ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
غالبا نسل موسوم به z در جامعه امروز ایران را گونه ای گریز
از هنجارهای تعریف شده عرفی مذهبی دیده و تبلیغ می کنند.
چنین پنداری توسط گرایشات ایدئولوژیک از با داعیه مذهبی
گرفته تا غیر و کمونیستی بشدت داغ و تقویت می گردد.
اما و از سر نگاه بایسته به بالا بلند تاریخ آنها هم چون پیش
و پسینیان خود زیر مجموعه گذار تعریف شده و نهایتا به
حلقه واصل بر آیندگان بعد خویش بدل خواهند گشت.
این جدا افتادگی شان هم از حافظه تاریخی ایرانی و در انداختن
طرحی نو البته با الگو برداری غلیظ از فرهنگ نمای غربی
یکجایی لابد سرش به سنگ لحد خواهد خورد و دوباره
نهضت بازگشت به خویشتنی راه خواهد افتاد. منتها و
احتمالا حاصل از تجربه های همین دوره زیستی باز تمایل
چندانی به مکتب وفلسفه چپی نشان نخواهند داد.
اصلا آشنایی دو ملت ایران و امریکا فرای بحث های سیاسی
بعنوان کهن و نوین ترین تمدنهای بشری موجب تبادل
عمیق و درک وسیعی شده که اثر خویش در دراز مدت
روی جمیع ایشان و طبعا اکثریت بشریت می گذارد.
نیز صد حیف که عمق این مسئله توسط سوی امریکایی
قصه در جریان کودتا ضد دولت ملی مصدق کبیر(ره)
نادیده گرفته شدو سبب طولانی گشتن این دوره زایمان
تاریخی و تبلور نسلی و فرهنگی گشت که خوب های سنت
ومدرنیته را یکجا به چنته دارد.
#احمد-آباد-مستوفی
موها عین بز غاله وزوزی و گردن هم مثل گوساله پت و پهن
چشمها ولی در دریف کره الاغ که ظاهرا نافذ است اما بی دوخته
شده به کنه ماجرا
اینجوری کندن پوست و انداختن زنجیر بر یقه نیز آویز جول به
دهن را انگار طلب دارد از هر صاحب عقلی که سر راهش سبز
گردد امانه!؟
این بست ها هرگز کفاف یک چنین چیز شتر گاو پلنگی را ندهد
چون امان از آدمی زاده بد...
لذا و از همین رو به ضرب المثل است:
بی حیا (فاقد شرف انسانی ) را تنها سلام بده و رد شو
#بیمار-روانی
یک دنده معیوب زنگ زده یا سابیده حتی خیلی روغنی به مرور
زمان دستگاه بزرگی را ازکارمی اندازد.یعنی هرچیزی متصل به
خود را در روند و دمینوی تدریجی عین خودش می کند.
مهندسان از معکوس چرخاندن همه یابخشی از موتور و
سیستم فورا آن دنده عوضی را پیدا می کنند
اینک ما در جامعه ایرانی زندگی می کنیم که یک سوم افراد
کم و بیش دچار اختلال روانی هستند و دلیل مهم آن بالا
رفتن سن و تولد کمتر کودکان یعنی تولید نسل جدید
که از زیرمجموعه های فقر باشد است.
در چنین وضعی فرد در جامعه مجموعه درشت وکنایه
های بعضا یدی را نوش جان می کند که مستحق آن نیست.
درعین اینکه مردم عادی غیرسیاسی چنین با وی تا می کند
و او حسب اعتماد عمومی به ایشان این چیزها را به دل
می گیرد.
درردیف اول اتوبوس واحدنشسته بودم و دو پتوی سربازی
داخل کیسه دردستهایم.به ایستگاه که نزدیک شدیم
سمت در حرکت کردم تا راننده شیرفهم شده و نگهدارد
اما فکر کردم او به جهت تهویه هوا در را کامل نبسته
و خوردن احتمالی فردی ازداخل به آن سبب سقوط اش
می شود.ناگهان و به خلال تماشای همین وضعیت بودم
که بچه ای ازماشین پارک شده پرید وسط خیابان و
راننده پا گذاشت روی ترمز.
میله کنار شوفر را گرفتم اما یکی پتو ها ازدستم ول شد
و مسافری که تا چند لحظه قبل کنارش نشسته بودم
در هوا آن را گرفت و نگذاشت برکف ماشین بیفتند.
بعدگفت:لیاقت نگاه داشتن پتو درزمین هم نداری!؟
خواستم جواب دهم که:مردک...
اما به ایستگاه رسیدم و راننده هرچه روی دگمه زد
درنیمه باز ادا در آورد و مدام جلو عقب شد.
بعد گفتم:ببخشید آقا پتو لیاقت نگهداری مرا در فضا
را ندارد.
همه مسافران خندیدند و یک مشاجره احتمالی به
طنزی سازنده بدل گشت و بر جمع قلقلک روحی
داد تا از جنون ادواری و رو به سوی اپیدمی قدمی
پا پس کشد.
بله نه باسکوتم عقده ای دردل خود کشتم و نه با
پرخاش و فریادهراسی ناروا به قلب جمع بی گناه
که آن ساده لوح گوینده هم یکی اش انداختم.
#عزت-نفس