ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همه معصیت ها کوله بار عمل آدمی را سنگین و سیرالی الله وی
دشوارمی کنددرست. منتها چرا ربا غیبت(دروغ فریب غدرو...)
و فحشا را بیشتر از همه مزمت نموده زنهارداده اند؟ حتی نه در
اشل و قامت مذهبی بله حدود و رایج عرف جامعه ای چون ایران!
و به روزگارقبل ظهور اسلام واپسین یعنی عهد مانی و بعدترمقارن
آشو زرتشت(ع) با سه کلمه صریح گفتارنیک کردارخوب و پندارکار-
درست اندرمقابل اش ویژه درآمده اند؟ ومگرجز اینکه ربا
بهره شوم را درفیزیک و غیبت ولد زنای آبرو بری اندراجتماع
جهت قربانی خویش می زاید و بدترحشری شدن نا به جا که
حاصل نکبتی چون استمناء سکس نامشروع و...را دردامن
آدمی انداخته روان و مقام اش یکجا برباد فنا می دهد...
آن هم انسان شرقی و اهل خاورمیانه ای که بیش ازهمه
وخدا خلقتی هوای هوس برشان می دارد و گناه یکی از این
دست بین جمع ایشان چنان روغنی و جلا دیده گوشه ذهن
عام است که مگرازیادمی رودلامصب...
حالا تن نهیف دختری جوان(زر امیرابراهیمی بازیگراصلی فیلم
عنکبوت مقدس) اگر و باری به هردلیل گرفتار چنین مخمسه ای
شد چه می تواند کرد جز مدتی فرارو دوری از مکان و حول حادثه
بعدبرهه ای بی خیالی زمان فاجعه با مست کردن کار و...آخرسر
ته این لیوان سرکشیده دوباره آغشتن به همان گنددیروزی
این بار و علنا جلودوربین البته با چاشنی دهن کجی نه به خفاش-
های شبی که سرخودبرای وی وامثال اش بریده ومی دوزند بلکه
حضرت رئوف(ع) او که وسعت کرم اش ازاین دست مسئله داران
جنسی رابسی بیشترشامل می شود...
آری و واقعا مرده بادگدایی که شب جمعه را ازیادبرده
درحرمی همه غرق نور وآینه کاری اش معوایی برای لولیدن
خفاش شب نیست آن هم بانام دین وخدا...
اما کی گفته راه بقیه برآنجا حتی اگرزنکی جنده باشد بسته اند
منتها به شرط آنکه شلتاق نکند وحرمت نگهدارد
پشت و رو شدن صحنه مساوی اسقاط بازیگری است که هنوز
نفهمیده عین همه مخلوقات عالم برای ایفای نقش بی بدیل
خویش خلق شده و فرو دست آن اگرهم هنری باشدتزئینی
هست بریگانه تکمیل با شکوه درعین و متن تکوینی که
این همه را دربریافته.
حالا اما که هیزم گر گرفته هیزی را ماشاء الله فت و فراوان در
این ملک با هنجار ستیزی فوت می کنی ذیل عنوان ناسازگاری
با مذهب و دست التجاء و پای پناه روی این ریتم و رقم به
مغرب زمین کشیده ای بازبگو ببینم زری جان چرا اضطرابت
نمی رود علارقم آن همه ممارست ستودنی مجدد دلهره هایت
یک جای قصه حتی وسط فرش قرمز جشنواره کن بدجوری
می زند بیرون و درچشمها
و وای امان ازاین نگاهی که عادت کرده به پایین تنه حتی
اگرتو بدان مقطع به تارهای عنکبوت بالا زی و مقدس نما
آویخته باشی. اما چه سود که از همه جایت یکی تکه بر-
خواهد داشت. همان بی شرمی که دیروز موضع پیش و پس
پرده ها از زورمستی دریادش رفته بود و این سان تو را وارد
صحنه ای کرده که جزیک چپ لقمه شدن چاره نداری.
پس چرادست و پامی زنی زری خانم
زیرشکم های گنده چه فرقی می کند که این دست وآن
چیزدگر کیست که سمت ات دراز شده
تقدس و دهن کجی به بدکرده های بعض مفسران و مدعیان
اش با تو نمایش روحوضی است زیرپوستی قصه این هست
که شناکردن خلاف رودخانه عرف آدمی را به روزی می اندازد
که خیال کند با تحریک مشتی زائده دردی از کم بودهای
زندگی بی قاعده اش علاج خواهدشد اما نه آنها و بسی
بیشتر ازاین دست که اندرچهارگوشه عالم پلاس اند و
در کمین هناس از هرگذر ولو قناس به کردن بی امان
خویش برذهن تا عمل مشغول اند و تودرکمان شرمندگی
به دادن ولو ناخواسته مدام بی اینکه باقی مانایی درته
این قصه گرفتارهوس باشد