ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پشت و رو شدن صحنه مساوی اسقاط بازیگری است که هنوز
نفهمیده عین همه مخلوقات عالم برای ایفای نقش بی بدیل
خویش خلق شده و فرو دست آن اگرهم هنری باشدتزئینی
هست بریگانه تکمیل با شکوه درعین و متن تکوینی که
این همه را دربریافته.
حالا اما که هیزم گر گرفته هیزی را ماشاء الله فت و فراوان در
این ملک با هنجار ستیزی فوت می کنی ذیل عنوان ناسازگاری
با مذهب و دست التجاء و پای پناه روی این ریتم و رقم به
مغرب زمین کشیده ای بازبگو ببینم زری جان چرا اضطرابت
نمی رود علارقم آن همه ممارست ستودنی مجدد دلهره هایت
یک جای قصه حتی وسط فرش قرمز جشنواره کن بدجوری
می زند بیرون و درچشمها
و وای امان ازاین نگاهی که عادت کرده به پایین تنه حتی
اگرتو بدان مقطع به تارهای عنکبوت بالا زی و مقدس نما
آویخته باشی. اما چه سود که از همه جایت یکی تکه بر-
خواهد داشت. همان بی شرمی که دیروز موضع پیش و پس
پرده ها از زورمستی دریادش رفته بود و این سان تو را وارد
صحنه ای کرده که جزیک چپ لقمه شدن چاره نداری.
پس چرادست و پامی زنی زری خانم
زیرشکم های گنده چه فرقی می کند که این دست وآن
چیزدگر کیست که سمت ات دراز شده
تقدس و دهن کجی به بدکرده های بعض مفسران و مدعیان
اش با تو نمایش روحوضی است زیرپوستی قصه این هست
که شناکردن خلاف رودخانه عرف آدمی را به روزی می اندازد
که خیال کند با تحریک مشتی زائده دردی از کم بودهای
زندگی بی قاعده اش علاج خواهدشد اما نه آنها و بسی
بیشتر ازاین دست که اندرچهارگوشه عالم پلاس اند و
در کمین هناس از هرگذر ولو قناس به کردن بی امان
خویش برذهن تا عمل مشغول اند و تودرکمان شرمندگی
به دادن ولو ناخواسته مدام بی اینکه باقی مانایی درته
این قصه گرفتارهوس باشد