ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مراد از عرفان اشراقی الزاما مترادف آراء وسلایق شیخ شهاب الدین سهروردی
نیست بله هدف فرای ستودن فردی چون او تشویق وحمایت از منهج وگفتمانی
هست که خط قرمز عرف وشرع راهماره برخویش فرض دارد.
تا نیک روشن باشد که مخالفت فقهای اصولی تشیع با خیل زیادی از مدعیان ایشان
مثلا به روم باستان و...نه مترادف ردفلسفه یا عرفان ازبیخ بلکه توجه دادن بدان
نکته بنیادی است که وجه ناب و اصیل چنین مزامین فی نفسه صحیح و کاربردی
که مطابق فطرت بشری اند در انوار مقدس چهارده معصوم(علیهم السلام) معوا یافته
و تجلی نموده است.(درهمان روم و مطابق چنین دیدگاهی سقراط روشن تر از ارسطو
و...و با اتکاء به رسول باطنی وجدان اندیشه می ورزید پس زیرمجموعه اشراقی یان
تعریف می گردد)نیز شهاب الدین سهروردی(ره) که به احتمال قریب بریقین
پیرو مذهب شیعی بوده باطرح عنوانی چنین که اشاره برآیه شریفه:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.آیه35سوره نور
به زیبای هرچه تمام مزمون آن را اندر مفهوم عنوانی خویش گنجانده که عین
چراغی دردل شب تار مثلا فلان اتاق را روشن کرده سبب می شود من نوعی ازامکانات
داخلش مدد گریم بهرحیات هم طبعا قبرو قیامت بهتر والبته داعیه داران خارج دایره
و حدی چنین ازاین دو عنوان کلی عین آن قصه ملای روم هستند که اندرظلمات و
حسب صرف حس لامسه و...دنبال تشخیص هویت حیوان زیردست خود بودند...
یعنی و دریک کلام :ضایع کردن وقت و عمرلاجرم بس کوتاه و ارزشمند به نزد اهل
معرفت وفلاح جو
و اما فراز آخرازترجمه وزین زنده یاد محمد مهدی فولادوند بر
آیه35 ازسوره نورقرآن کریم (خدا هرکه را بخواهد بانور خویش
هدایت می کند و این مثلها را خدابرای مردم می زند و خدا برهر
چیزی دانااست) یادآوری این نکته طبق آنچه تا اینجا مسلسل
وار عرض شد است که: چهارده نورمقدس(علیهم السلام) ودر
رتبه پایین ترانبیاء هم حکیمان راستین شعبه وسفارت های
احیاء امرربوبی بوده فرضا اگرضرورت رسول باطنی راخدا
بواسطه مثل نفس لوامه و...درذات آدم نهاده رسول ظاهری
هم عین همان مخلوق خود او است و ثانوی درکارنیست
پس خلاف خط قرمز عرفان لائیک که تعریف پدیده های ولو
شگفت رامنوط به دریچه محدود دیدفیزیک وشیمی محسوس
می کند عرفان اشراقی باور دارد:هرکجا می نگرم حتی فرای
ماده یا بعض نیکان آن هم اثرانگشت خدا است و اودراین
امتداد بودن مصداقی خویش از دنیا به واسطه اولیاء تا
ورای آن دارد عملا مرزسرخ عرفان لائیک را لگدمال کرده
وبی اعتبار جلوه می دهد.
حال که تا اینجا آموختیم :بخشیدن اسماءنیک موازی وموزون
طبق متدقرآن به آل الله (علیهم السلام) وخواندن ایشان با
عنوان درخت طیبه زیتون و...طبق آیه35سوره نورجایز
است درامتداد ترجمه حضرت استادمحمدمهدی فولادوند
ازاین مقطع کلام الله متعال صحبت ازروشنی بخشی زیتون
بدون افروختن می شود.شجره ملعونه الزقوم دردل آتش
جادارد ونور میوه آن حاصل از عذابش و انعکاسی است عین
بحثی که درسطح پایین وطبقه اول عرفان با تمثیل آینه داشتیم
اما خاندان رسالت نه تنها پا را ازآن فراترگذاشته اند بلکه
خلاف اصحاب سقیفه یا معاویه ملعون و...حتی رودست انتلکتوئل-
های لائیک هم عصرخود وکاراکترهایی همچون سعدابی وقاص
درآمده اند که موازی با نهضت رسول الله(ص) حرکت می کرد
اما درذاتش منافع صرف مادی را ملاک قرارداده بود عین همین
عرفان لائیک حلقه و...ازدرب شگفت مسائل غیبی و نامحسوس
واردشده اما بجای فهم خالق چنین عظمتی مقوله های مصداقی
آن چون تلپاتی رابا عقل محدودخود قوانین فیزیک و شیمی رایج
می سنجد...
