به مددت جهت دیگر هم 

قطاران  بشری  مان انتقال دهد وبس:

خالی بودن عیب نیست خالی بند شدن ننگ دارد و یا حتی نه ببوی

شیرازی که وسط چنین معرکه ای به توپ فوتبال می ماند و باری به

هر جهت از همه سو پا می خورد تا که وقت فس(رفتن باد)اش رسد

با نام شهریار آهی  یا نایاک و هرجنده از جلو و عقب داده دیگری

راستی مشدی اگر چه پرایدی و هشتادی باز سخت مطمئن هستم

این پیکان زرد قناری خسته و  و امانده از عهد60 را که به بوکسر

شدن  برتو رضایت داده است روی چاله آسفالت و گرد راه  خاکی 

لاجرم دخمه تعویض روغنی چنان خرکش نخواهی کرد که به نام 

عذاب  وجدانش دربا تو نماندن و به اهل بخیه پیوستن متمایل گردد.

باش که از بودنت بقا می گیرم...جان منی و ز جعدت جلا می گیرم

(جعد روشنی و شفافیت موی سر مشکی جوان)

از طرف پدرروحانی ات یا همان بقولی پرنده باز زندان آلکاتراز