خوب با اوصاف وچهار چوبی که اندر پست سابق این وبلاگ
با عنوان برادرم محسن من باب نقد کنش اجتماعی استاد-
دکتر محسن برهانی(حفظه الله)نوشته شد رفتار او صد
البته وبیشتر از سر جنس علم حقوق با گزندگی خاص و
معطوف بدون به موارد معاصر وملموس گونه ای سرخ
شده که احتمال برباد دادن سر سبزش رود.
حالا اما صحبت اصلی اینجااست که چرا جناب برهانی
چنین به دل دریا می زند؟الا اینکه زنگار قوانیین را
زدوده جلو به فراموشی سپردن ابوابی از آن را که
افراطیون تمامیت خواه با سوء استفاده از بی خبری
متهم نسبت به بعض جوانب دادرسی عملا ابزار اعمال نظر
خود را در فرایند پرونده اش فراهم می کنند در آید؟
پس برهانی با اشراف به علم حقوق و بالاتر مباحث
مذهبی تا حدود زیاد می تواند جدای لایروبی موازین
قانونی در خدمت به خلق مظلوم هموطن فلسفه
تعریف چنین موازینی را با مستندات ذکر نماید تا
اینگونه جلو دستگاه پروپاگاندا وهوچی مقابل در
آمده سبب شود مدنیتی که دراین قوانیین هست
جلوه کرده اعتماد از دست رفته به ضابط سلیقه -
گرا شامل خود قانون نگردد
یعنی مجموعه ای از فوت های آن راهم در کنار
کوزه گری که پیشه کرده و با پست هایش در مقابل
چشم ملت نهاده یاد دهد تا در موارد مشابه دگر
نیز بکار مردم اکثرا گرفتار آید.
بدین سان پرونده بسیارانی حاصل چنین مشاوره پر بار و
رایگان از متهم تا وکیل راه افتاده ثانیا گیر انداختن
فرد او هم به بهانه های امنیتی سخت شود
وی این روز ها عین مقنی است که قنات های مخروبه
را آباد و جاری از آب می کند و خدایا یارجانش. ولی ساختن
قنات جدید تشخیص رگه های آب های زیر زمین زدن سد
و....توقع احرار و روشنفکران راستین از این انسان شریف
هست و امید توفیق الهی برای جنابش داریم
#قانونگذار
دایره فهم از علمی مثل ریاضی ذهن باز و غیر فراموش کار طلبد.
به مورد علوم انسانی گاه خود آن از یاد سپاری هم نعمت است
یعنی طرف جدای تخته سیاه پاک کن آن را هم دارد. چون اصلا
هنجار تعریف شده ای مثل رادیکال کسر و معادله بهر وصول
به نتیجه در کار نیست و دماغ بشری(عقل)بالا پایین فهم را
جدای مباحث مثل روانشناسی و...در زندگی شخصی هر دانشجو
این ساحت تجربه کرده اثر مثبت اخلاقی آن را برده و گاهی هم
بر عکس دکتر دیوانه تحویل اجتماع دهد.
اما مبحث حقوق و علم قضا چه!؟
اینجا دو وجه متضاد صرف علوم انسانی و ریاضی عملا ممزوج
شده درحقیقت تجربه ای را پیش می آورد که چون عکس درس
زیست و...فرای حدود صرف مادی است پس روی سر علوم
انسانی آوار شده است.
حالا وقتی یک ذهن ریاضی محور وارد پست وکالت شود
خیلی خوب بلد است اصطلاحا حتی از دوغ اش کرده بگیرد و
چه بسیار پرونده های بدی که با وکیل خوب موفق می شوند
و برعکس.
اما عارف که زنی به دریای دادرسی احقاق حق مد نظر تو
است و گاهی همین در روهای قانونی سوهان روحت شوند
هم جلو چشمت گناه کاری را جای پشت میله زندان به آزادی
سپارند.
این وسط ولی اگر محیط به کلیت ماجرا باشی و مدبرانه در
متن اش پیش روی به کنار دادن مشاوره های ناب وحتی
جنجالی که حاصل لاجرم توفیق اجباری است باری در سبک
سنگین لب گشودن هایت کمی آهستگی را از سر ضرورت
امتدا د و پیوستی دوام خود داشته مباح خواهی دانست و این
می شود فرق دکتر داود فیرحی(ره) با دکتر محسن برهانی-
(حفظه الله)
فیرحی ابزار سخنش تاریخ یا علم سیاست بود لذا عکس برهانی
عین نجار حرفه ای جدا از ساختن میز وصندلی میزان اصطکاک
گوشه وکنار محصولات خوب سابیده اش کمتر دست وپای مردم
عوام یا قدرت طلبان تمامیت خواه را گرفته چون برهانی دردسر
غیر ضروری وآسیب زننده به خود نمی آفرید
#باهر(شادروان شیخ فیرحی)
ببان!؟ اصلا به من چه !؟
نه سپیده رشنو ام که رشک ات را انگیزم
و نه فلان دختر کبریت فروش مترو که اگر کمی وجدان داشتی اشکت
الحق و احتراما مثل دکترمحسن برهانی هم نیستم که طلب مجوز را
حربه سان به جان تو و رشته های بافته مابقی ایدئولوژیک مذهبی های
حاکم اندازم
یا نه حتی آن رهگذر عامی که ترس از زندان به خفه خونش کشناده
حقیقتی که درخلال این کلام عریانش کرده ام و به سوی مثل ات گسیل
فقط در همین چند کلمه خلاصه شده البته آغشته به مادر زهرها:
باش تا آفتاب دولت ات بدمد
هم تو که به حجاب اجباری می خوانی باری آن ور پریده ها که افشان و
درشان مقابل آینه توالت به کوچه خیابان تپیده اند ذیل لفظ کلی و بی
هر تمیز آزادی و حقوق بشر
خدایا شکرت که نه لچک سری چنان و عیان منظری چنین را نسیم نکردی.