زیتون اما ازاین پله منیت وتوان اصطلاحا منشوری هم بالا رفته
وبدین صافی هم درگذشته تا به معنای حقیقی کلمه صوفی شده
است یعنی هم چنانکه زیتون بی سبب آتش نورتجلی می دهد آنها
خودنیز به شرف اختراع مشکات یعنی نورالانوارکه اصل اش ازبهر-
الله متعال است از طرف او عینا تنفیض و نائل گردیده البته به تبصره
وارده ازناحیه سلطان طوس ابوالحسن الرضا(ع)که فرمودند:صفت
خالق ورازق خاص ذات ربوبی و نه چهارده نورمقدس(علیهم السلام)
است به مصداق عینی این بیت استادمحمدحسین شهریار(ره)که:
نه بشرتوانم اش گفت نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم شه ملک لافتا را
تشبیه آل الله(علیهم السلام)درقرآن و حدیث صحیح به شجره طیبه
ونیزدر آیه 35 سوره نور درخت زیتون با حکمت های گوناگونی انجام
گرفته که از آن جمله موقعیت رویش این شجردرساحل دریا و مناطقی
چون کشورلبنان یعنی آب وهوای مدیترانه ای است و درنقطه مقابل
شجره ملعونه و درخت الزقوم دقیقا به جو سنگین جهنمی مثل جنوب
یمن وادی الحضرموت رشد ونمو خوبی دارد.
حال با عنایت به اینکه سرزمین وادی السلام ازاستان نجف کشور
عراق سابقا درساحل بحری بوده که خشک شده است و پیکر مولانا
علی بن ابیطالب(ع)بدان آرمیده (معوای زیتون) هم ماجرای معروف
درمنابع شیعه مبنی برانتقال ارواح مومنان به آنجا بعد قبض روح
توسط عزرائیل(ع) یا شبهای پنجشنبه و نقطه مقابل اش دخول بدان
بر این دنیا و روزگاراندر حضرموت طبق تشبیه آیه مذکور به تقارن
شگفتی می رسیم.
درامتدادترجمه وزین استادمحمدمهدی فولادوندازآیه 35
سوره مبارکه نوربه پست قبلی بدین فرازمی رسیم که:
آن شیشه چراغ یا منشورمورداشاره از شجرزیتونی نه
شرقی و نه غربی آویخته شده است.
هرمنشورطیف رنگ ها رابه ترتیب ازبالاقرمزنارنجی زرد
سبزآبی بنفش تا پایین انعکاس می دهد ودراین میانه
سبز سیدی اندروسط سبز تیره وزرد کامل جاخوش کرده
است.حال جدای ازانتساب این رنگ خاص به آل محمد(ص)
درنظرداشته باشیدکه بنابر سنت وتوصیه بزرگان حوزه-
علمیه شیعه ماسفارش به رعایت امربین امرین شده ایم
که با این مثال تقارن شگفتی دارد.
خوب من نوعی درنهایت آموزه عرفان لائیک که درک مقام
ومنزلت فرآیندمنشوری هست اگر عارف شدم آنچه ازدل
این کارزاربرمی آید نورسبزی است وباایمان مصداق عینی
آن رادرجهان محمدوآل محمد(علیهم السلام)یافتم چه باید
بکنم جز آنکه قرآن دراین آیات اش فرموده؟
یعنی خودتکامل یافته ام رانه مثل پیروان ملای روم محمد-
علی طاهری و...کسی حساب نمایم بلکه دربرابرآن درخت
طیب کرنش نموده اقرارقلبی به افضلیت وامام بودن ایشان
داشته باشم چه درخت زیتون عالی وصاف ترین روغن را
می بخشد جهت تولید نور تمثیلی ودرعین حال نه بی بار
است مثل سرو ونه معوای دیگران مثل پرنده (نه شرقی و
نه غربی کنایه ازدین آل رسول(علیهم السلام) باشدکه
مجردازهوای نفس(ناکثین) درنتیجه خم نشده به سمت
بدعت دردین (خوارج )یاتعصب به غیرحکم الله تحت
عنوان سنت قومی و...(قاسطین)برافراشته شده
القصه فرهنگ فولکورو زیبای شیعیان مخصوصا درایران
زمین مبنی بربستن دخیل سبزبه درخت منتسب یاضریح
مقدس حرم زوات مقدسه اهل بیت(علیهم السلام) دقیقا
نمایش تمثیلی چنین باورمترقی هست
درقرآن کریم آیه 35 ازسوره نور به ترجمه آقای محمدمهدی فولادوند آمده:
خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى
و آن چراغ در شیشه اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از
درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود
نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد
روشنى بر روى روشنى است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت
مى کند و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هرچیزى داناست
با دقت به زبان خاص قرآن متوجه می شویم مراد ازنور روشنای صرف
نیست بلکه در اندازه وچارت بزرگتر هرنوع انرژی صادره ازقسم متافیزیکی
(روح و..)را شامل می شود وچون نورظاهری تجسم عینی مابقی انرژی های
غیرقابل رویت چشم هم می باشد با این عنوان حسب تمثیل به نزد الله
متعال بیان گردیده است.
