ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نوشته بودی:می خواهی بیشتر آشنا شویم...بسیار خوب!؟
قصه من دقیقا از زیر پل فردیس شروع شد!؟یعنی همان جایی که خودم
را نوجوانی باز یافتم در متن دهه70ش.ای !روزگار بدی نبود. تلوزیون
شیرین کاری های سید محمد حسینی را نشان می داد البته ذیل نظر
همکار ناظر و رادیو هم به مدد خدا بیامرز منوچهر نوذری گاه گاهی محل
توجه. این وسط ها هم اگرناپرهیزی می کردی کاست دهاتی شادمهر و
استادیوم آزادی با گوشه چشمی به نیمکت استقلال(ناصر حجازی)
من اما واکنده از مختصات محیط ام دلبسته آرمان هایی بودم در
کهنه کتاب فروشی ها و جزوء بی نام و بدنشان علی شریعتی و...
(چاپ قبل 60 وبدون سانسور)
می جستم اش.غافل از اینکه بزرگ مخاطب آشنایم و دلیل خود سازی
محرک بازگشت نیز همسفر نیایش و...همین رفقای اطراف و بچه
محل هایمان بودند آنهایی که یکی شان دست برقضا روح الله داداشی
قویترین مرد ایران نام داشت و آن دیگری علیرضا ملا سلطانی کم سن
ترینی که گل دار رفت.
حیف همه را گذاشته گذشتیم و حال تنها گاهی که به بهشت سکینه
سر می زنم با سنگ قبرها ی سبز شده جلو چشم داغ دلم را تازه می کنند
#مهر-شهر
یادش بخیر ویدئو که تازه آمده بود به ایران ممنوع شد.
آن دوره در مدرسه راهنمایی معلم اجتماعی داشتیم
که از ایثار گران دوران جنگ ایران و عراق حساب می شد
و تعریف می کرد چگونه درنبردجزیره مجنون روز و شب ها
داخل قایق بر بستر آب گزانده است.
صمیمیت ما با او از صداقتش نشات می گرفت و کار به
آنجا رسید که برخی رفقا نزد وی اقرار به داشتن
ویدئو کردند و از فیلم های هندی و شو های لس آنجلسی
رو کشتی اش گفتند.نوبت به من که رسید عرض شد:ما
ویدئو نداریم ولی چند روز کرایه کرده بودیم با دوربین
جهت ضبط فیلم جشن عروسی...
آقا من از بوی ویدئو آیوا خوشم می آید نه فیلم هاش!
با تعجب گفت یعنی چی؟
و ادامه دادم:نوار کاست ویدئو از پلاستیک و ...درست
شده و وقتی با برد الکترنیکی گرم گشته آن در آمیخته
می شود یک رایحه متفاوتی دارد که مرا جذب خود کرد
خندید و گفت:ببینید حریری چه چیزهایی تو ویدئو دیده
#دهه-70