ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پیرمردی که حدود سال 75ش و اوایل ورود حقیرکمترین طلبه بر
قم المقدسه به رحمت خدا رفت مشهوربه شیخ علی چندهفته
قبل از فوتش برای بنده نقل کرد: درجوانی حسب کاری ازقم و پای
پیاده راهی کاشان شدم .دوره اشغال متفقین و سقوط رضا شاه بود.
طوری گشت که بعدغروب خورشید به خرابه ای کاه گلی پناه بردم
و لحظاتی با ترس تمام از راهزن گرفته تا نیش زدگی عقرب و مار
چشم روی هم گذاشتم.در رویا دیدم مردی میان سال مقابل من
است با لباس های شبیه گونی قهوه ای رنگ! انگار از زندان در رفته
و آزادی چنان برایش شیرین بود که مثل بچه ها می جهید شاد بود
و با خود بازی می کرد.
تا مرا دید گفت:آخر این خرابه و درحیاط آن یک متری اگر بکنی
بقایای قبرمرا خواهی یافت!
من از عهدآقا محمدخان قاجار اینجا اسیرم وکسی از جنیان بدهم
مجاورمزار و همسایه ام بود. راستی خیلی سخت است با شیطان و
اهل او همزیستی کردن و خدا چنین عذاب قبری را نسیب هیچ
کس جز اهلش نکند
تا اینکه چندسال قبل خانواده ای علوی و ازسادات شبی چون تو
اینجا اتراق کردند البته آنها خیمه کوچک خود را درهمین حیاط
نسبتا بزرگ افراشته بودند و دیوارها نمی گذاشت رهگذران
متوجه ایشان گردند.
پس پسرزیبا رو وکم سنی ازآن جمع نزدیک سحرسمت مزارم
آمد و دور ازچشم همه شروع به چیش کرد وطهارت ورزید...
بعد این شیطان عین کسی شد که درحال سوختن است!
گفتم:تو راچه شده؟ داد زد:نفهم آتش من همین است
باز جواب دادم این آب نجسی بیش نیست
درحال فرارندا داد:هرچه از محمد وآل(علیهم السلام) به
من رسدباعث گریختنم می شود خود آنها که نجسی ندارند
هیچ اما مال اولاد شان مخصوصا بچه های معصوم هم که
نیای چنان داشته نان و آب حلال خوردند بهر نیست کردنم
کفایت باشد
بله آن بول مجرب عذاب قبرمرا به شدت کاهش داده است
(ازباطل السحرهای سریع بهر طلسم های قوی شاش پسر سید
غیربالغ است که اگر پدر و مادرهردو از ذریه علوی باشندبهتر)
نمازبی ولای او عبادتی است بی وضو
به منکر علی بگو نماز خود قضاکند