و اما بعد:انرژی فی نفسه جنبه مثبت و منفی فعلی ندارد بلکه فاعل قصه
هست که آن را باردار وجه خوب و بد می کند. لذا دراین کلام باری تعالی
سخن از وجه نحس آن نیست چه بعنوان شاخص کلی ومجردش مطرح نگردد
وقتی می فرماید چراغی درچراغی هست عینا یادآور انعکاس نور من نوعی
درآینه وتجسم تصویرم می باشدیا رشته های سیمی داخل لامپ ساده که
دردل حباب اش دو چراغ درهم را تصویرمی نماید.
انسانها نیز درپله مبتدی آینه سان انعکاس گرانرژی ها حال منفی یا مثبت
هستند بقول معروف جواب های هوی است
خوب اگرآینه یا لامپ مبتدی رادردل به تعبیرسوره نوراختردرخشان یا از
منظرمادی شکل منشورقراربدهیم چه اتفاقی می افتد جزاینکه جدا از
خم کردن راه نور مجموعه ازایشان را با هم تلفیق و ممزوج می کند؟
مثلا های منفرد شما را هوی هی و... جواب می دهد
درعرفان لائیک که مانند عرفان داخل شده به عهدبنی عباس (صوفیه )
و...به اسلام ازمصادیق عینی عرفان غیراشراقی است نهایت برد در
همین حد تعریف می شود وهرچه حالت اصطلاحا منشوری فرد بالاتر
برودخارق العاده های ناشی ازوی هم بیشترمی گردد.چنین شخصی
ممکن هست الاظاهر ازاسماء الله متن مصحف شریف و...مدد گیرد
امادرذات به استفاده ابزاری ازآنها با نیت بالا بردن توان تمرکز خود
یاطرف مقابل مشغول است و اعتقادی به حقانیت آن ندارد.پس پدیده
عرفان لائیک هم روزگار ما درسنوات گذشته و حسب چیرگی بیشتر
دین برسطح زمین ذیل استتارعناوینی چون صوفی گری رقص سماء
و...هم خود نمایی داشته ولی همگی درعمل حقیقتا سروته یک کرباس
ومصداق عینی منیت بشرخیره سرند که حتی با دیدن دروازه غیب
(خاصیت های فوق العاده انرژی محسوس) باور به منبع اصلی آن نمی یابد
سال ها پیش (دهه70ش) فرزند فقید آیت الله سید محمد جواد علوی -
بروجردی(دامت برکاته) به حقیر گوش زد نمود:خوب دقت کن که
ابوی کی تو را امتحان می کند...!
راست اش مدت زیادی با این سخن درذهن خود دچار تنش بودم
مخصوصا اینکه عمر گوینده دیگربه دنیا نبود و شخصیت بسیار پاک
و مظلوم آن سید همیشه در قاب خاطراتم پر رنگ جا دارد
(رحمت الله علیه)
تا اینکه شبی ازماه رمضان 97ش در میانه مجلس روضه ای که به بیت
شریف ایشان در قم المقدسه جریان داشت دیدم زیر چشمی به حقیر
دقت داشته و در پی این بودند تا حالت بکاء و غم را در چهره من جویا
شود که هست یا نه....
طَأطَأَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفِکَم (فرازی ازدعای جامعه کبیره)
#عالم-عامل