اصلا زنم نساختی که حسابی اش حد صرف شرعی می فهمد و سرتا سر
مردانه پای اقامه آن می ایستد بی تاثیر از سرد و گرم روزگاران و جوزدگانش
زن گل است.امام علی(ع)
#اندازه-نگهدار
منتقد وضع موجود برنتابنده فهم ایدئولوژیک از دین نیز
سلیقه گرا و تمامیت خواهانه که به هیچ روی دگراندیشان
را ولو ملتزم قانون اساسی نظام حاکم و درعمل برنمی تابد
یک بحث است چنانکه در اندیشه های اساتید محترم
دانشگاه دکترصادق زیبا کلام محسن برهانی و...شاهدیم.
ابراز تناقضات غیراصیل و مهندسی شده ذیل لواء چنین
ادعایی به خاطر منظورهای جانبی و عملا بر مرحم بدل گشتن
با نیت آبروداری از بانیان وضع حاضر داستان دیگر است.
آقای محسن رنانی عکس علی شریعتی اما با شالوده
اولیه و مبانی همان تفکرات اصطلاحا روشنفکرانه که
بلاشک چون او روشنفکر مذهبی بود و چون این که
لائیسیته از خلال حرفهای اش بیرون می زند هردو
در تخاصم عملی حتی علنی با روشنفکران عرفی اند.
بله دوره معاصر انقلاب اسلامی57ش حسب آب و هوای
زمانه شریعتی شان خاندان صفوی را ارتجاعی و غیر-
سوسیالیست نیز ایدئولوژی برنتاب شمرده اما حالا
که گند کمپوت گوه چون شریعتی باز کرده بالا آمده
رنانی شان همان صفات و ویژگی های بارز مثل شریعتی
را به گردن صفویان انداخته تا خود و چند همشهری مدعی
اجتهادش را که دستی درآتش بر افروخته ایدئولوژیک
بواسطه مذهب حقه تشیع اندر دوره معاصر داشتند
شیرین جلوه دهد....
#دو-دره-باز
اگربه کنش آقای عبدالحسین خسرو پناه سخنگوی شورای عالی انقلاب
فرهنگی کشور در قبال ماجرای موسوم به سلطل ماست و نظر جناب
محسن برهانی دقت شود چیزی که این فرد در مبحث اخراج بعض
اساتید محترم دانشگاه درشهریور1402ش به گونه دیگر تکرارش
کرده نخبگان وفعالان سیاسی غالبا اصلاح طلب دهان بین تشریف
داشته ازروی دست رسانه های فارسی زبان اپوزسیون و خط دهی
آنها مباحثی را پر رنگ نموده ازمسائل مهم دیگر غافل می گردند.
ولی سوال اصلی اینجا است که: درخیل منتقدان نحوه برخورد با
اساتید قطع همکاری شده نام فاضل حوزوی و نواده بنیانگذار
آن جا خوش نموده است که حتی دست راست حاکمیت و امثال
جبهه پایداری حسب لقاء و مراوده مکر او با راس نظام یارای نفی
اجتهاد یا پرپوگاندا فوری و بی ضمینه ضد وی را ندارد.
به دیگر سخن خسرو پناه خلاف موازین شرعی و اخلاقی
وآن هم درعین اینکه حجت الاسلام ای بیش نیست آیت الله
دیگری را آلت عملی و عروسک خیمه شب بازی براندازان
نهادقدرت تهران شمرده است.منتها دوم بار از نشان
دادن دندان تهدید و مجازات نسبت به دکترمحسن برهانی
(حفظه الله) اجتناب نموده!
لذا این زنگ هشداری است عیان ازبهر کل اعتدالیون
درون سیستم. چه شکستن چنین دست حریم ها چنانکه
چندی قبل به مثل روزنامه کیهان و لسان سخنگوی دولت
سیزدهم (جهرمی) رویت شده کار را عملا و ازهمه بیشتر
برهمین اصولگرایان میدان دار موسوم به حاکمیت یکدست
سخت خواهدکردو سبب می گردد میان منگنه مخالف و
موافقان میانه رو جا خوش کنند.
