حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

استادم آسید مهدی مرعشی نجفی

 ابتدائی ترین چیزهای که از شادروان آیت الله سید مهدی مرعشی نجفی

آموختم همان تاکید بر جملات مولانا علی(ع)بود:

مرد را به ایمان بسنج و نه ایمان رابه مرد

یعنی حق مسلم مقدم بر هر چهره مثبت دیگری است الی الله و چهارده معصوم-

(علیهم السلام)

نیمه دوم دهه 70ش وقتی از ایشان جدا شده  و چند سالی مقیم قم المقدسه 

گشتم تازه متوجه شدم که بی تعارف یکی از مصادیق آن درس مهم البته خود

آسید مهدی بود!؟

وی با کلیت مفهوم موسیقی از نظر مذهبی مخالفت می کرد  و سر نحوه بروز

ناشیانه این مطلب عملا آب در آسیاب افراطیون دست راستی می ریخت که 

دنبال گمنام نگاه داشتن اش بودند و او رامقابل نفس نظام حاکم فرای همه

 تقسیم  بندی های جناحی وسلیقه ای اش جلوه می دادند.

باز وبرای نمونه اگر دو ویدئو فوق متن و ذیل آن  از زنده یادآیت الله سید حسن-

 ابطحی خراسانی به زبان فارسی و آسید مهدی مرعشی نجفی آذری را مقایسه

کنید فاش خواهید که در مورد نحوه و ضرورت کمک به نیازمندان  یا عکس اش

الویت دادن به زیارت و...بر آن اختلاف دارند.

اما اگر از حقیر بپرسید؟ حق در این مسئله  با مرحوم آقای ابطحی است.

شاید یک دعای فلان آقا در سفر چندم اش به مثلا مشهد مستجاب شود و

هزار جهیزیه زوج های ندار از خزانه غیب الهی تامین گردد. حالا من نوعی

اگر به بهانه دادن پول  یک جهاز فرد نیازمند  خودم را از فیض زیارتی که

 قطعا از شعائر مذهبی است و حد یقف شرعی ندارد محروم کنم یعنی چه!؟

این جز خزیدن افکار چپگرا ذیل عنوان مذهبی معنا نمی دهد و گپ زدنی

چنین هرگز در شان یک روحانی سنتی اصیل و غنی از سواد نباشد

روح هر دو سید جلیل  شاد

#هنر-موسیقی

حسینه آیت الله مرعشی نجفی(ره)

سر در حسینیه آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره)

قم المقدسه نزدیکی پل آهنچی(عکاس سعید حریری اصل)

ساده آری ساده لوح نه

ظهر روز داغی از اواسط شهریور79ش حوالی میدان ژاله تهران 

گرمای هوا بد جوری کلافه ام کرده بود که بادیدن یک بستنی

فروشی سمت اش کشیده شدم. جدای آبمیوه گیری های 

قدیمی ایران ناسیونال که بقول فروشنده 40سال بود کار

می کرد و انسانیت سازنده اش را فریاد می زدیک شیخ 

مسن و البته کم بضاعت آن گوشه نشسته بود و به روایت

خود گر چه وسع اش به آب زرشک می رسید و بس 

 همین نیز صفرا برو اوره کم کن است و برای پیران روزگار 

بسی با ارزش.

آسید مهدی قوام(رضوان الله علیه)را خوب می شناخت

و سالها با ایشان حشر و نشر داشته بود.

آن ملا که اسم کوچک اش یوسف نام داشت  نقل کرد که :

بنده اهل اصفهانم و در قم المقدسه زمان طلبگی با وجود 

ارزان بودن زمین در مثل زنبیل آباد و عمار یاسر کنونی

حتی یک خانه کوچک هم پیدا نکردم. لذا به آیات اعظام

سادات کاظم شریعتمداری و شهاب الدین مرعشی رجوع

نمودم. آقای شریعتمدار به اعتبار آخوند بودن من پول را

لطف نمود اما احتراما کنکاش دیگری نکرد

اما جناب مرعشی بی آنکه جوری حرف زند که بو ی شک

داده موجب کدورت و احساس توهین به بنده شود فرمود:

فلان بنگاهی آشنا است برو پیش او تا یک تخفیف مجدد هم

درخرید ملک نسیب جنابت شود.

بعدانقلاب اما راحت گیری و بی توجهی جناب شریعتمدار به همین

جنبه کار درمثال عینی ومشابه که بارها تجربه شده وحقیقتا

مبر مخالفان جهت آتو گیری ولجن مال نمودن شخصیت وکاراکتر

ایشان تشخیص داده شده بودسبب جور شدن بهانه جهت اتصال 

حضرتش برادعای میل و تلاش مرحوم آقای صادق قطب زاده از بهر کودتا

ضد جمهوری اسلامی شد.

لذا و از همین راه اعلم بودن یکی از این دو بچه تبریز(آقای-

مرعشی)برمن مسلم گشت.آسید محمود طالقانی شاگردبارزش

هم مثل خودش رند به معنی مثبت کلمه بود و حقیر بارها در

مسجد هدایت امام زاده سید ناصرالدین(ع)و...محضر او

رسیده بودم

حالا نیز عین مخالفان سیاسی آقای شریعتمدار به توهین و 

کنایه نمی گویم:

او ساده لوح و پخمه بود اما کم احتیاط چرا یک وقتی است

شوفر پشت رول  گواهی رانندگی ندارد و موقع دیگر با وجود

مدرک تند می رود کمربند ایمنی نسب نکرده و...روحش شاد

#امیرخیز-تبریز (خانه سید محمد کاظم شریعتمدار(ره))

من صافکار و نقاش نیستم!؟

ابوی مرحوم بنده نقل می نمودند:قبل انقلاب یعنی دهه 40ش

روزی درمنزل اخوی مرحوم آیت الله سیدشهاب الدین مرعشی-

نجفی(ره) به محله راسته کوچه تبریز بودم.

فصل تابستان بود و آقای مرعشی بنابرعادت معمول ازقم به

شهرتبریزآمده و درخانه برادرش نزدیک ظهرمشغول استراحت

بودند.

غیرایشان و اخوی مرحوم مهندس بازرگان بنده و خادم اش

هم کس دیگری نبود.

شنیدیم صدای در می آید.مردی حدود60 ساله داخل شده 

و اظهارداشت:آسیدمرعشی من تقریبا 30سال است فروشنده

دوره گردمیوه هستم و مدتی هم شده که دیگر با درشکه این

کار را انجام نمی دهم  بلکه وانتی خریده ام.

حالا  از نظر مالی به جایی رسیده ام که باید به سفرحج تمتع 

مشرف شوم .اما راستش درطول این سالیان به افرادی کم

فروشی کردم  ازبرخی هم زیادترازحد پول گرفتم و من باب

پاک کردن مال خود خدمت شما  رسیده ام.

جناب مرعشی خیلی خونسرد و آرام جواب دادند:اشتباه-

آمدی!؟

شرعی اش این است که تک تک مال باختگان را یافته حلالیت

بگیری که لابدمقدور نیست یا ازعوض ایشان کار خیری بزرگ

انجام دهی: حسینیه  یا یتیم خانه بسازی و...

مرد گفت:آخرآن وقت دیگرنمی شود که حاجی شوم...

آقا ادامه دادند:خوب برو پیش این آخوندهایی که صافکاری

و نقاشی بلد هستند و دست ازسرمن بردار

آخه بنده خودم هم تا حالا حج نرفتم