بله قدرت مست نماینده است و طبعا به دام اندازنده نیزهم
#آفتاب-دولت
پسرکم!؟
تمام فلکه های پنجگانه فردیس تا اداره بهزیستی خیابان نفت ناحیه
آموزش و پرورش کنار امام زاده حسن(ع) حتی زندان کچویی را پای
پیاده و به سوزدی 1401ش گزکردم و هرچند به فرجام وصال تو نرسیدم
اما خوش وقتم از اینکه باز بگویم به بانگ جلی و و لو به قیمت شنیدن
همه کس وناکس:
که ای مظلوم چگونه درهمه سنوات گذشته مبحث قضا و قضاوت
ایرانی از عهد انوشیروان دادگر و علی اکبرخان دار و ایضا هم امروزهرگز
سور و سوشیال مدیا سند دندان گیری از بهر رسیدگی به پرونده جزایی
حساب نمی شود و ایضا با استناد بدان نمی توان کسی را بازداشت ولو
موقت نمود و هم نیز دردامنه متهم یا متهمه چنین اگراقدام به فرار نمودروآ
نباشد که باسلاح شاتگان(ساچمه زن)به جان نهیف چون او خردسالی افتادن
راستی ای کودک من که جبر زمانه اش تو را مر دخانه ونان آور آن کرده است
(رجوع شود به مصاحبه روزنامه وزین اعتمادملی با والده امیرحسین رحیمی)
زین پس هرصبح و چاشت که از دولت منزل خویش بیرون زدی دشت اول
نگاهت را نثار سگ های ولگردکوچه و خیابان نکن تا دست قضا و قدر به آخر
شبی چنان نحس و شوم نکشاند که تو را تا اتهام حمل کوکتل و اقدام علیه
امنیت ملی برند
القصه:بچه بچاره با غصه خود چنان آتشم زدی که تاهستم اش بسوزم و سبیل
خویش را ازبیخ بر باد رفته پندارم باشد که این خلق روشن بدانند:
من با آنهاکه تو را آزردند نیستم.
لعن الله حرمله
(عناصربسیج سابقا و دردهه اول انقلاب اسلامی ایران با ترتیب دادن
ایستگاه و بازرسی اقدام به کشف و ضبط صرف اقلام همراه ممنوع و
اصطلاحا سند جرم افراد می نمودند اما هم اکنون انتساب هرآن چیز
خلاف به متهمی که وی را موقع جلب شکنجه داده اند را دلیل صحت
اقدام خویش جا می زنند.اصلا و گیرم امیرحسین رحیمی درکوله پشتی
خود کوکتل مولوتف انتقال می داد شما چرا درلحظه و مقطع اول دستگیری
اقدام به ضرب وشتم وی تا حدآسیب زدن به پرده گوش نمودید!و آیا جز
این می ماندکه هیچ عاقل منصفی با هر دین و مسلک فقط به شرط انسانیت
فرار چنانی را بعدآنچه عرض شد از دست چنین ها مباح بداند مخصوصا
و درتبصره اگرکه کم سن و سال باشد؟)
راستی کنش یکی مثل آصف الحسینی را در مقابل این براهین روشن که
به صرف آزدای با قیدوثیقه فیش حقوقی آن تحت پوشش بهزیستی رضایت
داده کجای دل می توان جا داد البته به شرط آنکه از گل نباشد!؟
#امیر-حسین-رحیمی
سلام علیکم و رحمت الله
در درگیری با مصادیق و موج سواری بواسطه پیش آمده ها شاید بتوان
خوب گل کرد و حتی رایحه حق و حقیقت را به بسیاری نفوس رساند که
پشت سد و پرپوگاندای غالبا رسانه ای زر زور و البته تزویربی خبر مانده اند
اما زیرآب رفتن های بعد آنچنان فیض آنی ولوعظیم و اصطلاحا درگونی
شدن اش که سر آن با خود کرده گشاد نموده باشیم لاجرم نمی ارزد
مستحق شما می دانم که بایسته سنت استاد مشترکمان شیخنا داود-
فیرحی رحمت الله علیه را متذکر گردم !؟چون جای درافتادن با پارازیت
و عوارض حاصل از جهل فکری و جمودعملی فقط و من باب ذکر به ضبط
سیگنال ارسال کننده درفرمت اچ دی یعنی مولفان شبهه ضد گفتمان
ملی مذهبی در ارودگاه لائیسم مارکسیسم و.. پردازید چه افیت دنیا و
عف آخرتش به ارمغان آرد انشاء الله
یاد بگیرم: نقد را دوباره نقد نکنیم چون به نقاد نمایان بی بنیه
بهترین بهانه های آبدار را تقدیم کرده ایم جهت حذف کاراکتر
ما و یا حداقل کشیدن کالیکاتور فدویان حق و حقیقت(تخریب-
شخصیت).العاقل اشاره
از سمت حقی رکمترین طلبه سعیدحریری اصل.
من نگفتم که مرا ا زقفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شادکنید(ملک الشعرابهار)
اللهم احفظک به حق جعفربن محمد(ع).باقی بقایت جانم فدایت